قبل از اینکه من بتوانم راه کنگره۶۰ را پیدا کنم، زمان زیادی از ازدواجم با مسافرم نگذشته بود، شاید حدود ۷ یا ۸ ماه بود که ما با هم ازدواج کرده بودیم و من بعد از ۲ یا ۳ ماه متوجه شدم مسافرم درگیر مواد مخدر هستند.
طبق اطلاعات اشتباهی که قبل از ازدواج، درمورد اعتیاد داشتم و مطالعات و برنامههایی که از تلویزیون دیده بودم، اطلاعاتی کسب کرده بودم که فکر میکردم مسافرم باید مواد مخدر از بدنش خارج بشود تا به سلامت لازم برسد.
من هم از صبح فردای آن روز، شروع کردم به تهیه شربتهایی از انواع مرکبات، آبمیوههای مختلف، لبنیات، شیر و دوغ و هر آنچه که فکر میکردم مواد مخدر را از بدن مسافر من دفع میکند و به خورد مسافرم میدادم. غافل از آنکه این کارهای من نه تنها باعث سلامتی مسافرم نشد، بلکه باعث عذاب و بیتعادلی ایشان هم میشدم.
درحالی که تصور میکردم در حال کمک به بازسازی جسم او هستم. گرچه من با جان و دل و با تمام وجودم قصد کمک به او را داشتم، اما بعدها فهمیدم که اصلاً ریشه مشکل جای دیگر است و من درواقع صورت مسئله اعتیاد را نمیدانم و تا صورت مسئله اعتیاد برایم حل نشود نمیتوانم به او هیچ کمکی بکنم.
بعضی روزها آب گوجه برایش میگرفتم و به مسافرم میگفتم: تو پوستت کدر شده است؛ حتماً کبدت چرب شده است و آب گوجه لیوان لیوان به او میخوراندم تا موفق بشوم ایشان را به سلامتی جسم برسانم. انقدر حساس شده بودم که گاهی فکر میکردم، شاید دستپخت من مطلوب میل او نیست یا شاید از نظر خانهداری ضعف داشته باشم؛ مثلاً معیارهای مسافرم را ندارم و ...
خلاصه با پختوپز غذاهای سنگین، پرچرب و رنگارنگ (فشارهای بیشتری به او وارد میکردم) و درواقع با این کار میخواستم مسافرم را به خودم و زندگی مشترکمان جذب کنم. از طرف دیگر مسافرم با زیرکی هرچه تمامتر باعث اختلاف من و خانوادهاش شد برای اینکه ما نتوانیم با همدیگر تبادلنظر داشته باشیم (در مورد سلامت جسم ایشان)که آیا باز هم درگیر اعتیاد شده یا خیر!؟
تنها نکته مثبتی که من در ذهنم بود، این بود که همیشه با مسافرم در مورد جلسات NA صحبت کنم. من به واسطه برادر یکی از دوستانم که کمپ داشتند و مدام میگفتند اگر وصل بشوید به جلسات NA دیگر به طرف مواد مخدر کشیده نمیشود؛ فکر میکردم وصل شدن به این جلسات باعث میشود که مسافر من دیگر به طرف مواد مخدر نرود (که البته نتیجهای از رفتن به آن جلسات هم حاصل نشد)
زمان موعد رسید، پیام کنگره توسط دوست مسافرم (که از راهنماهای کنگره هستند) دریافت شد و مسافرم به کنگره راه پیدا کرد. بعد از مدتی مسافرم با چند تا از سیدیهای کنگره به منزل آمد. خیلی خوشحال شدم. گفت: این سیدیهایی هستند که توی جلسه به ما دادهاند. یک شخصی به نام آقای حسین دژاکام است که سرپرستی این جلسات را به عهده دارد.
از اینکه مسافرم با اشتیاق دستگاه دیویدی خرید (شاید در آن چند ماهی که ازدواج کرده بودیم هیچ تمایلی به خرید هیچ نوع وسیله خانگی نداشت) ولی با اشتیاق دستگاه دیویدی خریده بود. با هم فیلمها را نگاه کردیم. خیلیخیلی خوشحال شدم که گویی قرار است یک اتفاقهایی بیفتد، دلم روشن شده بود.
من فکر میکردم فیلمها و صدای آقای مهندس فقط به درد مسافرم میخورد و من چندان توجهی نداشتم، ولی در حین انجام کارهای خودم صدای مهندس را در که در خانه پخش میشد، ناخودآگاه میشنیدم. همه حرفهایی که میزدند حتی با آگاهی کمی که داشتم خیلی منطقی به نظر میرسید. به همین دلیل مسافرم را تشویق میکردم که کنگره را جدی بگیرد. حتماً وصل بشود. در این مورد خیلی اصرار داشتم.
بعد از چند ماه که از سفر مسافرم گذشت من هم با پیشنهاد ایشان به کنگره راه پیدا کردم و شروع به سفر در کنار مسافرم کردم.
آنجا بود که فهمیدم صورت مسئله اعتیاد چیز دیگری است غیر از آن چیزهایی که من فکر میکردم، غیر از سمزدایی، غیر از اطلاعات اشتباهی که من داشتم.
صورت مسئله اعتیاد در کتاب ۱۴ مقاله توسط آقای مهندس دژاکام به درستی و کامل توضیح داده شده است، ولی چیزی که من برداشت کردم این است که اعتیاد، صور پنهان و صور ظاهری دارد.
داستان از این قرار است که فرد با مصرف مواد مخدر باعث میشود که چشمهها و تولیدکنندههای مواد شبهافیونی بدن که مشابه همان موادی هست که مصرف میکنند را در بدن خود از کار بیندازد و به قول معروف چشمهها را خشک کند و این باعث میشود که فرد شرایط خاص دیگری داشته باشد؛ یعنی از تعادل طبیعی خودش خارج بشود.
تخریب مواد مخدر طوری است که عدم مصرف آن نه تنها جسم، بلکه روان و جهانبینی فرد را خدشهدار میکند. فرد افکار منفی را در ذهن خود قوی و قویتر میکند و به آن قدرت میدهد تا به جایی برسد که باعث بشود افکار منفی آن را از خانواده، اطرافیان، دوستانو آشنایان دور کند. مسافر خود من حتی تمایل به ارتباط با خانواده خودش را هم نداشت و بیزار از ارتباط با دیگران بود.حالا درمان در این سیستم و با متد DST چگونه است؟
درمان وقتی اتفاق میافتد که ما به این باور برسیم که اعتیاد یک بیماری است و وقتی که اعتیاد را یک بیماری در نظر بگیریم، باید دوره درمان، دوره نقاهت و داروی مخصوص آن بیماری را در دست داشته باشیم و البته پزشک حاذقی (راهنماهای رها شده و آموزشدیده کنگره) لازم است که بتوانیم به یک فرد کمک کنیم تا به رهایی و به درمان برسد.
طبق تحقیقات مهندس دژاکام، کاملترین دارویی که میتوانیم جایگزین مواد مصرفی مصرفکنندهها قرار بدهیم، اپیوم تینکچر است و دوره درمان که حداقل ۱۰ تا ۱۱ ماه زمان میبرد به دنبال سلامتی و تعادل نسبی جسم، روان هم تا حدود زیادی به تعادل میرسد.
آموزشهای جهانبینی هم در کنگره باعث مرمت ارتباطات فرد با جامعه و اطرافیان خودش میشود؛ با این حساب، تجربه من و همه اعضاء کنگره۶۰ (که روشها و جاهای مختلفی را هم تجربه کردهاند) میگوید: تنها جایی که فرد مصرفکننده با متد درست و داروی مناسب و راهنمای مناسب به درمان میرسد کنگره۶۰ است.
امیدوارم هر چه زودتر تمام افراد نیازمند به درمان در سراسر دنیا به کنگره۶۰ وصل بشوند و به رهایی برسند. آرزوی قلبی دیگرم هم این است که من و مسافرم هم بتوانیم در خاموش کردن این آتش ویرانگر نقشی داشته باشیم. تا ابد شاکر خداوند و آقای مهندس و راهنماهای خودم و مسافرم و همه خدمتگزارن صدیق کنگره۶۰ هستم.
نویسنده: راهنما تازهواردین همسفر مهشید
رابط خبری: همسفر سمیرا(لژیون سردار)
ویرایش: همسفر مریم دبیر سایت
ارسال: همسفر زهرا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی اسبیکو خرمآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
126