چه زیبا است که با چشم خود انسانهایی را میبینیم که از تاریکیها عبور کرده و در روشنایی قرار گرفتهاند و دلنشینتر از آن زمانی است که آنها با تمام توان تلاش میکنند تا هم نوعهای خود را بهطرف روشناییها سوق دهند و این حال خوش را به دیگران منتقل نمایند.
همسفر حدیث و مسافر ایشان با آنتیایکس مصرفی الکل، هروئین و قرص وارد کنگره شدند. به مدت ۱۱ماه و ۱۷ روز با روش DST و داروی اپیوم به راهنمایی مسافر مجید و همسفر زهره سفر کردند. هم اکنون به مدت ۱۰ سال و ۲ ماه است که به دستان پرتوان آقای مهندس آزاد و رها هستند. ورزش همسفر در کنگره تیر و کمان میباشد.
با توجه به خدمتهایی که داشتهاید شال نارنجی برای شما چه معنایی دارد؟
شال نارنجی، شالی است که به انسانها کمک میکند تا از تاریکیها بهسوی نور حرکت کنند. دوره خدمتی آن ۴ سال است و در این ۴ سال افرادی وارد لژیون میشوند که واقعاً مثل فرزندت آنها را دوست داری، لحظهبهلحظه قلبت برای کمک به آنها میتپد تا یکقدم روبهجلو بردارند. درد آنها درد تو است، با شادی آنها میخندی و باغم آنها گریه میکنی. به نظر من شال نارنجی، یعنی خدمت خالصانه به انسانها. در این جایگاه خدمتی هر مرحله که پیشتر میروی؛ مانند انسانی هستی که هرلحظه تشنهتر میشود.
مفهوم پهلوانی در کنگره۶۰ برای شما چه معنایی دارد؟
مشابه این سؤال را در صحبتهایی که برای اجازه پهلوانی رفته بودم از من پرسیدند. در لژیون سردار دستاوردهای بسیاری داشتم و البته در کنگره۶۰، لژیون سردار را بهگونهای دیگر دوست دارم؛ اما واژه پهلوانی یعنی در حال حاضر درد بشر، درد من است. اگر با یکقدم من، شخصی که در رنج و تاریکی دستوپا میزند بتواند مزه رهایی را بچشد، خود را مسئول میدانم. هر بار که در بیمارستانها شوکهای روانی شدیدی به مصرفکنندهها وارد میشود بسیار ناراحت میشوم؛ چراکه میدانم این راه و روش درست نیست. تمام دوستانم که میدانند عضو کنگره۶۰ هستم ناخودآگاه به من میگویند: حدیث کنگره را به آنها معرفی کن و بگو به کنگره بروند. اکنون مفهوم پهلوانی برای من اینطور تعریفشده است درد همه انسانهایی که با اعتیاد میجنگند، درد من است و خود را در پیشبرد اهداف کنگره۶۰ مسئول میدانم.
آیا زنان در مسیر خدمت با چالشهای خاصی روبهرو هستند؟ اگر بله، چگونه میتوان آنها را توانمند ساخت؟
این سؤال بسیار مفهومی است. من اصلاً با این مسئله روبهرو نبودم؛ زیرا مسافرم در این مسیر بسیار به من کمک میرساند و همراه من هستند تا دچار چالش نشوم، بلکه هر روز بیشتر تشنه خدمت شدم و تمام خدمتها را با عشق انجام دادم. از این بابت از مسافرم بسیار سپاسگزارم که هر لحظه حامی من بود و با بودن در کنار فرزندان در خانه من را حمایت کرد تا بتوانم خدمت کنم. همه ما در مسیری که طی میکنیم با مسائل بسیاری روبهرو میشویم که گاه باعث میشود نتوانیم حرکت کنیم. یکی از مواردی که ما را قدرتمندتر میکند تا از حرف به عمل برسیم این است که بتوانیم تکتک وادیها را آرامآرام در زندگی خود اجرایی کنیم. از نظر من کنگره۶۰ یک پکیج کامل است؛ زیرا بر تمام اضلاع زندگی ما همچون اندیشه، تفکر و تکتک رفتارهایی که در زندگی انجام میدهیم نظارت دارد. مطمئناً اگر به ۱۲ سال پیش خود بازگردم؛ یعنی زمانی که وارد کنگره۶۰ شدم، گویی به آدم دیگری تبدیلشدهام که با گذشته خود بسیار تفاوت دارد. اگر از روز نخست فرمانبردار نبودم؛ قطعاً امروز نمیتوانستم فرمانده خوبی باشم. به نظر من اولین و بهترین کاری که فرد میتواند انجام دهد این است که یک روز در هفته را به خود، جسم و روانش اختصاص دهد. مورد دوم این است که وقتی شخصی وارد کنگره میشود و روی صندلی مینشیند، آن روز را بدون پاسخ دادن به تلفن و بدون درگیر شدن با مشکلات بگذراند. ۱۲ سال است که در کنگره حضور دارم. در روزهای دیگر هفته در کلینیکها و مکانهای دیگر مشغول هستم؛ اما همه میدانند که در روزهای دوشنبه و پنجشنبه حضور ندارم. در این زمانها برای اندیشه و تفکر خود ارزش قائل میشوم و همین باعث شده تا بتوانم تمام چالشها را پشت سر بگذارم.

شما بهعنوان روانشناس تفاوت نگاه روانشناسی علمی با علم و جهانبینی کنگره۶۰ را در درمان اعتیاد چگونه میبینید؟
اگر بخواهم در مورد حیطه اعتیاد ازنظر روانشناسی سخن بگویم، بیمارستانها برای اعتیاد، درمان قطعی ندارند و فقط میتوانند آن را کنترل کنند و در علم روانشناسی نیز تمامی بیماریها صرفاً کنترل میشوند. درمان اعتیاد در روانشناسی با شوک، دارو و متادون انجام میشود که فقط فرد را در حالت پایدار و نگهدارنده قرار میدهد؛ اما ما درکنگره۶۰ با چشم خود میبینیم که مصرفکنندگان هروئین و شیشه درمان شدهاند. درواقع در علم بیرون از کنگره درمان قطعی وجود ندارد. تفاوت اینجا است که ما درکنگره۶۰ میتوانیم ادعا کنیم که درمان قطعی را انجام میدهیم.
شما مسیر رهایی را طی کرده و خدمت کردهاید. هماکنون نیز در جایگاه ایجنت هستید. اگر بخواهید یک لحظه از این مسیر را قاب بگیرید کدام لحظه را انتخاب میکنید؟
سؤال بسیار سختی است. در هر مرحلهای که در کنگره۶۰ مسیری را طی میکنیم، لحظههایی است که هرگز فراموش نمیشوند؛ مثلاً لحظه رهایی روزی است که هیچگاه از یاد نخواهد رفت؛ چون با هزار درد آمدهای یا لحظه گرفتن شال از آقای مهندس لحظهای است که نمیتوانم بگویم چیزی زیباتر از آن وجود داشته است. لحظه رهایی رهجوهایم واقعاً بینظیر بوده است و لحظه رهایی تکتک فرزندانم یا زمانی که راهنما شدن آنها را دیدم، حسی بود که با تمام دنیا عوض نخواهم کرد. هنگامیکه ایجنت شدم از لحاظ صور پنهان بسیار رشد کردم و این شعر مولانا برایم تداعی شد:
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ، برای هیچ، بر هیچ مپیچ
دانی که پسازآن عمر چه ماند باقی
مهر است و محبت است و باقی همه هیچ
با تمام دستاوردهایم گمان میکردم انسان موفقی شدهام؛ اما در جایگاه ایجنتی متوجه شدم هنوز ذرهای از علم آقای مهندس را یاد نگرفتهام و تشنهتر شدم تا بیشتر بیاموزم. تمامی جایگاهها را دوست داشتم و برای من هر کدام پیشنیاز جایگاه بعدی بودهاند.
کلام آخر:
یکی از نکاتی که بسیار به من کمک کرد تا بتوانم در کنگره ماندگار باشم، رعایت حرمتهای کنگره۶۰ بود. همیشه حرمت را بسیار جدی گرفتم و به افراد میگفتم اجازه دهید دوشنبهها و پنجشنبهها جایی امن برای خود داشته باشید، فارغ از اینکه با هر حس و حالی میآیید، این منطقه امن، همیشه برای شما امن بماند. نکته دیگر سیدیها است. آنها را بر روی چشمم میگذارم و مینویسم؛ چراکه هر بار که مینویسم به خود یادآور میشوم: آقای مهندس این هفته میخواهند پیامی بدهند که این پیام در مسیر رشد و توسعه من نقش بهسزایی خواهد داشت. مطلب دیگری که واقعاً برای من بسیار اثربخش بوده، وجود پر از مهر آقای مهندس و آموزشهای ایشان است. امیدوارم سایه ایشان همیشه بر سر تمام ما فرزندان کنگره باقی بماند و همه ما به علم آقای مهندس محرم شویم.
عکاس: همسفر مهری رهجوی راهنما همسفر صدیقه (لژیون هفتم)
مصاحبهکننده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون دوازدهم)
ویرایش: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم)
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
295