چند سال پیش که متوجه اعتیاد مسافرم شدم، چنان روزگار برایم تیرهوتار شده بود که متوجه هیچ چیزی نبودم. بدون اینکه بفهمم، گاهی سر اجاق میرفتم و غذا درست میکردم. بدون اینکه متوجه باشم، بهطوریکه فراموش میکردم کی و چگونه این کار را کردم. به آشپزخانه که برمیگشتم؛ ولی میدیدم غذایی درست شده است، هرچقدر به مغزم فشارمی آوردم که کی این غذا را درست کردم، یادم نمیآمد.
خیلی ترسیده بودم که آینده چه میشود؟ چگونه میشود از دام اعتیاد رها شد؟ اعتیاد مقولهای بود که خودم همیشه میگفتم، امکان ندارد کسی دچار بشود و بتواند از آن رهایی یابد و زندگی با اعتیاد، مساوی است با مرگ. چهبسا صد برابر بدتر از مرگ؛ مرگ خود مصرفکننده و اطرافیان.
به شکر خداوند، راه کنگره زود به ما نشان داده شد. به کنگره آمدم و در آغاز چیزی نمیفهمیدم و میگفتم در جلسات یا در لژیون شرکتکردن چه ربطی به درمان اعتیاد دارد؟!
اما آرامآرام به کمک راهنمای خوبم متوجه خیلی مسائل شدم. متوجه شدم اعتیاد، مانند هر معضل دیگر، بازی ذهن است. ذهن ما را به گونههای مختلف بازی میدهد، ما را به انحراف میکشاند و دائم ما را توجیه میکند. یک مورد از این بازیهای ذهن، همین مواد مخدر میتواند باشد.
مسافرم، دچار مواد مخدر و من، دچار ضدارزشهای دیگر بودم که بهمراتب خودم، بدتر از او بودم و دریافتم که به تغییر نیاز دارم.
در این راه، نیاز است که به سختی درد بکشم و تنهایی تحمل کنم. به راستی که تحمل، کار آسانی نیست؛ اما بعد از تحمل تمام سختیها، میتوان بهگونهای عمل کرد که تمام سختیها جبران شوند و زندگی، به سمتوسویی سوق داده شود که بدون تحمل و سختی، فقط از زندگی لذت برد.
نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم)
ویرایش: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر رویا (لژیون هشتم) دبیر دوم سایت
تنظیم و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی زنجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
179