جلسه چهارم از دوره سی و نهم سری کارگاههای آموزشی، عمومی کنگره۶۰ نمایندگی شیخبهایی اصفهان با استادی راهنمای محترم مسافر مرتضی، نگهبانی مسافر مسعود و دبیری مسافر حسین با دستور جلسه «وادی هشتم (با حرکت، راه نمایان میشود) و سومین سال رهایی مسافر میثم» در روز پنجشنبه ۲۴ مهر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، مرتضی هستم یک مسافر
همانطور که میدانید امروز طبق روال پنجشنبهها، دو دستور جلسه داریم: دستور جلسه هفتگی وادی هشتم و دیگری جشن تولد سومین سال رهایی مسافر میثم که در جای خود به آن خواهیم پرداخت.
وادی هشتم «با حرکت، راه نمایان میشود». این وادی به ما یادآور میشود که با نشستن، زانوی غم بغل گرفتن، بیخیالی یا سپردن تمام کارها به خداوند، پیامبران یا ائمه هیچ کاری پیش نخواهد رفت و باید حرکت کرد. همانطور که در تیتر وادی نیز ذکر شده است در سکون هیچ چیز به وجود نمیآید. ما سالهای زیادی دنبال ترک بودیم و با خود میگفتیم که از هفته آینده مواد را ترک خواهیم کرد یا در سال آینده بعد از عید نوروز این کار را انجام میدهیم؛ اما هرگز حرکت نمیکردیم. همیشه فکر میکردیم و حرف میزدیم، ولی هرگز به مرحله عمل نمیرسیدیم. تا زمانی که حرکتی صورت نگیرد، هیچ مشکلی حل نخواهد شد؛ نه تنها در مورد مسئله اعتیاد بلکه در همه امور دیگر نیز همینطور است.
زمانی که میخواستیم شغلی انتخاب کنیم آن را به بعد موکول میکردیم؛ حتی برای رفتن به آرایشگاه نیز بارها آن را به زمان دیگری موکول میکردیم یا یک استحمام ساده را چند روز به عقب میانداختیم؛ اما در کنگره۶۰ یاد گرفتیم که تا حرکت نکنیم، هیچ مشکلی حل نخواهد شد. این وادی به ما میگوید: «با حرکت راه نمایان میشود»، این یعنی چه؟ یعنی زمانی که ما کاری را شروع میکنیم، لزوماً لازم نیست نتیجه آن کار را به طور کامل و صددرصد پیشبینی کنیم؛ اما اگر ما کاری را شروع کرده و استارت آن را زده باشیم، مشکلات به مرور زمان حل خواهد شد و کارها به درستی پیش خواهد رفت.
در این وادی آمده است که شیطان دشمن قسم خورده انسان است و قسم خورده نگذارد انسان در مسیر درست و صحیح حرکت نماید و او را از صراط مستقیم و راه درست دور سازد. ما باید این نکته را در نظر داشته باشیم که انسان دارای اختیار است. شیطان میتواند القاء کند؛ اما هیچ وقت نمیتواند ما را به زور وادار به کاری کند بلکه اختیار کاملاً دست ماست. ما هم میتوانیم به طرف ارزشها برویم و هم میتوانیم به طرف ضدارزشها حرکت کنیم پس اختیار دست خود ماست. بعضی میپرسند: چرا خداوند شیطان را خلق کرده است؟ آیا میخواسته ما به راه ارزشها نرویم؟ خداوند به تنها موجودی را که اختیار داده، انسان است؛ تنها موجودی که هم میتواند در مسیر ارزشها حرکت کند و هم به طرف ضد ارزشها برود. شیطان قسم خورده است که ما را از مسیر ارزشها منحرف کند و این کار را با القاء و الهام انجام میدهد؛ او کار فیزیکی نمیتواند انجام دهد که ما را مجبور کند. ما میتوانیم برای به راه راست رفتن از اختیار خودمان استفاده کنیم.
اگر ما تفکرات مثبت داشته باشیم، نهایتاً ما را به طرف کارهای ارزشمند سوق میدهد و اگر تفکرات ما منفی باشد در نهایت به طرف کارهای ضدارزش روی خواهیم آورد. وقتی من از اول سفر تفکرم بر این باشد که آموزش بگیرم و اعتیادم را درمان کنم، یعنی تفکر من مثبت بوده است و این تفکر مرا به جایی میرساند که بتوانم گل رهایی را دریافت کنم؛ ولی اگر من تفکر منفی داشته باشم و به خاطر فشار خانواده یا محل کار به کنگره۶۰ بیایم و به همه بگویم که برای درمان اعتیاد تلاش میکنم، این تفکر منفی و ضدارزشی است و نهایتاً ما را به قهقرا میبرد به جایی که هدفمان نبوده است.
زمانی که وارد کنگره۶۰ شدم، نه تنها ضدارزشهای خود را کنار گذاشتم، بلکه از بند اعتیاد رها شدم و مصرف سیگار خود را نیز درمان کردم. حالا این سؤال پیش میآید که آیا کسی که برای درمان اعتیاد به کنگره۶۰ مراجعه میکند به نتیجه نمیرسد؟ پاسخ این است که اگر کسی در مسیر کنگره۶۰ حرکت کند، قطعاً به نتیجه خواهد رسید.

امادستور جلسه دوم
جشن سه سال رهایی از بند اعتیاد مسافر میثم
مسافر میثم آنقدر خوب سفر کردند که من چیز زیادی از سفر اولشان به خاطر ندارم؛ آنقدر بیآزار و سر به راه بودند که اصلاً در خاطرم نیست حتی یک بار غیبت کرده باشند یا سیدیهای خود را ننویسند یا مشکلی برایشان پیش بیاید. ایشان بسیار آرام، متین و همه چیز تمام سفر خود را به پایان رساندند. مسافر میثم مصرف کننده گل، حشیش و الکل بودند و مانند بسیاری از ما چهرهای پریشان و اعصابی بهم ریخته داشتند؛ اما خیلی خوب جلو آمدند با دقت فرمانبرداری میکردند و از خدمتگزاران کنگره۶۰ بودند. من همیشه گفتهام که ایشان الگوی بدون نقص لژیون هشتم بودند و بارها در لژیون مثال ایشان را زدهام. اگر کسی میخواهد بداند درمان اعتیاد در کنگره۶۰ چگونه انجام میشود، کافیست به مسافر میثم نگاه کند؛ واقعاً چهرهای بشاش و آراسته دارند و کوچکترین نشانی از اعتیاد نه در جسم، نه در روان و نه در چهره ایشان دیده نمیشود. درمان اعتیاد در کنگره۶۰ با انسان کاری میکند که تمام اعتبار از دست رفته او بازگردد و این یکی از معجزات بزرگ کنگره۶۰ است؛ جایی که انسان میتواند آنقدر تغییر کند که مایه افتخار خانواده و جامعه خود شود.

آرزو:
مصرفکنندگانی که در بیرون از کنگره ۶۰ قصد ترک مواد را دارند، مسیر کنگره۶۰ را پیدا کنند و به رهایی برسند.
سلام دوستان، میثم هستم یک مسافر
از خداوند متعال سپاسگزارم که امروز در جمع شما دوستان هستم. از جناب آقای مهندس دژاکام تشکر میکنم. سپس از راهنمای عزیزم آقا مرتضی، راهنمای و از راهنمای سیگارم آقا حسین تشکر میکنم. از آقا عیسی هم سپاسگزارم. از مرزبانان در این سه چهار سالی که اینجا بودهام، دورههای مرزبانی و ایجنتی متعددی دیدهام، از همه آنها تشکر میکنم. از خدمتگزاران کنگره در صور آشکار و صور پنهان تشکر میکنم. از پدر و مادرم تشکر میکنم که با آن حال خراب من را تحمل کردند و از کسی تشکر میکنم که قرار است در آینده همسفر من بشود. از همه شما تشکر میکنم که در جشن سه سال رهایی من شرکت کردید. همچنین از دوستانی که با مشارکت خودشان به من تبریک گفتند، صمیمانه ممنونم و قدردان لطفشان هستم.
اگر بخواهم درباره دوره مصرف صحبت کنم، باید بگویم که واقعاً دوره خوبی نبود و حال بسیار بدی داشتم. به مرحلهای رسیده بودم که اگر مصرف نمیکردم حالم بد بود و اگر مصرف میکردم، حالم بدتر میشد. در آن شرایط، حتی نمیتوانستم از حق خودم دفاع کنم و صحبت کنم. یادم است سال ۹۵ یکی از دوستانم پیشنهاد داد که به کلینیک ترک اعتیاد برویم. رفتیم و دکتر به ما گفت که یا باید در کمپ بستری شوید یا اینکه من به شما متادون بدهم. آن زمان تجربیاتی که در جامعه دیده بودم، این بود که حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد افرادی که از کمپ برمیگشتند اولین کارشان مراجعه به مواد بود و بعد به خانه میرفتند. همچنین کسانی که متادون مصرف میکردند و قصد داشتند مواد اصلی را کنار بگذارند، پس از ترخیص از کمپ باز هم به سراغ مواد میرفتند. آنها چون اطلاعات و آگاهی دقیقی نداشتند، دکتر نمیدانست چگونه باید این الگوی مصرف را تغییر دهد. در نتیجه بعد از چند ماه هم همان مواد مصرفی قبلی را مصرف میکردند و هم مادهای به نام متادون به موادشان اضافه شده بود. این روند با منطق من جور در نمیآمد. با دوستم از آن کلینیک خارج شدیم. در دلم گفتم: هیچ راهی وجود ندارد؛ باید بسازم. پنج سال گذشت و پس از آن همه سختی و عذاب در سال ۱۴۰۰ همان دوستم گفت: من جایی را سراغ دارم به اسم کنگره۶۰، پرسیدم: چگونه است؟ چیست؟ گفت: دوستانم به آنجا میروند و اکنون دو، سه سال است که حالشان خوب است و مواد هم مصرف نمیکنند. گفتم: ما که همه راهها را امتحان کردهایم؛ بگذار این یک راه را هم امتحان کنیم.
همانجا بود که وادی هشت»ناخودآگاه برای من در حال اجرا شدن بود. در جلسات مشاوره اول، دوم و سوم واقعاً از راهنمای تازهواردینم آقا عیسی تشکر میکنم. کلام شیوا و صحبتهای ایشان آنقدر به دل من نشست و مطالبی که درباره سیستم شبهافیونی بدن میگفتند آنقدر با منطق جور درمیآمد که مسیری را برای من روشن کرد و راه را به من نشان داد. ما ادامه دادیم و با آقا مرتضی آشنا شدم. به من گفتند که باید راهنمای خودت را با حست انتخاب کنی. بسیار سپاسگزارم از آقا مرتضی که راهنمایی کردند و مسیر را برایم نمایان ساختند. سپس آقای حسین ایوبی، راهنمای سیگارم باز هم راه را برایم روشن کردند. اینچنین بود که با حرکت، راه نمایان میشود و امروز من در خدمت شما هستم و سه سال است که رها شدهام.
تایپ: مسافر مهدی (لژیون۲۰)، مسافر اسماعیل (لژیون۲۱)، مسافر سینا (لژیون۵)، مسافر سعید (لژیون۱۴)، مسافر علی (لژیون۱۰)، مسافر محمد (لژیون۲۶)، مسافر محمدحسین (لژیون۲۳)، مسافر مهدی (لژیون۴)
ویراستار: مسافر مهدی (لژیون۱۶)، مسافر رضا (لژیون۱۶)
دیتاشو: مسافر محمدحسین (لژیون۱۹)
سیستم صوتی: همسفر کسری
مرزبان خبری: مسافر محسن
تهیه و ارسال: مسافر حمزه
- تعداد بازدید از این مطلب :
301