جلسه پنجم از دوره دوم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی لواسان به استادی راهنما همسفر مونس، نگهبانی همسفر شیده و دبیری همسفر ماهک با دستور جلسه «وادی هشتم وتاثیر آن روی من» ️سهشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
.jpeg)
خلاصه سخنان استاد:
همهی ما آدمها در هر شرایطی که قرار گرفته باشیم، به دنبال تکامل هستیم؛ هنگامیکه از زندگیمان راضی هستیم هنگامیکه حالمان خوب است؛ زمانیکه احساس پوچی میکنیم، زمانیکه مشکلاتمان حل نمیشود و همهی شرایط دیگر،همیشه نوری در وجودمان سوسو میزند که یادمان بیاندازد که برای چه اینجا هستیم؛ رسیدن به تکامل برای اینکه باید به جایی برسیم که از آنجا انشعاب یافتهایم و رسیدن به این تکامل مستلزم حرکت است. با حرکت راه نمایان میشود؛ همهی ما که اکنون در کنگره۶۰ هستیم و در این جهان زیبای کنگره۶۰ قدم گذاشتهایم، حرکتمان را شروع کردهاند و راه برای ما مشخص شده است.
۷ وادی آموزش گرفتم؛یاد گرفتم خوب فکر کنم،خوب عمل کنم،خوب زندگی کنم؛توقع بیجا نداشته باشم،عاقل باشم و درست برداشت کنم.وادی اول به من میگوید همهچیز از لوح سفید آغاز میگردد و پس از آن ذره ذره تصاویر پدیدار میگردد.من همیشه میگویم اولین روزیکه در جهان کنگره۶۰ قدم گذاشتی، آن روز، روز تولد تو است؛یک فرصتی به من دادهشده است که دوباره شروع کنم؛بنابراین فرصت را غنیمت میشمارم و لوحم را پر میکنم از آموزشهای ناب و علمی کنگره۶۰،حرکت شروع شد،جالب اینجا است که،ما ساکنین کنگره۶۰ یک در هزار از بقیه مردم جهان جلوتر میباشند،به این دلیل که زمانیکه قدم در این راه میگذاریم،آنقدر از آموزشهای علمی و درست استفاده میکنیم که خیلی از موانع به راحتی برای ما حل میشوند؛اکنون راه مشخص است و باقیاش که من برخیزم و حرکت مداوم داشته باشم دست خوده من است.
یاد بگیرم که چگونه آموزشهای کنگره را توشهی راهم کنم، هنگامیکه سیدی مینویسم یا آموزش میگیرم، جرقهای در من بوجود آید،سیدی مینویسم یک جا گریه کنم،یک جا بخندم،یک جا بلندشوم و دوباره بنشینم، وگرنه نه که فقط نوشتن است؛ این را آویزهی گوشم کنم که با حرکت قطعا راه مشخص میشود؛ خواستهام را بطور کامل مشخص کنم و با همهی قلبم بخواهم تا خواستهام برآورده شود و در این بین حواسم به دوراهی ارزشها و ضدارزشها باشد تا به بیراهه نروم. من باید با خودم تسویه حسابهایی را انجام دهم،من همسفر را چه چیزهایی آزار میدهد،هجومی از فکرهای بد و کشنده که حتی لحظهای فکرم را خالی نمیگذارد،من درحال آموزش گرفتن هستم اگر درست باشد آموزشم،باید یکجا تمام کنم و یاد بگیرم چگونه بگذرم و ببخشم. به خانوادهام بتوانم عشق بدهم و قدر جامعه و طبیعت را بدانم و بتوانم از آن به بعد پیمان ببندم که سیاهه اشتباهاتم را بسوزانم و خاکسترش را به دست باد بسپارم،پیمان ببندم که هرآنچه میخواهم با تمام قدرتم برای آن تلاش کنم.
روزی در مشارکتی در یک رهایی قلبمان تکان خورد که اگر رها شدم من هم میشوم عضوی از لژیون سردار که فراموش نکنم از کجا به کجا رسیدم. کنگره۶۰ همان بنای آبادی است که ساکنین که ما هستیم میتوانیم با وفا کردن به عهدمان،با رفتار و کردارمان این را ماندگارتر نگهداریم.بنظر من عید ما کنگرهای ها روز جشن گلریزان است،روز تحویل سال ما روز همین جشن است،حواسمان باشد برای عید نوروز چهکاری انجام میدهیم،همهی کارها برنامهها را انجام میدهیم تا دقیقا در روز موعود دقیقا آنجایی که باید باشیم،قرار است همان چیزی که داریم را بدهیم و گاهی دردمان هم بگیرد، کسی که یک میلیارد دارد خیلی راحت نگوید که ۵۰ میلیون تومان میدهد و میرود،کسی که ۵۰ تومان دارد همان ۵۰ تومن را میدهد،ما باید ادامه دهنده این زنجیره باشیم. امیدوارم قدر این لحظهها را بدانیم و آنقدر آموزشها در ما درونی و واقعی شود که تمام غصههایی که در ناخودآگاهمان پرورششان دادهایم از بین برود و تمام دروس و آموزشهای علمی کنگره ریشهی وجودمان شود.
قدح است و جام شرابی ناب،
دل و جان نیز ز وصفش بیتاب
می بریزید و ببازید مست،
که فلک کر شود ز روز الست.
جامه نو کنید و هلهله بر پا،
بانگ سر دهید در بوق و در کرنا
رقصکنان چرخ زنید و پای کوبید،
غم و غصه ز زنگار دل شویید.
کوچه پسکوچه میشود آذین،
بوم و برزن همه شود زرین
عید قربانمان امروز است،
عهد و پیمانمان امروز است.
جان دهیم نه یک به صد اسماعیل،
و زند بوسه بر دست تو جبرائیل
عهد بستی چو آزاد شدی و رها،
پر کنی پیالهای الوعده وفا.
جان رهیدی ز مرگ و روزگار سیاه،
حال جانی ده نوبتت رسید بسم الله
دست حق شدی خدا نگهدارت،
ای که پیر شوی جوان دست حق یارت.
(1).jpeg)
«رهایی سی سیدی»
.jpeg)
عکاس: همسفر کبری رهجوی راهنما همسفر شادی (لژیون یکم)
تایپیست: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر شادی (لژیون یکم)
ارسال: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر شادی (لژیون یکم) دبیر اول سایت
نمایندگی لواسان همسفران
- تعداد بازدید از این مطلب :
157