در سیدی بادبادکباز مبحثی که استاد در موردش صحبت میکند مال سی سال پیش است، به عنوان (تسلیم به قدرت مطلق). ما چرا قدرت مطلق استفاده میکنیم؟ چون تجدد شده و بعضیها خدا ناباور هستند. هر آنچه که بر تمام هستی برنامهریزی کرده، اسمش قدرت مطلق است. جهان مملو از امواج است، موجهای بسیاری با طول کم و با امواج سهمگین و خطرناک میباشد و بین این دو سکوتی است نسبتاً کم. عمر ما مانند برگی روی این امواج سوار هستیم، بعضی وقتها با خشم به زیر میرویم و گاهی چون پر به سطح میآییم. باید تعلیم بگیریم هر لحظه آن را به چه نحوی کنترل کنیم. اگر لحظه را با اراده بتوانیم با صبر طی کنیم و طریقه بالا آمدن از زیر چرخههای امواج را فرا بگیریم، آن وقت میتوانیم بگوییم ما با مبارزه و جنگ با طبیعت آموختیم و آماده برای انجام بسیاری از آنچه تو خواهی هستیم (یعنی تسلیم به قدرت مطلق). هیچ چیز پایدار و بها ندارد و ما روی یک تکهسنگ قرار داریم به نام زمین که توی هوا است و در فضا معلق است و برای خودش میچرخد. با یک حساب و کتاب اگر یک تکان بخورد زلزله یا سونامی میشود. عمر ما مانند یک شبنم است که شب روی گل مینشیند و تا صبح از بین میرود، پس نگاه کنیم کجا قرار داریم و چگونه میتوانیم از آن استفاده کنیم و وقتمان را صرف چه کنیم.
جهان مانند امواج است و ما روی آن سوار هستیم. ما درگیریهای مختلف داریم، هر مشکل تمام میشود، مشکل و مرحله دیگری شروع میشود. ما همیشه در حال جدال و ساختن زندگی هستیم و مانند برگ روی امواج سوار هستیم. بعضی وقتها با خشم و بیماری، بیپولی، شکست عشقی میرویم زیر امواج و یک زمانی مانند پر میآییم بالا یعنی زندگی همش در کشش است و باید آن را درک کنیم. ثابت نیست، باید تعلیم بگیریم چون برای این هستیم که تعلیم بگیریم چطور سوار امواج بشویم و از آن لذت ببریم. اگر کسی موجسواری بلد نیست، داغون و خرد میشود. موجسواری چیست؟ رابطه ما با دیگران بر مبنای چیست؟ آیا آدم سازگاری هستیم یا متعصب؟ تعصب از هر نظر در هیچ کاری خوب نیست، هم در دین و هم در نژادپرستی، در هیچ کاری خوب نیست. همه چیز باید در حالت تعادل باشد. رابطه ما انسانها هم اینطور است. این رابطه است که اگر غلط باشد ما را میبرد زیر، خرد میکند و از بین میبرد.
ما در تمام مسیری که در کره زمین زندگی میکنیم فقط باید تعلیم بگیریم هر لحظه زندگی را کنترل کنیم. یکی از تعلیم گرفتنها این است که ارتباط و رفتارمان با دیگران چگونه است. مسئله کاربردی ما این است که زیر امواج داغون نشویم. باید معیار سنجش داشته باشیم که معیار سنجش در درون ماست. فقط کافی است چند لحظه فکر کنیم، عقل در درون ماست، باید صدایش را گوش کنیم ببینیم چه دارد به ما میآموزد. یاد بگیریم از نقطه پایین بیاییم بالا، آن موقع در مقابل قدرت مطلق تسلیم هستیم یعنی راضی به فرامین او هستیم. جهانها خیلی متعدد هستند، فرا از جهان فیزیکی، دیگر با تنوع و عظمت وجود دارد که اصلاً به تفکر ما نمیرسد. ما اگر در جهت رودخانه حرکت کنیم میتوانیم از امواج آب استفاده کنیم. اگر در کنگره از وجود کنگره لذت ببریم، آن موقع در صراط مستقیم هستیم و هماهنگ هستیم. نباید خودرأی باشیم، در هر زمینه فرقی ندارد، از دور خارج میشویم. مثل گردباد است با قدرت میچرخد، اگر هماهنگ باشی صعود میکنی و به آسمان میرویم وگرنه از دور خارج میشویم. این یک قانون صادق است.
باید ببینیم کجا قرار داریم و خودمان را بسازیم، تفکر و تجربه و دانشمان را بالا ببریم تا در دست امواج خرد نشویم. (اگر جهان با تو نساخت، تو با زمانه بساز). پیامبران هم به ما طریقه زندگی یاد میدهند؛ موجسواری و چگونگی حرکت کنیم و در زیر امواج خرد نشویم. باید به قدرت مطلق ایمان آورد، این دست خود ماست و زوری نیست. آیا به وعده خداوند ایمان داریم؟ به عدالت خداوند ایمان داریم؟ اگر داشته باشیم به عظمت خداوند پی میبریم. در زمینی که ما زندگی میکنیم به اندازه قطره ارج بگذاریم و استفاده مفید کنیم. بادبادکها در باد مناسب و با بازیکن خوب هدایت میشوند. در زندگی ما تلاش میکنیم باید شرایط هم فراهم باشد. بادبادکها ما انسانها هستیم، باد مناسب قوانین الهی است. ما داریم دائماً تبدیل میشویم، حال تبدیلات در جهت خیر باشد یا شر. پس از مرگ تمام حسهایی که الان داریم در بعدهای دیگر هم با ما هست.
خلاصه سیدی بادبادک باز
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر مرجان (لژیون پنجم)
رابطخبری: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر مرجان (لژیون پنجم)
ویرایش و ارسال: همسفر آتوسا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ابوریحان تهران
- تعداد بازدید از این مطلب :
153