ششمین جلسه از دوره سی و پنجم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی میرداماد با استادی راهنمای محترم مسافر علی ، نگهبانی مسافر محمد رضا و دبیری مسافر مهدی ، با دستور جلسه اول « نظم ، انضباط و احترام در کنگره 60 » و دستور جلسه دوم « تولد پنجمین سال رهائی مسافر رضا » پنجشنبه هفدهم مهر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، علی هستم یک مسافر
خیلی خوشحالم که امروز در این جایگاه هستم و از آن هم خوشحالتر هستم که جناب مهندس دژاکام امروز به شعبه ما تشریف آوردند و با حضور پرانرژیشان، افتخار بزرگی برای همه ما رقم زدند.
از ایجنت و مرزبانان محترم تشکر میکنم که این فرصت را به من دادند تا بتوانم خدمت کنم و انرژی بگیرم.
دستور جلسه امروز «نظم، انضباط و احترام» در کنگره ۶۰ است .
به نظر من، هفتاد درصد این دستور جلسه برای سفر اولیها است و سی درصد برای سفر دومیها، چون پایه و اساس درمان در کنگره بر نظم و احترام استوار است.
همیشه جناب مهندس میفرمایند: ما باید نظم را از طبیعت یاد بگیریم.
همانطور که ماه، ستارگان و زمین با نظمی دقیق در حال گردش هستند، ما هم اگر بخواهیم در تعادل باشیم، باید این نظم را در زندگی و سفر خود جاری کنیم.
در دوران مصرف، تمام نظم زندگیمان از بین رفته بود و مواد به ما دستور میداد چه کنیم و چه نکنیم؛ اما به لطف خدا وقتی وارد کنگره شدیم، یاد گرفتیم که باید خودمان فرمان زندگیمان را در دست بگیریم.
فهمیدیم اگر در سفرمان نظم داشته باشیم، سیستم خمر بدنمان فعال میشود و کمکم احساس آرامش، محبت و تعادل به زندگیمان برمیگردد.
جناب مهندس میفرمایند:
اگر میخواهید ساختاری را نابود کنید، نظم را از آن بگیرید و اگر میخواهید ساختاری در تعادل باشد، نظم را در آن برقرار کنید .
این جمله برای من بسیار الهامبخش بوده، چون بهخوبی نشان میدهد که نظم، ستون هر ساختاری است.
در مورد احترام هم باید بگویم، انسانی که میخواهد به او احترام گذاشته شود، اول باید خودش را محترم بداند.
در کنگره یاد گرفتم اگر برای خودم ارزش و احترام قائل باشم، میتوانم برای دیگران هم احترام قائل شوم.
اما دستور جلسه دوم، تولد آزادمردی دوست عزیزم آقا رضا است.
رضا یکی از الگوهای نظم، انضباط و خدمت در کنگره است؛ سفر اولش بسیار خوب بود و سفر دومش عالیتر شد و در تمام دوران حضورش در کنگره، در ساخت و ساز شعبه کمکهای زیادی کرد، مرزبان شد و یکی از بهترین دورههای مرزبانی را پشت سر گذاشت و همه از او راضی بودند.
بعد از مرزبانی، در جایگاه راهنمای تازهواردین قبول خدمت کرد و همانطور که از او انتظار میرفت، با عشق و مسئولیت در این جایگاه هم خوش درخشید.
رضا از روز اول علاقه زیادی به ورزش داشت و در رشته بدمینتون فعالیت کرد و به لطف خدا توانست مقام سوم کشوری کنگره را کسب کند و باعث افتخار شعبه میرداماد شود.
از خداوند میخواهم که این مسیر زیبا را با همین عشق و نظم ادامه دهد، چون پتانسیل جایگاههای بالاتری را در درون خود دارد.
به خودش، خانواده محترمش و راهنمای ویلیام او تبریک میگویم و برایشان بهترینها را آرزو میکنم.
ممنون که به صحبتهای من گوش کردید .

خلاصه سخنان مسافر رضا:
سلام دوستان، رضا هستم یک مسافر
خدا را شکر میکنم که امروز توانستم در جایگاه تولد پنج سال رهاییام قرار بگیرم و این حس و حال زیبا را تجربه کنم.
از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم که چنین بستری را فراهم کردند تا بتوانیم معنای واقعی زندگی، عشق و رهایی را لمس کنیم. از ایجنت محترم و گروه مرزبانی عزیز که باعث شدند این جشن به خوبی برگزار شود سپاسگزارم.
از راهنمای عزیزم، علی آقا، بسیار ممنونم؛ هر آنچه از عشق، آموزش و معرفت آموختم از ایشان بوده است؛ از راهنمای سیگارم، آقا مرتضی، هم تشکر ویژه دارم که با حضورشان بر من منت گذاشتند؛ همچنین از راهنمای همسفران و تمام عزیزانی که در این مسیر با ما همراه بودند سپاسگزارم؛ زندگی ما با آموزشهای همه این بزرگواران پر از نعمت و آرامش شد.
از همسفرم که در سخت ترین روزها کنارم بود و صبوری کرد تا من به رهایی برسم، تشکر میکنم و با هم حرکت کردیم، با هم ساختیم، و امروز به لطف خدا در آرامش و عشق زندگی میکنیم ، از همسفرهای کوچولو هم ممنونم که با حضورشان شادی این روز را دوچندان کردند.
هر تولدی پیامی دارد، من هم مانند بسیاری از شما دوران تاریکی را پشت سر گذاشتم و مسیرهای زیادی را به اشتباه رفتم، اما فرمان الهی صادر شد تا در این مسیر ، حرکت کنم و امیدوارم روزی فرمان خروج از تاریکی برای همه عزیزان در بند تاریکی شود.
دیشب کتاب «۶۰ درجه زیر صفر» را باز کردم و به پیامی برخوردم که دوست دارم برایتان بخوانم:
در این سفر که عبور از یخبندان بود، از مکانهای بسیاری گذشتیم. انسانهای زیادی در طول سفر به یاری ما آمدند؛ یکی راه را نشان داد، دیگری آذوقه رساند و آن یکی قوت قلب داد تا بتوانیم سفر را به پایان برسانیم.
این پیام برای من بسیار معنا داشت؛ زیرا من هم با کمک راهنمایم، همسفرم، و عزیزانی که دستم را گرفتند ، از تاریکی گذشتم و به روشنایی رسیدم.
پیام اولم برای سفر اولیهاست: بهترین مکان برای درمان اعتیاد، کنگره ۶۰ است، من در اینجا با شناخت سیستم ایکس و آموزشهای آقای مهندس توانستم درمان واقعی را تجربه کنم و به نیروی درونیام پی ببرم.
پیام دومم برای سفر دومیهاست: مسیر تعادل و آرامش در خدمت کردن نهفته است؛ خدمت باعث شد تغییرات درون من ماندگار شود و گرههای زیادی از زندگیام باز گردد؛ پس از خدمت مرزبانی، درهای برکت و آرامش، چه مادی و چه معنوی، به روی من باز شد و من مزد خدمتم را گرفتم.
در پایان، از حضور همه شما عزیزان تشکر میکنم که در این جشن شرکت کردید و به من انرژی دادید؛ از راهنمایان، مرزبانان و همسفران به ویژه همسر عزیزم که با عشق و صبوری همراهم بود، سپاسگزارم.
ممنون که به صحبتهای من گوش دادید.
.jpg)
خلاصه سخنان راهنمای همسفر:
سلام دوستان هاجر هستم یک همسفر
خداوند را شاکر و سپاسگزار هستم که به واسطه این خانواده عزیز در این جایگاه قرار بگیرم ؛ از جناب آقای مهندس حسین دژاکام و خانواده محترم ایشان تشکر فراوان دارم و یک خدا قوت خدمت راهنمای محترم علی آقا صادقیان و همچنین سالروز رهایی راهنمای تازه واردین آقا رضا و همسفر محترمشون خانم مریم و خانم اشرف عزیز تبریک عرض می نمایم و یک تبریک هم خدمت راهنمای محترم خانم فرح عزیز که امروز ، روزی است که پنجمین سال رهایی رهجو ایشان جشن گرفته می شود اگر بخواهم در مورد این دستور جلسه صحبت کنم در یک مثلث قرارشان بدهم یک ضلع آن نظم و یک ضلع آن انضباط و یک ضلع آن احترام است که وقتی افراد وارد کنگره می شوند به واسطه اعتیاد در بی نظمی به سر می برند ؛ در سی دی وظایف رهجو آقای مهندس می فرمایند که آن نظم باید باشد تا یک رهجو به درمان برسد ، وقتی که در کنگره نظم داشته باشد حتما هم به جایگاه ها احترام می گذارند قطعا از این جایگاه ها فرمانبرداری می کند و می توانند به راحتی به آن حال خوش برسند و اگر بخواهم در مورد همسفر خانم اشرف صحبت بکنم وقتی وارد لژیون هفتم شدند ، مشخص بود که فقط به خاطر خودشان آمده بودند و چون برادر ایشان به رهایی رسیده بود و تغییراتی که در برادر و همسفر ایشان دیده بودند او را جذب کنگره کرد و تلاش کردند که به حال خوش برسند ؛ ایشان نظم و انضباط خوبی داشتند و همیشه فرمانبردار بودند؛ وقتی ایشان را نسبت به سه سال پیش می بینم خیلی تغییرات درونش انجام شده است و اگر کسی بخواهد از نظر جسمی و روحی به آن حال خوب برسد هیچ جایی را به غیر از کنگره پیدا نمی شود و اگر یک همسفر به خاطر خودش پا توی کنگره بگذارد خیلی راحت می پذیرد و تلاش می کند که تغییرات در او انجام بگیرد و من برای این خانواده محترم آرزوی بهترین ها را دارم تشکر می کنم که با سکوت زیبایتان به حرف های من گوش دادید متشکرم .
خلاصه سخنان همسفر:
سلام دوستان مریم هستم یک همسفر
تنها چیزی که در روز آزادمردی مسافرم به ذهنم میآمد که بگویم شکرگزاری و سپاسگزاری از خداوند بود ؛ عقیده من این است که گاهی به گذشته برگردیم تا از لحظهای که در آن قرار داریم سپاسگزاری کنیم. از آقای مهندس بابت آرامشی که الان دارم سپاسگزارم چرا که مدیون آموزشهای ایشان هستم و اینکه بر روی همسفر داشتن مسافرها در کنگره تاکید دارند به این دلیل است که درد و رنجهایی که ما بیرون از کنگره با آنها دست و پنجه نرم میکنیم به دلیل نرسیدن به مرحله پذیرش است و چراهای بسیاری در ذهن ما هست که چرا من؟ اما همسفر با وارد شدن در کنگره به مرحله پذیرش میرسد و بعد با آگاهیهایی کسب میکند که به مرحله بخشش میرسد، زیرا میداند تمام رنجها و سختیهایی که داشته به خاطر جهل و نادانی مسافرش بوده که تحت فرمان نفس اماره بوده است و مسافرش را میبخشد و به آرامش میرسد.
هر موقع در کنگره حال بدی داشتم ، به خاطر این بوده که خواسته خودم را نسبت به هدف سیستم ارجح دانستهام و هدف سیستم را از یاد بردهام و این حال من را خراب میکند که آنجا باید من به درون خودم برگردم و ببینم آیا هدف اصلی را در پیش گرفتهام یا نه.
سفر اولیها در مسیرتان ناامید نشوید و با قدمهای محکم حرکت کنید، انشاالله یک روز مثل ما آزادمردیتان را میبینید و این حس و حال را تجربه میکنید.
سفر دومیها هم به دور از حاشیه حرکت کنید.
مسافرها هوای همسفرها را داشته باشید، در دنیایی که اکثراً به خاطر کوچکترین چیزها زندگی خود را از هم میپاشند، یک همسفر کنار مسافرش ۱۰ سال یا ۲۰ سال ایستادگی کرده است؛ خراب کردن به سادگی انجام میشود اما آباد کردن به سختی به وجود میآید؛ قدرشان را بدانید و برایشان جبران کنید.
از تمام خدمتگزاران کنگره ۶۰ سپاسگزارم و امیدوارم تمام پدر و مادرانی که با اعتیاد فرزندانشان دست و پنجه نرم میکنند یک روز سر و سامان گرفتن و به راه راست هدایت شدن فرزندانشان را ببینند و قلبشان آرامش بگیرد .
از اینکه به صحبتهای من گوش کردید ممنونم.
خلاصه سخنان همسفر:
سلام دوستان اشرف هستم یک همسفر
امروز تولد پنجمین سال رهایی برادرم هست و به ایشان بسیار بسیار تبریک می گویم، خدمت آقای مهندس تبریک عرض می کنم .
من به واسطه برادرم با کنگره آشنا شدم و جا دارد خدمت راهنمای محترم مسافر علی صادقیان تبریک عرض کنم؛ از خانم هاجر تشکر می کنم بابت زحماتی که در لژیون ، به ایشان داده ام و خیلی از حضور ایشان آموزش می گیرم؛ امیدوارم آموزش ها را آنگونه که باید و شاید فرا بگیرم و خیلی از ایشان متشکر و سپاسگزارم ؛ از صمیم قلبم خوشحالم و متوجه شدم که آقای مهندس امروز در شعبه میرداماد حضور داشتند و از سمتی به علت اینکه من همیشه خیلی زود در شعبه حضور پیدا می کردم ناراحت شدم که چرا زودتر نیامدم تا بتوانم با جناب مهندس دیدار کنم؛ من از تمام عزیزان هم لژیونی ام و کلیه خدمتگزاران تشکر می نمایم . آنگونه که شایسته و بایسته است آقای مهندس را تشویق بفرمایید.

نگارش: مسافران مهرداد ، مهدی ، ساسان ، حسن ، علی ( لژیون 25 - 1 - 6 - 6 - 4 )
عکس: مسافر علی ( ل 4 )
تنظیم و ارسال : مسافر مهدی ( ل 16 )
- تعداد بازدید از این مطلب :
636