English Version
This Site Is Available In English

ادامه راه با نوری از امید

 ادامه راه با نوری از امید

سلام دوستان فاطمه هستم یک همسفر

خیلی فکر کردم چه بنویسم تا بتوانم حجم سختی‌هایی را که تجربه کرده‌ام، بیان کنم. اما کلمات اندکند و عمق‌شان برای نشان دادن تاریکی‌هایی که یک همسفرِ تنها با همه‌ وجودش درک کرده، کافی نیست.

این همسفر، روزی در دل تاریکی‌ها، بهشتی را روی زمین پیدا کرد. با ترس، شک و تردید قدم در مسیر کنگره۶۰ گذاشت؛ با این دغدغه که آیا این‌بار درمانی واقعی در راه است یا باز هم ترک‌هایی موقتی؟

راه را آغاز کرد؛ ابتدا به خاطر مسافرش، برای درمان او. اما کم‌کم فهمید که برای رهایی مسافر، باید خودش هم در این مسیر قدم بگذارد.

مسافر رها شد. حالا بهشت، نه فقط در کنگره۶۰، که در خانه‌اش هم آمده بود. اوضاع نه‌تنها خوب، بلکه عالی شده بود. مسافرش درمان شده بود؛ بدون وسوسه، بدون خماری؛ با خلق‌وخویی که جز مهر و عشق، چیزی نمی‌شناخت.

اما همان‌طور که خوشی‌های دنیا هم مانند ناخوشی‌ها ناپایدارند، مسافرش پرواز کرد...
و همسفر، دوباره در میان تاریکی‌ها رها شد.

این همسفر، آن‌قدر از رهاشدگی خودش رنج کشید که تصمیم گرفت حتی در تنهایی، این مسیر را ادامه دهد. پنج صبح‌هایش را با کتاب‌های کنگره۶۰ آغاز کرد، خدمت کرد، صبر کرد؛ با این امید که شاید بتواند به رهایی دیگران کمک کند.

من، یک سال با تمام سنگینیِ همسفرِ بی‌مسافر بودنم، درس خواندم، دعا کردم و چنین روزی را تصویرسازی کردم؛ روزی که بتوانم به انسان‌هایی کمک کنم که در بند انواع مواد مخدر هستند.

از آقای مهندس و خانواده محترم‌شان بی‌نهایت سپاسگزارم که فرصت این خدمت را به من دادند. از راهنمای خودم نیز، که در تمام مسیر قوت قلبم بودند، صمیمانه تشکر می‌کنم. انشاءالله با استعانت از خداوند مهربان، بتوانم خدمت‌گزار خوبی باشم برای همسفرها، برای مسافران
و برای رهایی انسان‌ها.

نویسنده: راهنمای تازه واردین همسفر فاطمه
عکس: همسفر غزل رهجوی راهنما همسفر حمیرا (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر عطیه (لژیون اول) نگهبان سایت 
همسفران نمایندگی محمدی‌پور قم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .