تقدیم به گلی که از سیلی روزگار، خمید اما نشکست ای گل پرپرشده از باد خزان، ای شکوفه درهم پیچیده ازطوفان، تقدیر میدانم که روزگار باتو چه کردهاست؟ میدانم که باد سرد سرمای چله زمستان گلبرگهای لطیفت را نوازش نکرده؛ بلکه خراشیده است، میدانم که سنگینی بار سنگین روزگار قامت ظرافت را خم کرده است و شاید قطرات اشک تلخ نادیده،برگونه هایت غلتیده است، اما ای گل صبور هنوز زندهای؟ هنوز در رگهایت عصاره حیات جاری است؟ هنوز در سینه ات تپش عشق به زندگی امید به بهار وشعله جستجو برای نور خاموش نشده است؟ کنگره۶۰ همان باغبان صبوری است که میداند چگونه با عشق و دانش به هرگلی حتی آن گلی که از تگرگ روزگار زخم خورده است زندگی ببخشد. اینجا ریشههایت را که از خشکی زمین ترک خوردهاند با آب حیات دانش و عشق سیراب میشوند، اینجا شاخههای شکستهات را با ظرافت مرهم دانایی پیوند میزنند و امید میدهند که دوباره جوانههای سبز زندگی بر آنها بروید. ای گل سیلی خورده، بدان که تو تنها نیستی در این باغ پر از شکوفهها و زخمها همه به نوعی سیلی خورده روزگاریم اما، ما آموختهایم،چگونه قویتری شویم و چگونه با تکیه بر هم دوباره قامت راست کنیم. درکنگره۶۰ باشکوفایی دوباره با معطر کردن فضا، با رایحه زندگی دوباره دعوتت میکنند اینجا جایی است که زخمهایت مرهم میزنند نه برای فراموشی؛ بلکه برای یادآوری قدرت عبور از سختیها، پس سرت را بلند کن، ای گل زیبا با اعتماد به باغبان مهربانت و با یاری همنوعانت در این باغ پر از امید دوباره شکوفا شو و بگذار عطر زندگی دوبارهات،مشام جانها را بنوازد و زیبایی صبوریات چراغ راه دیگران باشد،تو سیلی خوردهای اما شکست نخوردهای و این بزرگترین پیروزی توست.
نویسنده: همسفر سهام رهجو همسفر الهام(لژیون شانزدهم)
ویراستاری: همسفر ملیکا نگهبان سایت
ویرایش و ارسال: همسفر مهشید دبیر سایت
همسفران نمایندگی دانیال
- تعداد بازدید از این مطلب :
109