جلسه سوم از دوره چهل و هشتم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰؛ نمایندگی البرز (کرج)؛ با استادی مسافر علی، نگهبانی مسافر محمدعلی و دبیری مسافر هادی، با دستور جلسه "وادی هشتم؛ با حرکت راه نمایان میشود" در روز سهشنبه بیست و دوم مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، علی هستم یک مسافر.
جایگاهی که امروز در آن قرار گرفتهام را مدیون راهنمای خوبم هستم که به من آموخت چگونه حرکت کنم و چگونه تصویرسازی را در مسیر اهدافم به کار بگیرم. تصویرسازی موضوعی است که بارها در لژیونها و در کنگره 60 دربارهاش صحبت شده، اما من زمانی به اهمیت واقعی آن پی بردم که در زندگی خودم تجربهاش کردم.
اولین بار است که در جایگاه استاد جلسه قرار میگیرم، اما حقیقت این است که من پیش از این پنجاه بار در ذهنم استاد جلسه بودهام. بارها و بارها در مسیر خانه، در خلوت خودم، این صحنه را تجسم میکردم. از زمانی که به این باور رسیدم که میتوانم روزی استاد جلسه باشم، مداوم در ذهنم این تصویر را مرور کردم و امروز میبینم که همان تصویر به واقعیت تبدیل شده است. من به قاطعیت میگویم هر آنچه را که در کنگره ۶۰ تصویرسازی کردهام، در نهایت به آن رسیدهام؛ از رهایی گرفته تا تجربه جایگاهها و حتی رسیدن به آرامش.
اکنون نیز هدفم این است که از همین لحظه برای جشن تولد یکسال رهاییام تصویرسازی کنم، چون باور دارم هر هدفی که در ذهنم بسازم، اگر با ایمان و حرکت همراه باشد به آن خواهم رسید. جالب اینجاست که من همیشه آرزو داشتم روزی در دو دستور جلسه صحبت کنم: یکی هفته سایت و دیگری وادی هشتم. و وقتی فهمیدم موضوع صحبت من وادی هشتم است، ایمانم به قدرت تصویرسازی هزار برابر شد؛ چون وادی هشتم همان جایی بود که من در آن گیر کرده بودم.
وادی هشتم اگر مانند کتابی در نظر گرفته شود فصلهای متعددی دارد. هدفگذاری، حرکت، اعتماد و جبران خسارت. من سالها در فصل جبران خسارت مانده بودم. در دوران مصرف به دلیل خروج سیستم ایکس از تعادل رفتارم از حالت طبیعی خارج شده بود و خسارتهای زیادی به اطرافیانم وارد کرده بودم. میدانستم دارم اشتباه میکنم، اما توان حرکت نداشتم، چون در درونم تعادل حسی وجود نداشت.
من خسارت میدیدم و خسارت میزدم، ولی به جای حل کردن، روی آنها درپوش میگذاشتم و از کنارشان رد میشدم. این درپوشها بعد از مدتی کنار میرفتند و دوباره همان درد گذشته بیرون میآمد و منرا متوقف میکرد. سالها در یک مرحله از زندگی قفل کرده بودم، ظاهر زندگیام عادی بود، اما در درونم راکد شده بودم و همانطور که آب راکد به گنداب تبدیل میشود ذهن و افکار من هم گنداب شده بود.
وقتی در کنگره ۶۰ آموزش گرفتم، فهمیدم برای جبران خسارت ابتدا باید به یک تعادل نسبی در حس برسم. تنها در آن صورت میتوانم خسارتهای مادی را با بازپرداخت و خسارتهای معنوی را با رفتار و تعادل خودم جبران کنم. البته برخی خسارتها ظاهراً غیرقابل جبراناند. مثلاً اگر باعث جدایی یا حتی مرگ کسی شده باشیم. من ابتدا فکر میکردم چنین خسارتهایی هیچ راه جبرانی ندارند، اما در کنگره فهمیدم که خدمت کردن و کمک به دیگران خودِ جبران است. وقتی به یک مصرفکننده کمک میکنم تا به رهایی برسد، در واقع بخشی از گذشتهام را جبران کردهام؛ چون هر نوری که به مسیر دیگران بتابانم، راه خودم را نیز روشن میکند.
در مسیر جبران خسارت، نکته مهمی به نام بعد زمان وجود دارد. خیلیها میپرسند از کی باید شروع کرد و چقدر طول میکشد؟ واقعیت این است که همه ما در کنگره ۶۰ برای جبران خسارت آمدهایم. اگر دنبال جبران نبودیم اینجا نبودیم. اما در مورد زمان لازم نیست همه مسیر را از ابتدا کشف کنیم. مهندس دژاکام با فتح قلهای صعبالعبور به نام درمان اعتیاد، مسیر را برای ما هموار کردهاند. ایشان جای پای خود را با نوشتارها، سیدیها و کتابها مشخص کردهاند تا ما نیز بتوانیم از همان مسیر بالا برویم بدون اینکه راه را دوباره طی کنیم.
ما فقط باید حرکت کنیم و نترسیم. مسیر سخت است، سنگلاخ و دره دارد، اما اگر دست در دست راهنمای خود بگذاریم، او ما را تا قله خواهد رساند چون خودش بارها این مسیر را رفته و برگشته است. اگر میخواهیم منظره زیبا و آرامش قله را ببینیم، باید از دامنه کوه عبور کنیم و سختی مسیر را بپذیریم.
من امروز میدانم با حرکت، اعتماد و تصویرسازی، هیچ قلهای دور نیست. فقط باید حرکت کرد چون واقعاً با حرکت راه نمایان میشود.
از اینکه با سکوت خود به سخنانم توجه کردید از همه شما سپاسگذارم.
.jpg)
تایپمتنوویرایش:مسافروحید
عکس: مسافرمحمد
بارگزاری: مسافروحید
- تعداد بازدید از این مطلب :
399