گاهی در مسیر زندگی لحظههایی پیش میآیند که انسان حس میکند به نقطهای تازه از درک و آگاهی رسیده است؛ جایی که دانستهها با تجربه در هم میآمیزند و عشق به خدمت جان تازهای میگیرد. قبولی در آزمون راهنمایی کنگره۶۰ یکی از همین لحظهها است، نشانهای از رشد، تلاش و قدم نهادن در مسیری که هدفش تنها یک چیز است، خدمت عاشقانه به دیگران. این مسیر آسان نیست؛ اما زیباست؛ چون هر گامی در آن با یادگیری، تعهد و عشق به انسان همراه است.
امروز در کنار عزیزانی هستیم که با پشتکار، ایمان و باور به روش درمانی کنگره۶۰ توانستند این مرحله را با موفقیت پشت سر بگذارند و شایسته عنوان «راهنما» شوند. گفتوگوی امروزمان سفری کوتاه در دل احساسات، تجربهها و انگیزههای آنان است؛ سفری از خواستن تا رسیدن، از آموزش تا خدمت.
لطفا به رسم کنگره خودتان را معرفی کنید:
سلام دوستان فاطمه هستم همسفر جعفر
آخرین آنتیایکس مسافرم شیره و تریاک، مدت سفر ۱۰ ماه و ۵ روز به روش DST و داروی OT با راهنمایی مسافر ابراهیم فراهانی و همسفر الهام سفر کردیم و ۴ سال و ۳ ماه و ۲ هفته است که با دستان پرتوان آقای مهندس آزاد و رها هستیم. در ادامه سفر سیگار با آدامس نیکوتین خوراکی داشتند به مدت ۱۲ ماه با راهنمایی مسافر اسماعیل یوسفی سفر کردند و مدت ۳ سال و ۱۰ ماه است که رها هستند. ورزش مسافرم فوتبال و والیبال، ورزش خودم بدمینتون.
سلام دوستان مریم هستم یک همسفر
آخرین آنتی ایکس مصرفی مسافرم شیره و تریاک، روش درمان DST با داروی OT به مدت ۱۱ ماه و ۱۶ روز سفر کردیم با راهنمایی مسافر آرش و همسفر کبری، ورزش مسافرم شنا، ورزش خودم تنیس، مدت رهایی ۴ سال و ۵ ماه و ۱۰ روز
احساس خود را در لحظهای که نامتان در فهرست قبولشدگان آزمون راهنمایی اعلام شد و همچنین هنگام دریافت شال نارنجی برای ما بیان کنید.
همسفر فاطمه: روزهایی که در انتظار جواب آزمون بودم برای من روزهای بسیار سختی بود؛ زیرا پدرم را تازه از دست داده بودم و شرایط روحی بدی داشتم، تنها اتفاقی که میتوانست، مثل یک معجزه حالم را عوض کند، خبر قبولی در آزمون بود که از شدت شوق فریاد میزدم و خداوند را شکر میکردم، حسی وصفناپذیر که فقط باید آن را تجربه کنی؛ اما حسی که زمان دریافت شال از دستان آقای مهندس داشتم با هیچ کلمهای قابل توصیف نیست، در آن لحظه به یک منبع انرژی وصل هستی، از طرفی یک اضطراب درونی ناشی از سنگین بودن این مسئولیت در دلت غوغا میکند و از سویی دیگر حس آرامش از جنس ادای دین به او که تمام خود را برای رهایی و آرامش تو گذاشته است.
همسفر مریم: من روز پنجشنبه در لژیون نشسته بودم که خانم فاطمه (مرزبان) به من اطلاع دادند، جزو قبولشدگان هستم. وقتی این خبر را شنیدم، شادی سراسر وجودم را فرا گرفت؛ چون مسافران حضور داشتند، نمیتوانستم جیغ بزنم تا به حال در عمرم هیچ خبری تا این اندازه مرا خوشحال نکرده بود.
زیباترین و کاملترین تعریفی که از واژه راهنما دارید چیست؟
همسفر فاطمه: از نظر من راهنما چراغی است در دل تاریکی ندانستههای ما، آنجا که مینگری در دوردست و در عمق ناامیدی، نوری تو را به سمت خود میخواند. راهنما پشتیبانی به استقامت پدر و مادر است؛ چرا که بیمنت از بزرگترین سرمایه خود که همان زمان است میبخشد.
همسفر مریم: راهنما یعنی عشق، عشق بلاعوض. راهنما عشق میدهد و عشق دریافت میکند. خدمتی عاشقانه بدون چشمداشت. همچون شمعی میسوزد تا چراغی برای بیماران اعتیاد باشد تا از گرمای همدیگر گرم شوند و حال یک نفر خوب شود و به درمان برسد.
برداشت شما از وادی هشتم چیست؟ چگونه آن را در عملِ خود به کار میبندید؟
همسفر فاطمه: وادی هشتم حرکت کردن و ثابت نبودن را یادآوری میکند و این تلنگری است تا بدانیم برای بودن در مسیر مستقیم و رسیدن به هدف کنگره باید در تلاش و حرکت باشیم. در این وادی پیمان میبندیم و این یادآوری پیمانی است که در حرکت زندگی فراموش کردیم و خطا رفتهایم از همان روزی که وادی را نوشتم با خودم عهد بستم که آن را عملی کنم و با حرکت درست توانستم، شال نارنجی را از منبع دریافت کنم.
همسفر مریم: وادی هشتم به ما آدرس خودمان را میدهد، یعنی کمک میکند گذشته را مرور کنیم و از خطاها و اشتباهات خود آگاه شویم و از آنها پشیمان باشیم. این وادی یادآوری میکند که از ضدارزشها دوری کنیم؛ زیرا همین ضدارزشها باعث خرابی حالمان بودند. اکنون ما را آگاه میکند در مقابل کائنات و قدرت مطلق توبه کنیم و بدانیم که این احساس ندامت و توبه کردن از ضدارزشها شاهد ما هستند. من نیز سعی کردم به این عهد پایبند بمانم و به یاد بیاورم که قول دادم کار ضدارزشی انجام ندهم تا به حال خوش برسم.
چه پیامی برای همسفرانی دارید که تصمیم دارند در آزمون کمکراهنمایی شرکت کنند؟
همسفر فاطمه: شاید کمترین جبران این لطف و نعمت، دریافت شال راهنمایی و خدمت کردن باشد و جمله معروف «اگر نعمتی را قدر ندانی از تو گرفته میشود». مسیر کنگره۶۰ درستترین مسیر برای رسیدن به مقصد است و ما با تلاش میتوانیم در این دایره بمانیم و پیام کنگره را به نسلهای بعدی برسانیم.
همسفر مریم: این را به عزیزان بگویم که حتماً در امتحانات آخر هر ماه که در شعبه برگزار میشود، شرکت کنند. تمام سیدیهای هفته را خوب گوش بدهند و با عشق و لذت بنویسند؛ زیرا همین کار باعث قبولی در آزمون میشود. بدانند چه کار بزرگی میخواهند انجام بدهند، «احیای یک انسان» و این خدمت، موهبتی است که خداوند به آنها عطا میکند. سعی کنند به این جایگاه خدمتی ارزشمند دست یابند.
اگر بخواهید از تجربهتان در مسیر آموزش تا خدمت یک جمله به عنوان درس زندگی بیان کنید، آن جمله چیست؟
همسفر فاطمه: برای رسیدن به خود باید از روی خودت رد شوی و افتادگی پیشه کنی.
همسفر مریم: مسیر کنگره۶۰ برای من سراسر آموزش است؛ چراکه هرچه دارم از کنگره۶۰ دارم. من از تاریکی مطلق به روشنایی مطلق و از ناآگاهی به آگاهی رسیدم. در این مسیر آموختم چگونه زندگی کنم. کنگره مرا نسبت به این جهان و جهان دیگر آگاه کرده است. یاد گرفتهام قدر داشتههایم را بدانم و قدردان پروردگارم باشم. اکنون میدانم، خداوند چقدر مرا دوست دارد که به مسیر آگاهی هدایت کرده است تا بتوانم از زندگیام لذت ببرم. آموزشهای کنگره را با جان و دل در زندگیام به کار میگیرم و همیشه قدردان کنگره۶۰ هستم.

انجام مصاحبه: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر سمانه (لژیون دوم)
عکاس: همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون چهارم)
ویرایش: همسفر بهاره نگهبان سایت
ارسال: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون پنجم)
همسفران نمایندگی امین قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
222