من وقتی وارد کنگره شدم، نمیدانستم از کجا باید شروع کنم. ذهنم پر از سؤال بود و دلم پر از ترس. اما یکی از همسفرها گفت: «فقط حرکت کن، بقیه راه خودش را نشان میدهد.» در ابتدا قدمهایم لرزان بود، مثل کسی که در تاریکی راه میرود. ولی کمکم فهمیدم تا وقتی میایستم، هیچ نوری نمیبینم. فقط وقتی حرکت میکنم، مسیر روشن میشود. در سفر اول، هر روز که به راهنمایم گوش میدادم و آموزشها را عملی میکردم، احساس میکردم بخشی از تاریکی درونم کنار میرود. یاد گرفتم که ایمان، یعنی قدم گذاشتن حتی وقتی مقصد دیده نمیشود. گاهی زمین خوردم، گاهی ناامید شدم، اما یاد گرفتم دوباره برخیزم. چون در حرکت است که رشد اتفاق میافتد، نه در سکون.
امروز میدانم که هیچکس با فکر کردن به حرکت، رشد نمیکند؛ فقط با عمل کردن است که معجزه آغاز میشود،حرکت یعنی اعتماد و ایمان. وقتی شروع کردم به خدمت، تازه فهمیدم چقدر این جمله حقیقت دارد. هر کاری که با نیت خیر آغاز کردم، راهش خودش جلو پایم باز شد.درست مثل نوری که با هر قدم جلوتر، بیشتر خودش را نشان میدهد و حالا میدانم: تا وقتی حرکت کنم، خدا مرا راه خواهد برد. سکون، لانهی شیطان است. وقتی انسان میایستد، افکار منفی، ترس، ناامیدی و وسوسهها در او خانه میکنند. اما وقتی در مسیر حرکت است چه در آموزش، چه در خدمت و چه در تلاش برای بهتر شدن دیگر شیطان جایی برای نشستن ندارد.
حرکت، یعنی زندگی؛ سکون، یعنی پوسیدگی، همانطور که آبِ راکد میگندد، انسانِ ساکن هم از درون میپوسد. پس باید همیشه در جریان بود، حتی اگر قدمها کوچک باشند، چون خدا برکت را در حرکت قرار داده است. درادامه با توجه به نزدیک شد فصل گلریزان کنگره به خودم میگویم حرکت کن و نترس برای خدمتی که درآن به رویت باز شده (لژیون سردار) مگر نه اینکه از سن نوجوانی دوست داشتی کاری انجام دهی که بزرگ و ماندنی باشد اکنون این راه برای تو نمایان شده است پس حرکت کن.
ویرایش و ارسال : همسفر معصومه دبیر اول سایت همسفران نمایندگی لواسان
- تعداد بازدید از این مطلب :
99