English Version
This Site Is Available In English

بزرگترین سرمایه انسان عشق و محبت است

بزرگترین سرمایه انسان عشق و محبت است

همسفر بهاره :
مبحث اصلی عشق و محبت است. شاید بیشترین واژه‌ها در هستی درباره عشق و محبت باشد. عشق واقعاً پیچیده است و در فیلم‌ها، داستان‌ها و ماجراهای مختلف بازتاب یافته است. فرهنگ عرفا نیز به عشق پرداخته و همه انسان‌ها درگیر آن هستند و با آن زندگی می‌کنند.عشق مانند انسانی است که در سرمای شدید قرار دارد، اما منبعی وجود دارد که گرما می‌رساند. این منبع انرژی و حس را درک می‌کند و در حیات انسان مؤثر است. در وادی چهاردهم نیز درباره عشق خوانده شده که بر سه پایه استوار است: سایه، حس  و جاذبه. عشق عام و عشق خاص، هر دو سایه دارند که باید وجود داشته باشد تا بتوانی عاشق باشی، چه در صور آشکار و چه در صور پنهان. جاذبه و خواص گیرنده‌، امواج را جذب می‌کند و حس دریافت را در انسان به‌وجود می‌آورد. امروزه، توجه به سایه‌ها بیشتر شده است؛ مانند ظاهر که با عمل‌های زیبایی توجه می‌کنند و حس و جاذبه را نادیده می‌گیرند. وجودی که جاذبه‌اش تنها منفی باشد، طبیعتا دریافتش نیز منفی خواهد بود.این سایه هیچ مشتری ندارد و هیچ‌کس آن را نخواهد دوست داشت. اگر بخواهیم عشق و محبت را درک کنیم، باید سایه حس و جاذبه را تصفیه و پالایش کنیم. عشق و دوست داشتن در فردوس قرار دارند و جهان هستی بر مبنای عشق استوار است، هرچند که عشق دشواری‌ها و سختی‌های خاص خود را دارد. دوست داشتن کافی است، اما وقتی کسی پشت سرمان حرف بزند، سریعاً به کینه‌ورزی می‌پردازیم و تمام خوبی‌های آن فرد را فراموش می‌کنیم. خداوند را می‌توانیم حس کنیم، اگرچه نمی‌دانیم ذات او چیست، ولی صفات او را می‌شناسیم. تمام نیروها و قدرت‌های هستی از آن خداوند است و ما می‌توانیم آفریده‌های او را ستایش کنیم.هر چیزی که می‌بینیم بر مبنای خود حرکت می‌کند.کاری که در کنگره انجام می‌دهیم، منتظر یک تازه‌وارد هستیم تا بتوانیم گره‌ای از مشکلات او را باز کنیم. هدف در کنگره فقط کمک به دیگران است. خوش به حال کسانی که می‌دهند و به دنبال بازپس‌گیری نیستند.بسیاری از بزرگان سعی کردند مفهوم عشق را به دیگران بیاموزند، اما موفق نشدند، زیرا این اتفاق فقط در سایه می‌افتد و در جاذبه و حس نه. آیا عشق می‌تواند بلاعوض باشد و به کسی کمک کنیم؟ متأسفانه، بسیاری اوقات حتی حوصله جواب دادن هم نداریم و از ناراحتی دیگران نیز ناراحت نیستیم. ما فقط در قالب سایه مانده‌ایم و به نظر نمی‌رسد که از این وضعیت ناخشنود باشیم، چراکه جهان در حال حرکت است و آنچه باید در حلقه زمین باقی بماند، باقی خواهد ماند. ما فقط مالک عشق و محبت هستیم و همین عشق برای ما باقی می‌ماند. اگر انسان در صراط مستقیم حرکت کند، سرزنش نکند، غیبت نکند و ربا نخورد، در مسیر درستی قرار دارد. لحظه به لحظه، خداوند قدم‌های او را به گلستان تبدیل می‌کند و او را در آرامش و آسایش قرار می‌دهد.بزرگ‌ترین سرمایه انسان عشق و محبت است. هرچقدر از این عشق و محبت ببخشید، بیشتر می‌شود. در این میان، تصفیه و پالایش عشق و محبت نیز بسیار مهم است.
همسفر نازنین :
بيشترين لغت و بيشترين چيزی بين انسانها و در هستي راجع به آن صحبت می شود كلمه عشق است كه نه تنها در تمام داستانها و فيلم ها كه حتی  تمام عرفا نویسندگان و بزرگان هم همه در مقوله عشق سخن ها گفته اند. انسانها همه درگير همين مسئله عشق هستند و بيشترين فكری كه دارند همين مسئله عشق و محبت است كه با آن زندگي می كنند .اگر بخواهيم بگوئيم عشق چيست ، نمی توانيم و فقط حوالی و حواشی  آن يا يك تمثيل در مورد عشق را مي توانيم بگویيم .درست است كه عشق همان دوست داشتن است اما بايد بر مبنای معرفت باشد و معرفت هم در جهت خير وجود دارد و هم در جهت شر و از جهت معرفت در خير ، محبت به وجود می آيد و از اوج محبت ، عشق پديدار می شود .عشق در واقع مثل انسانی  است كه در سرمای شديد قرار دارد و يك منبع گرما مثل بخاری يا آتش وجود دارد كه او را گرم می كند . يعني عشق يك چنين حسی را در انسان بوجود می آورد .عشق در كل هستی وجود دارد و به صورت عام و خاص می باشد و فقط شامل انسان نمی شود . عشق خاص فقط شامل زوج نمی شود بلكه می تواند عشق دوتا خواهر باشد يا دوتا برادر و يا عشق به پدر و مادر و يا دوتا دوست و هم جنس باشد كه بطور صحيح و الهی همديگر را دوست داشته باشند . وقتی عشق را تجربه می كنيم بر سه پايه استوار است ؛سايه ها ، جاذبه و حس .اين سه عنصر نقش بسيار مهمی در عشق بازی مي كنند . سايه : بايد چيزی باشد كه عاشق آن شويم  . چه در صور آشكار چه در صور پنهان و آن چيز بايد خاصيت گيرندگی و فرستندگی داشته باشد . در واقع با حس ، امواج را دريافت و جذب می كنيم . اما متاسفانه انسانها امروزه فقط به سايه می پردازند و كاری با جاذبه و حس ندارند . يعني سايه كه همان پيكره يا بدن می باشد را درست می كنند اما حس و جاذبه را فراموش مي كنند . يعني درونشان پر از نفرت كينه حسادت دروغ رنج و بدخواهی است اما ظاهرشان نشان از محبت و دوست داشتن است . چنين افرادی چگونه می توانند پيام دوستی و محبت بدهند؟ اين گونه افراد در واقع عشق را خفه می كنند و از بين می‌برند و هميشه طلبكار همه هستند كه چرا كسی من را دوست ندارد ؟! اين افراد حتی دريافت خوب هم نمی توانند داشته باشند و فقط بدی ها و مسائل منفی را دريافت می‌كنند. پس دريافت خيلی مسئله مهمی است كه ما چه دريافت می‌كنيم يك نوع ديگر گيرندگی اين است كه فرد همه صفات مثبت را دارد و يك نقطه سياه در زندگيش وجود دارد كه فقط همان سياهی را می‌بيند. موجودی كه جاذبه‌اش فقط مسائل منفی است و طلبكار ، بدزبان، بدخواه باشد  دريافتش هم مسائل منفی است و اصلا مسائل مثبت را نمی بيند .پس موجودی كه فقط سايه دارد ، جاذبه اش افتضاح است و در نتيجه حس هايش هم افتضاح است و دريافتش فقط منفی می‌باشد. اما فردی كه راستگو ، خيرخواه و صادق می باشد و خوبی انسانها را می خواهد ، دريافت هايش هم مثبت است . چنين فردی وقتي مي بخشد انتظاري از كسي ندارد و حس هاي خوبي دارد . پس در عشق بايد هم سايه را درست كرد كه همان ظاهر ما است مثل سر و وضع و لباس پوشيدن و ورزش كردن و … و هم بايد حس و جاذبه را درست كرد . مسئله ديگر بيان ما در جاذبه و حس می باشد كه بسيار مسئله مهمی است و نحوه صحبت و بيان ما می تواند اثر بسيار خوب يا اثر بسيار بدی روی انسانها بگذارد و گاهی بيان بد با معذرت خواهی هم فراموش نمی شود و فرد آنرا نمی بخشد .پس برای اينكه ما عشق و محبت را درك كنيم بايد روی اين سه اصل كار كنيم و آنها را به مرحله پالايش برسانيم . وقتی آنرا درك كرديم و به عشق و دوست داشتن واقعي دست يافتيم آن وقت در فردوس قرار داريم و همه جهان هستی  را دوست داريم و به همه عشق می ورزيم . اما بايد بدانيم عشق خيلی سختی دارد و به سادگی نمی توان عاشق شد و همه هستی را دوست داشت .و اما در مورد خداوند ، ما فقط مي توانيم خداوند را حس كنيم و آفريده هايش را ستايش كنيم . چون ما نمي دانيم ذات خداوند چيست ولی صفاتش را می دانيم . در واقع آن نيروی كه اين هستی را به وجود آورده و اين هستی را نظام داده و بر هستی مسلط است خالق و آفريدگار هستی  است كه به آن خدا می گوييم . پس ما فقط بايد خداوند را حس كنيم و آفريده هايش را ستايش كنيم و بدانيم هر چيزی بر مبنای فرمان خودش حركت می كند . و تمام اين حركت ها بر مبنای عشق است . این قدر اين عشق بزرگ است كه مانند اقيانوس الهي می باشد و ما انسانها اينقدر دنبال هم می آیم  تا بتوانيم ذره ای از اين عشق و محبت را به ديگران برسانيم البته بايد بدون چشم داشت و انتظار باشد مثل كنگره ۶۰ كه افراد بدون دريافت هرگونه وجه و دستمزد و بدون هيچ چشم داشتی به انسانهای ديگر كمك می كنند و هدف فقط خدمت و كمك به ديگران است . مسئله ای كه ما بايد بفهميم اين است كه ؛همه چيز در حال تغيير است و ما مالك هيچ چيزی در اين دنيا نيستيم . تنها چيزی كه مالكش هستيم و برای ما می ماند همان عشق و دوست داشتن است . همه چيز در دست انسان به صورت امانت است و هيچ چيز در اين دنيا ابدی نيست . درك اين موضوع خيلی مهم است كه انسان بفهمد كه دوست داشتن چه گوهر گرانبهای  است . و این كه خداوند می دهد اما پس نمی گيرد مگر اين كه خطای  مشاهده كند يا ناسپاسی ببيند . در آخر اگر انسان در مسير درست و صراط مستقيم حركت كند . خداوند لحظه به لحظه قدمهايش را تبديل به گلستان می كند و به او آرامش می بخشد. چنين فردی ديگر برايش ظلمت و سياهی بی معنی می شود و به قول معروف ( دست به خاك بزند طلا می شود ) يعنی همه چيز برايش مهيا می شود و در فشار و تنگنا و سختی قرار نمی گيرد . آن وقت همه چيز برايش الهی می شود و سجده می كند و شاكر خداوند كه آفريننده عشق و محبت است می شود . وقتی هم كه انسان عشق را درك كرد و در راه صراط مستقيم بود ، بزرگترين سرمايه اش عشق و محبت می شود و هرچه بيشتر ببخشد، سرمايه اش بيشتر می شود و چنين فردی اگر در دريای عشق و محبت غوطه ور باشد يعنی توحيد ، يعنی خداشناسی ، يعنی رسيدن به حق .پس اگر عشق و محبت را می خواهيم ، اگر می خواهيم دوستمان داشته باشند ، بايد خودمان را تصفيه و پالايش كنيم چه در سايه چه در جاذبه و حس. فرقی هم نمی كند چه عشق و محبت خاص باشد و چه عام باشد ! بايد جاذبه مان درست شود ، بايد حسمان درست شود ، بايد سايه مان هم درست شود .

ویراستاری و ارسال همسفر بهاره نگهبان سایت رهجوی راهنما همسفر ساناز لژیون یکم کیش
نمایندگی همسفران کیش

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .