جلسه چهاردهم از دور دوازدهم سری کارگاه های آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره ۶۰ نمایندگی امام قلی خان با استادی ایجنت محترم نمایندگی، آقای مجید اعتباریان، نگهبانی مسافر یحیی و دبیری مسافر مرتضی با دستور جلسه: «نظم، انضباط و احترام در کنگره ۶۰ و تولد دهمین سال رهایی راهنمای مسافر حسن شنتیایی» پنجشنبه 17 مهر ۱۴۰۴ ساعت 16:00 آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مجید هستم یک مسافر. در رابطه با دستورجلسه اول: نظم؛ در جهت زندگی های دسته جمعی (زندگی های شهرنشینی) به وجود آمد. نظم یعنی: ترتیب؛ و اگر ما انسان ها نظم را رعایت کنیم، آن هنگام میتوانیم در کنار یکدیگر به زیستن خود ادامه دهیم. زمانی که ما، مجموعه ای از قوانین را رعایت کنیم؛ تبدیل به یک انسان منضبط میشویم. کنگره ۶۰ به ما آموخت که تمامی انسان ها بایستی نظم را در تمامی بخش های زندگیشان، از جمله ارتباط جمعی؛ رعایت کنند. شخصی که نظم داشته باشد، انسان منضبطی نیز هست و این شخص در تمام محیط های زندگی اش می تواند بهتر با دیگران ارتباط برقرار کند. شخصِ با انضباط، کسی است که برای طرف مقابلش، برای خانوادش، برای اطرافیانش و برای خودش احترام قائل است. عبور از قوانین به معنای بی احترامی کردن است، به معنای بی حرمتی کردن است؛ و بی حرمتی باعث ایجاد تنش خواهد شد.
در هر مرحله ایی برای افراد، قابل تفکر و قابل تأمل است. در گذشته میپنداشتم که تنها در مدرسه و دانشگاه باید انضباط داشته باشیم؛ اما کنگره ۶۰ به ما آموخت که این مسئله، برای هر شخصی در هر موقعیت و سن و سالی؛ لازم است. بایستی بتوانیم احترام به دیگران را در قالب اجرای نظم و انضباط رعایت کنیم. بی نظمی و بی انضباطی، منجر به بی احترامی میشود. کنگره ۶۰ برای ما محترم است؛ در صورت بی نظمی و بی انضباطی، [به عنوان مثال: پارک کردن وسایل نقلیه مان جلوی درب کارگاه دیگران] حرمتمان از بین خواهد رفت. یک بی انضباطی و بی نظمیِ کوچک باعث میشود تا افراد خارج از کنگره ۶۰ ارزش مارا ندانند. در ابتدا، نخستین کسی که بایستی قدر و ارزش ما را بداند؛ خودمان هستیم.
و اما دستورجلسه دوم تولد حسن عزیز و خانم محترمشان، سالیان سال است که در کنگره ۶۰ هستند و در جایگاه های مختلف خدمت میکنند؛ چه در مرزبانی چه در جایگاه ایجنت، راهنمایی و... تلاش میکنند و زحمت میکشند. به این خانواده و اسیستانت محترم گروه خانواده خوش آمد عرض میکنم. حسن عزیز قبل از ورود به کنگره ۶۰، در کشور ایران نبود و پس از بازگشت به ایران، در وضعیت مناسبی قرار نداشت. این حال بد، از مصرف مشروبات الکلی سرچشمه گرفته بود.
تصور حسن این چنین بود که نیازی به درمان ندارد؛ بعد متوجه شد که در کنگره ۶۰ باید سفر کند. وقتی که حسن آمد، ماه مبارک رمضان بود؛ از من درخواست کرد و من به او گفتم: (من در حال آشپزی هستم، سرم شلوغ است و به یک لژیون دیگر برو) حسن اصرار کرد که من می خواهم در کنار شما باشم؛ ماه رمضان تمام شد و حسن وارد لژیون شد. منضبط بود و مرتبا کارگاه های آموزشی را شرکت میکرد. در حال حاضر خودش در جایگاه راهنمایی و خانم ایشان در قسمت خانواده فعالیت دارند؛ در بخش سردار سِمت پهلوانی را دارند؛ یک یا دو دوره ایجنت خانواده بودند و در نهایت خانواده خدمتگزاری هستند و تمام تلاششان را برای احیاء انسان ها انجام میدهند. این روز خجسته را به حسن عزیز و خانواده محترم ایشان تبریک عرض می نمایم.
اعلام سفر مسافر:
سلام دوستان حسن هستم یک مسافر. آخرین آنتی ایکس مصرفی: تریاک، مشروب و هروئین؛ 11 ماه و شانزده روز سفر کردم به راهنمایی استاد عزیزم، آقای مجید اعتباریان، رهایی از دام اعتیاد 10 سال و دو ماه. و رهایی از دام سیگار 10 سال. رشته ورزشی در کنگره: فوتبال و دارت.
.jpg)
آرزوی مسافر:
آرزوی قلبی من، آرزوی آقای مهندس دژاکام، مبنی بر جهانی شدن کنگره ۶۰ است.
آرزوی همسفر:
دعایی که امسال برای تک تک افراد دارم این است که؛ شاهد عاقبت به خیری و موفقیت فرزندانشان باشند؛ تا جایی که از سر ذوق، اشک شوق بریزند.
سخنان مسافر:
سلام دوستان حسن هستم یک مسافر. خداوند را شاکرم که توانستم در کنگره ۶۰ قرار گرفته و تولد ۱۰ سالگی ام را در کنار عزیز ترین افراد زندگیم جشن بگیرم. از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان، از آقای صدیقی، آقای اعتباریان، مرزبانان، راهنمایان، خدمتگزاران، از همسفرم، که سفر اولم را مدیون ایشان هستم [اگر که در این جایگاه، و در حالت سلامتی هستم؛ دلیلش همسفر من است] و از خانم زهره، راهنمای همسفرم تشکر میکنم.
من همیشه به رهجو هایم گفته ام که: [تمام اعضاء کنگره ۶۰، از خویش من بیگانه اند، اما از خویش من، به من نزدیک تر هستند]. به نظر بنده، تنها چیزی که باعث شده تا من در کنگره ۶۰ ماندگار شوم، ایمان من بوده. اگر ایمان نباشد، به درمان نخواهیم رسید.
برای درمان شدن بایستی به کنگره ۶۰ ایمان داشته باشیم، بایستی به پروتکل درمانی کنگره ۶۰ ایمان داشته باشیم. همانطور که آقا مجید هم گفتند؛ من پس از آغاز سفرم، می خواستم در ۶ یا ۷ ماه رها بشوم و بروم؛ اما عشق به کنگره ۶۰ باعث شد تا ۱۲-۱۳ سال ماندگار بشوم. حتی دوره آخر ویزای همسفرم آماده شده بود تا که از کشور خارج شویم؛ آمدم و امتحان دادم، گفتم که اگر قبول نشدم، آنموقع می رویم. دقیقا در همان دوره در امتحان قبول شدم و از همین رو است که می گویم: [تنها چیزی که باعث ماندگاری و خدمتگزاری من شد؛ ایمان بود]
در این جایگاه از آقای مهندس تشکر میکنم؛ بخاطر این تفکر عظیمی که دارند؛ عظمتی که من هیچوقت نمی توانم آن را جبران کنم. نظم و انضباط را از آقا مجید آموختم؛ چرا که از همان ابتدایی که به یاد دارم، ایشان قوانین را کاملا اجرا میکردند. امیدوارم که بتوانم جا، بر جا پای آقا مجید بگذارم. خواهان آن هستم که بهترین اتفاقات برای مسافران سفر اولی رقم بخورد و اگر که ایمان دارند، به رهایی برسند. در کنگره ۶۰، همه چیز به دست آوردنی است. در مواقعی، یک سری شرایطی برای انسان رقم میخورد که بی ایمان مطلق می شود. برای من نیز دوره ای مشکلات اقتصادی وجود داشت، اما تنها «ایمان» بود که برایم باقی ماند.
ایمان انسان است که باعث خروج از مشکلات و پدید آمدن اتفاقات خوب میشود. از تمامی سفر اولی و سفر دومی ها میخواهم تا به این مکان ایمان بیاورند. هرکس هر خواسته ای داشته باشد، در کنگره ۶۰ به آن خواهد رسید؛ در صورتی که ایمان آن شخص تظاهر نباشد، قلبی باشد! آرزو میکنم تا تمام سفر اولی ها به رهایی برسند و گوهر وجودی خودشان را برگردانند. همیشه باید احترام راهنما را نگه داریم، چرا که این یک وظیفه است. از اینکه در این جشن شرکت کردید از همه ی شما تشکر می کنم.
.jpg)
سخنان راهنمای همسفر:
سلام دوستان زهره هستم یک همسفر. از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان و از آقای اعتباریان تشکر میکنم. این تولد پر برکت را خدمت آقای مهندس و خانواده محترمشان، آقای اعتباریان، خانم صفورا: راهنمای سفر اول خانم حدیث، خانم حدیث و آقای حسن و فرزندانشان تبریک عرض میکنم. اصلا باورم نمی شود که دهمین سال رهایی تولد آقا حسن و حدیث خانم است؛ انگار که همین دیروز وارد کنگره ۶۰ شدند. روز رهایی شان را هرگز فراموش نمیکنم، در کنار آقای اعتباریان و خانم صفورا اعلام رهایی کردند؛ وقتی حسن آقا گفتند که ما دو فرزند داریم، همگی تعجب کردند؛ چرا که همه فکر میکردند حسن آقا و خانم حدیث، خواهر و برادر یا نامزد هستند. من از همانجا بود که با این خانواده آشنا شدم و سعادت این را داشتم تا سالیان سال در کنار خانم حدیث آموزش بگیرم. موردی که من از خانم حدیث آموختم، صفت پرانرژی بودن ایشان بود.
علت اینکه خانم حدیث همیشه شاد و پرانرژی هستند، این است که همیشه داشته هایشان را می بینند. همیشه معتقدند که آدمی خوش شانسی هستند. خانم حدیث همیشه در حال تلاش کردن است و کوشش و پشت کار بسیار بالایی دارد. صفت زیبای دیگران ایشان این است که همیشه موقع خواسته هایشان، دیگران را نیز در نظر دارند. به خوبی میدانم که برای پهلوانی شان چقدر جنگیدند و چقدر اشک ریختند تا اجازه پهلوانی را از آقای مهندس بگیرند. خود آقای مهندس هم گفته اند که اگر انسان ها، خواسته هایشان را تغییر بدهند، آن هنگام، خودشان تغییر خواهند کرد. وقتی برای دیگران از وقت، مال و انرژی خودمان بگذریم؛ آن زمان به حال خوب خواهیم رسید. خانم حدیث این فرمول را فهمیدند و در حال تلاش در همین راستا هستند. برایشان آرزوی بهترین ها را دارم و امید وارم که همچنان در کنگره ۶۰ ماندگار باشند و تولد ۲۰ سالگیشان را در کنار یکدیگر جشن بگیریم.
سخنان همسفر:
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی
سلام دوستان حدیث هستم یک همسفر. خداوند بزرگ را سپاسگزارم که به من اجازه حضور در جمع پر محبت شما عزیزان را داد. سپاسگزار آقای مهندس دژاکام و استاد امین هستم، از تمامی ایجنت ها و تمام حاضرین سپاسگزارم. یک دنیا سپاسگزار آقای اعتباریان هستم، بخاطر آرامشی که امروز در زندگیمان داریم؛ از آقای صدیقی سپاسگزارم؛ از خانم زهره بخاطر تمام آموزش های مفیدی که ایشان در اختیار من قرار دادند و از مسافرم بسیار سپاسگزارم که با درمان و روش دی اس تی، آرامش را به من و خانواده مان برگرداند.
گاهی اوقات، انسان ها قدر آنچه را که دارند، نمیدانند. قدر این کنار هم بودن ها را بدانید. این ذات انسان است، که تا زمان از دست دادن یک نعمت، ارزش آن را درک نخواهد کرد.
من در بیمارستان فارابی کار میکنم؛ امروز قرار بود تا کارم را در آنجا تمدید کنم.
دیگران آمدند و همه می خواستن تا در مکان دیگری به جز فارابی کار کنند و این در حالی بود که من گفتم: [میخواهم به فارابی بروم]. اما دلیل من برای کار در فارابی چیست؟ من در همان فارابی، شاهد مصرف کنندگان مواد مخدر بسیاری بودم که شوک های الکتریکی زیادی به سرشان وارد می شد. دیدن این افراد دردمند و مصرف کننده باعث شد تا من احساس مسئولیت کنم در قبال این افراد؛ به شکلی که این بیماران را به کنگره ۶۰ را معرفی کنم. اصلا خجالت نمی کشم و جلوی تمامی پزشکان فارابی، به مصرف کنندگان، کنگره ۶۰ را معرفی میکنم؛ آنها می پرسند: [مگر کنگره ۶۰ میتواند کاری برایمان انجام بدهد؟] و من پاسخ مثبت میدهم. جوری شده است که امروزه همکارانم من را صدا می زنند و می گویند: حدیث، یک مصرف کننده آمده؛ برو و با او صحبت کن. روزی که برای پهلوانی رفتم پیش آقای مهندس، در رابطه با پرسش «برای چه می خواهی پهلوان بشوی»؛ چند جواب خوب آماده کرده بودم. اما اگر امروز بروم و آقای مهندس از من بپرسند که برای چه می خواهی پهلوان بشوی؟، پاسخ میدهم:[درد تمامی کسانی که روی تخت آن بیمارستان هستند؛ درد من نیز هست] من عاشق افراد کنگره ۶۰ هستم، کار دارم، کلینیک دارم، اما اولویت من کنگره ۶۰ است؛ چرا که هیچ کجای دنیا مانند کنگره ۶۰ نیست.
علم و دانشی که در کنگره ۶۰ آموختم را در اتاق درمان اجرا می کنم. ما همگی مسئول هستیم، مسئول هزاران نفری که خارج از درب های کنگره ۶۰ به ایشان شوک مغزی وارد می شود. بایستی از مالمان، از وقتمان و از انرژیمان بگذریم تا بتوانیم بهترین خدمت ها را ارائه دهیم. من آدم زرنگ و زیرکی هستم؛ اگر ببینم که یک مکانی برای من سود و منفعت دارد آنجا را هرگز رها نمی کنم. کنگره ۶۰ را تا آخرین نفس رها نخواهم کرد. زمان خیلی محدود است؛ و بیایید نماد کنگره ۶۰ باشیم.
مرزبان کشیک: مسافر مجید
عکاس: مسافر اشکان لژیون 9
تایپ: مسافر اهورا لژیون 16
تنظیم و ارسال مطلب: مسافر جاوید، خدمتگزار سایت نمایندگی
- تعداد بازدید از این مطلب :
998