دوازدهمین جلسه از دور اول کارگاههای آموزشی_ خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی شقایق قشم، با استادی مسافر ندا، نگهبانی مسافر هورا و دبیری مسافر گلناز، با دستور جلسهی «نظم، انضباط و احترام در کنگره۶۰»، روز چهارشنبه ۱۶ مهرماه ۱۴۰۴، رأس ساعت ۱۵:٠٠ در محل دانشگاه خوارزمی قشم آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، ندا هستم یک مسافر.
خداوند را شاکرم که یک روز دیگر در کنگره حضور دارم. همیشه از آقای مهندس تشکر میکنم که به همه چیز فکر میکنند. واقعاً این یکی از دستور جلساتی است که بسیار بهجا، درست و اصولی در کنگره ۶۰ قرار داده شده است.
اگر بخواهم از معنی کلمات شروع کنم؛ نظم یعنی هماهنگی، انضباط یعنی رعایت قوانین و هماهنگی بین اعضا، و احترام یعنی محترم شمردن دیگران.
قبل از اینکه وارد کنگره شوم، آدمی بودم که هر وقت دلم میخواست سیگار میکشیدم، هر وقت دلم میخواست گل مصرف میکردم و مانند بسیاری از افرادی که مصرف دیگری دارند، چیزی به نام نظم در زندگیام وجود نداشت.
در واقع، در بدنمان نیز هیچ نظمی برقرار نیست که بخواهیم آن را در زندگی پیاده کنیم. وقتی وارد کنگره شدم، به من گفتند باید سر ساعت در جلسه حاضر باشی، دارو را در زمان مشخص مصرف کنی، و ساعت خوابت باید منظم باشد. در کنگره، انضباط جایگاه ویژهای دارد.
هر کسی که در کنگره شال دارد، چه مرزبان باشد، چه راهنما یا ایجنت، باید به او احترام گذاشت. بعد از مدتی، وقتی به عنوان سفر اولی جلو آمدم، متوجه شدم این نظمی که در زندگیام برقرار شده و خواستههایی که از من میشود، در واقع برای خودم است.
آقای مهندس همیشه از طبیعت مثال میزنند و از آن الگو میگیرند. اگر بخواهیم مفهوم نظم را در بدن و زندگیمان درک کنیم، باید به طبیعت نگاه کنیم؛ همه چیز در طبیعت بر اساس نظم برقرار است، مانند طلوع و غروب خورشید، روز و شب، و تغییر فصلها که بدون دخالت ما انسانها اتفاق میافتند.
وقتی فکر میکنم که بدنم با نظم خاصی طراحی شده و من با مصرف مواد این نظم را از تعادل خارج کردهام، متوجه میشوم چه آسیب بزرگی به خودم زدهام. در دوران مصرف، ساعت خواب و بیداریام برعکس شده بود؛ شبها بیدار و روزها خواب بودم و عملاً روز برایم مفهومی نداشت. همین موضوع باعث شده بود که بدنم از تعادل خارج شود. در آن زمان، به یاد نمیآورم که سه وعدهی غذایی منظم خورده باشم؛ حتی خوردن صبحانه برایم معنایی نداشت. اما کنگره همهی اینها را به من آموخت و فهمیدم نظمی که در کنگره یاد میگیرم، اساس و بنیان زندگیام را شکل میدهد.
اکنون که بیش از یک سال از سفرم گذشته است، متوجه میشوم این نظم چه تأثیری در تمام ابعاد زندگیام داشته و چگونه میتوانم آن را در بخشهای مختلف زندگیام بهکار بگیرم.
خداوند را شکر میکنم که در سفر دوم، در مسیر آموزشهایی که باید میآموختم تا در زندگی پیاده کنم، تلاش و کوشش خودم را انجام دادهام. اگر گفته شد صبح باید زود بیدار شوی، سعی کردم طبق روش پلهای که آقای مهندس آموزش دادهاند، زمان خوابم را بهتدریج جلوتر بیاورم.
در کنگره یاد گرفتم به همهی افراد احترام بگذارم و این احترام گذاشتن، در واقع با گفتن «چشم» و فرمانبرداری آغاز میشود. همچنین آموختم که در کنار نظم، انضباط و احترام، باید صبر و تلاش نیز داشته باشم، زیرا این دو مکمل یکدیگرند؛ نظم و احترامی که یاد میگیرم، زمانی در زندگیام کاربردی میشود که با صبر و تلاش همراه باشد.
بابت این آموزشها از راهنمایم، خانم هورا، سپاسگزارم؛ چون زمانی که به کنگره آمدم، احترام گذاشتن را بلد نبودم، ولی انتظار داشتم همه به من احترام بگذارند. اصلاً انسان منظمی نبودم و به شدت دچار وسواس بودم و فکر میکردم نظم یعنی هر چیز در خانه سر جای خودش باشد. اما فهمیدم که نظم حقیقی، آن نظمی است که خداوند در طبیعت آفریده و من از آن بیبهره بودم. به مرور وسواسم کمتر شد و توانستم این آموزش را در زندگیام عملی کنم.
آموختم که اگر در کنگره یاد بگیرم به دیگران احترام بگذارم، در حقیقت به خودم احترام گذاشتهام، و قطعاً هستی، طبیعت و انسانها نیز به من احترام خواهند گذاشت.
بابت آموزشهایی که تاکنون از کنگره گرفتهام، از خداوند بزرگ سپاسگزارم. اینکه امروز، با وجود تمام مشکلات، توانستم سر ساعت خود را به کنگره برسانم، مایهی شکر و قدردانی است. امیدوارم بتوانم آموزشهایم را کاربردی کرده و در مسیر خدمت از آنها بهره ببرم.
گردآوری و تایپ: مسافر گلناز – لژیون یکم
عکس: مسافر معصومه – لژیون یکم
بازبینی و ارسال: همسفر سولماز
- تعداد بازدید از این مطلب :
73