جلسه دوازدهم از دوره چهلم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی عمان سامانی شهرکرد به استادی همسفر ثریا، نگهبانی همسفر سیمین و دبیری همسفر پریسا با دستور جلسه «وادی هشتم (باحرکت راه نمایان میشود.) و تأثیر آن روی من» روز یکشنبه 20 مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد :
خیر مقدم عرض میکنم خدمت اسیستانت رابط همسفر آرزو. دستور جلسه امروز وادی هشتم است که به نظر من مهمترین و کلیدیترین موضوعی است که یک مسافر و همسفر در کنگره یا یک انسان در بیرون از کنگره برای رها شدن از مشکلات و نجات از سختیها به آن نیاز دارد. با حرکت راه نمایان میشود تا زمانیکه حرکت نکنیم و خودمان نخواهیم هیچ مشکلی حل نخواهد شد.
خواست مسافر و همسفر یعنی حرکت تا در جلسات و لژیون شرکت نکنیم، راه برای آنها مشخص نخواهد شد و زمانیکه راه برای ما نمایان نشود به هدف نخواهیم رسید. خداوند میفرماید: «تا شما خودتان نخواهید و حرکت نکنید، هیچ تغییری در زندگی شما رخ نخواهد داد و تا زمانیکه حرکت نکنیم، من شما را وادار به حرکت نخواهم کرد، ولی اگر یک قدم حرکت کنید، من ده قدم شما را یاری میکنم تا به جلو بروید.» این سنت خداوند است.
در جایی دیگر خداوند میفرماید: «هر کس در مسیر حل مشکل و خروج از ضد ارزشها حرکت کند، من راه را به او نشان خواهم داد.» آقای مهندس حسین دژاکام میفرمایند: «با حرکت راه نمایان میشود.» یعنی با نشستن، دعا، گریه و زاری کردن، راه برای من نمایان نمیشود، بلکه باید حرکت کرد و سختیها را تحمل کرد؛ همه ما اگر اینجا هستیم، نشانه حرکت است چه سفر اولی و چه سفر دومی، حرکت یعنی حل مشکل و پیدا کردن راه است.
اگر از تجربه خودم بگویم من سالها بود که میدانستم مسافرم اعتیاد دارد، ولی از خانه دور بود و کرج زندگی میکرد. در آنجا چندین بار به کمپ رفت، من خیلی خجالت میکشیدم به هیچ کسی نمیگفتم فقط میگفتم مریض است و در بیمارستان بستری است و فقط به او سر میزدیم وقتیکه از کمپ برمیگشتیم ناراحت بودیم، جایی نداشتیم که بمانیم، من همیشه گریه میکردم و از خدا میخواستم یک راهی برای آن پیدا کند، فکر میکردم باید خدا این راه را پیدا کند تا زمانی گذشت و دیگر اصلاٌ جواب تلفن ما را هم نمیداد و اگر هم جواب میداد، جز اعصاب خوردی چیزی نبود، چند روز که به شهرکرد میآمد، از خدا میخواستیم که زودتر برگردد، چون خیلی بداخلاق بود و خیلی اذیت میکرد.
روزی که برادرم به کنگره آمد، من نمیدانستم که کنگره چیست؟ مسافر و همسفر چه معنایی دارد؟ فقط میدانستم که باید حرکتی کنم، به برادرم گفتم، میخواهم که به عنوان همسفر شما به کنگره بیایم، حرکت کردم با اینکه سواد درستی هم نداشتم اصلا نمیدانستم که نوشتن یعنی چه؟ فکر نمیکردم که حتی بتوانم بنویسم، با خود گفتم من هم همراه او میروم و برمیگردم و به راهنمای خودم گفتم سواد نوشتن ندارم. گفتند باید تلاش خودت را انجام دهید و من چون خواسته داشتم، تمام تلاش خودم را انجام دادم صبوری کردم. وقتی من حرکت کردم، مسافرم هم به کنگره آمد با تلاش و کوشش درمان شد و به حال خوش دست پیدا کرد.
.jpg)
مرزبانان کشیک: همسفر مریم و مسافر امین
تایپیستها: همسفر کبری رهجوی راهنما همسفر آسیه (لژیون اول) و همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون هفتم)
عکاس: همسفر مهشید رهجوی راهنما همسفر آمنه (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر آسیه (لژیون اول) دبیر سایت
همسفران نمایندگی عمان سامانی شهرکرد
- تعداد بازدید از این مطلب :
369