English Version
This Site Is Available In English

کنگره جایی است که زندگی من را نجات داد

کنگره جایی است که زندگی من را نجات داد

جلسه هشتم از دور بیست و یکم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران نمایندگی دهخدا با استادی: مسافر ابراهیم، نگهبانی مسافر سعید و دبیری مسافر حسن با دستور جسله " وادی هشتم،با حرکت راه نمایان می شود "  در تاریخ: سه‌شنبه  22 مهر ۱۴۰۴ رأس  ساعت ۱۷:00 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان، ابراهیم هستم مسافر.

پیش از هر چیز، خدای خودم را سپاسگزارم که این جایگاه را نصیبم کرد تا بتوانم خدمت کنم، آموزش ببینم، تجربه کسب کنم. جناب آقای مهندس و خانواده محترم ایشان ،مسیر را برای ما روشن کردند و ما فقط نیازمند حرکت بودیم. ازایجنت محترم آقا مصطفی و راهنمای عزیزم، آقا قاسم، صمیمانه تشکر می‌کنم. زحمات زیادی برای من کشیدند و من قدردان آن‌ها هستم که باعث شد امروز در این جایگاه نشسته‌ام و خدمت می‌کنم. وادی هشتم می‌گوید: «با حرکت، راه نمایان می‌شود.» اما برای حرکت، چند شرط لازم است: خواسته باید روشن باشد، هدف باید مشخص باشد. گاهی ما سرگردانیم، نمی‌دانیم که می‌خواهیم برویم یا نه، و درگیر هزاران کار دیگر می‌شویم.اما اگر مسیر را مشخص کنیم و با تمام وجود بخواهیم، آن‌وقت حرکت آغاز می‌شود. من خودم جهان‌بینی بسیار ضعیفی داشتم. در دوران مصرف، افسرده بودم، از آدم‌های سالم دوری می‌کردم، گوشه‌گیر، ناامید، بی‌حوصله بودم و زود خسته می شدم و زود از کوره در می رفتم. سعی می‌کردم رفتار خوش داشته باشم، اما مواد مخدر این توان را از من گرفته بود. حدود 25 سال مصرف داشتم. در ظاهر همه‌چیز خوب بود، کار می‌کردم، زندگی می‌کردم، اما در سال‌های آخر حتی قادر به انجام کارهای معمول خود نبودم. تا ظهر می‌خوابیدم، بعدازظهر بلند می‌شدم و تا شب دنبال مصرف بودم. شب تا صبح بیدار، و دوباره روز از نو و ... کنگره زندگی من را نجات داد. از کسانی که کمکم کردند تا به رهایی برسم و از خداوند سپاسگزارم. امروز وقتی بالباس سفید و کیف‌دستی وارد کنگره می‌شوم، بعضی دوستان می‌پرسند: «کجا میروی؟» و من با افتخار می‌گویم: «دانشگاه. می روم»، ابراهیمی که سواد نداشت، حالا خواندن و نوشتن یاد گرفته. من با دو کلاس سواد، امروز بیش از 100 CD نوشته‌ام. به قول جناب آقای مهندس، خیلی‌ها با سن بالا اینجا سواد یاد گرفتند. من یکی از آن‌ها هستم. خدا را شکر می‌کنم که این مسیر نصیبم شد تا بتوانم خدمت کنم و جبران خسارت کنم. بنده در زمان مصرف به زندگی‌ام، به مال و جانم، حتی به فرزندانم لطمه زده ام. امیدوارم بتوانم جبران بکنم؛ از خودم، خانواده‌ام، اطرافیانم، جسم و روحم که همه درگیر مواد بودند. شش ماه است سیگار را ترک کرده‌ام، هفت ماه و پانزده روز است مواد را کنار گذاشته‌ام و از این سفر لذت می‌برم.

 

قبلاً سیگار می‌کشیدم، هوا را آلوده می‌کردم، فیلترش را روی زمین می‌انداختم.اما حالا فیلترها را جمع می‌کنم و از این کار لذت می‌برم. صبح‌ها و عصرها ورزش می‌کنم. این‌ها برای من،حکم جبران خسارت است. اگر کسی می‌گفت معتاد هستم، ناراحت می‌شدم. اما حالا می‌دانم که آن روزها کنترل نداشتم، و بیشترین آسیب را از مواد و سیگار دیدم. هفت ماه از سفرم گذشته بود که سکته‌ی قلبی کردم. تنها بودم. زنگ زدم به پسرم، آمد و من را برد دکتر. دکتر گفت: «اگر این روحیه را نداشت، صد درصد از بین رفته بود.» این روحیه را از کنگره و از راهنمایان  عزیز یاد گرفتم،خدا را شکر که کنگره را داریم. من هستم، پسر بزرگم هست، پسر کوچکم هست، و محمد سه چهار سال است که رهایی دارد. من الگوی پسرم شدم. چند نفر از دوستان و آشنایان‌ بنده هم آمدند و در سفر هستند.از اینکه به صحبت‌های من گوش دادید، از همه‌ی شما عزیزان سپاسگزارم.

 

عکاس : مسافر حامد لژیون 18

صدا بردار : مسافر حامد لژیون 18

تایپ،تنظیم،ارسال : مسافر سعید لژیون 3 و مسافر احمد لژیون 2

مرزبان کشیک : مسافر کامبیز

سایت نمایندگی دهخدا قزوین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .