English Version
This Site Is Available In English

هر قدمی که بر می دارم نوری در درونم روشن می شود

هر قدمی که بر می دارم نوری در درونم روشن می شود

با حرکت راه نمایان می شود 

گاهی در سکون، هزار فکر از ذهنم می‌گذرد، اما هیچ‌کدام مرا به جایی نمی‌برند...
می دانم تا وقتی که در مسیر قدم نگذارم، هیچ نوری در پیش رویم روشن نخواهد شد. وادی هشتم به من آموخت که نشستن و اندیشیدن، تا زمانی که به حرکت نینجامد، خیالی  است واهی،نه عمل.

من در مسیر درمان و شناخت، یاد گرفتم که حرکت یعنی زنده بودن. حتی اگر زمین بخورم، در تکراری از اشتباهات قرار بگیرم ، باز هم در مسیرم؛چون سکون یعنی مرگ آرام و خاموش.

در کنگره فهمیدم که خداوند راه را در دل مسیر پنهان کرده، نه در مقصد. هر قدم که برمی‌دارم، نوری از درونم روشن می‌شود و من خودِ تازه‌ای را می‌بینم که پیش از حرکت، ناشناخته بود.

حرکت من شاید آرام باشد، اما واقعی‌ است… و همین قدم‌های کوچک، مرا از تاریکی به روشنایی رسانده‌اند.
آری، در کنگره آموختم:
وقتی حرکت می‌کنی، نه‌تنها راه نمایان می‌شود، بلکه خودِ تو هم متولد می‌شوی.

از دل یک رهجو، دانشجوی وادی‌ها در دانشگاه زندگی

مسافر اسرافــــــــــیل

دلنوشته ای از مسافر اسرافیل،رهجوی راهنمای محترم آقا عسگر لژیون ششم

بارگذاری :مسافر محمد جواد از لژیون هشتم و مسافر علی لژیون پانزدهم 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .