English Version
This Site Is Available In English

در کنگره ۶۰ معجزه به مفهوم واقعی کلمه اتفاق می‌افتد

در کنگره ۶۰ معجزه به مفهوم واقعی کلمه اتفاق می‌افتد

دوازدهمین جلسه از دوره هفدهم از سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران نمایندگی دلیجان با استادی مسافر منصور ، نگهبانی مسافر عباد و دبیری مسافر عباس، با دستورجلسه :"صورت مسئله اعتیاد"، درروز دوشنبه ۷ مهرماه ۱۴۰۴، ساعت۱۷ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

از دوستانی که نوشته‌ها را خواندند، تشکر می‌کنم. از دبیر جلسه، نگهبان جلسه و راهنمای عزیزم که اجازه دادند من اینجا آموزش ببینم و فرصت این خدمت را به من دادند، صمیمانه سپاسگزارم.

واقعاً از همه عزیزان، به‌ویژه از مرزبانان گرامی که این بسته را برای ما فراهم کردند تا به درمان برسیم، متشکرم. دوستان من، دوست دارم اول یک تصویری از گذشته‌ام ارائه دهم. گذشته من، گذشته‌ای تلخ همراه با اعتیاد بود؛ هم برای خودم و هم برای خانواده‌ام.

اگرچه من از دوران نوجوانی شروع به سیگار کشیدن کردم. وقتی فردی را می‌دیدم که سنش از من بیشتر بود و سیگار می‌کشید، حس خیلی بدی نسبت به او پیدا می‌کردم و همیشه سعی می‌کردم که دچار این مسئله نشوم. اما متأسفانه به‌تدریج با سیگار آشنا شدم و خیلی زود به یک فرد سیگاری تبدیل شدم و سپس پله‌های بالاتر را طی کردم.

شرایط و جوّ حاکم بر آن زمان نیز طوری بود که دوست داشتم با هم‌سن‌وسال‌های بزرگ‌تر از خودم معاشرت کنم. احساس بزرگی می‌کردم و فکر می‌کردم اگر سیگار بین انگشتانم باشد، می‌توانم با جمع آنان هم‌قدم شوم. به همین دلیل، با مواد مخدر نیز آشنا شدم.

مواد مخدر چیزهایی را از من گرفت که امروز تاوان سنگینی برای آن می‌پردازم. من در دانشگاه پذیرفته شدم و در رشته خوبی قبول شدم، اما در یکی از امتحاناتم، تنها چیزی که توانستم بنویسم، اسمم بود! چرا که حال خیلی بدی داشتم. شب قبل از امتحان، تا صبح نشسته بودیم و مواد مصرف کرده بودیم و اصلاً حال و هوای خوبی نداشتم. از جلسه امتحان بلند شدم و بیرون رفتم و دوران دانشگاه نیز به همین منوال گذشت. در واقع، به خاطر شرایط ناشی از اعتیاد، دانشگاه را نیز از دست دادم.

پس از آن، وارد فضای کار شدم و مصرف من روزبه‌روز بیشتر می‌شد. تا اینکه به یک ان‌جی‌او مراجعه کردم و آنجا ترک کردم. من بسیار به دنبال راه درمان بودم. نزد پزشکان بسیاری رفتم و به آن ان‌جی‌او نیز مراجعه کردم، اما متأسفانه خبری از درمان نبود.

من چندین بار به کمپ رفتم. همان‌طور که می‌دانید دوستان، اعتیاد جهنمی بود که من با دستان خودم برای خودم ساخته بودم و راه گریزی از آن نمی‌یافتم. من بسیار دوست داشتم که مواد مصرف نکنم و به خودم آسیب نزنم، اما عملاً این‌گونه نبود.

این موضوع دقیقاً به موضوع جلسه امروز مرتبط است؛ صورت جلسه، اعتیاد است. وقتی من از اعتیاد هیچ آگاهی نداشتم، حتی اینجا را نیز باور نداشتم.

به خودم گفتم اینجا را هم به عنوان آخرین راه، برای آخرین بار امتحان کنیم. اما زمانی که به اینجا آمدم، دوستی را که اکنون نگهبان جلسه است، پیش‌تر در جای دیگری دیده بودم. او به اینجا آمده و درمان شده بود. دیدن او، برای من یک باور جدید ساخت. با خود گفتم: «اگر او توانسته، من نیز می‌توانم.»

در نهایت، به اینجا آمدم. راهنمای تازه‌واردین کمک زیادی به من کرد. حرف‌هایی به من زد که باعث شد روز بعد نیز بتوانم به جلسه بیایم.

یکی از آن حرف‌ها این بود: « وقتی پایت را از این در بیرون می‌گذاری و می‌خواهی به جلسه برگردی، نیروهای بازدارنده و افکار منفی به سراغت می‌آیند. ممکن است به تو بگویند: "بخواب، نیم ساعت دیگر؛ به این جلسه نرو" یا انواع بهانه‌های دیگر.» این دقیقاً برای من اتفاق افتاده بود. اما گوش کردن به حرف‌های او باعث شد که به جلسه بیایم.

به اینجا آمدم و راهنما انتخاب کردم. راهنمای من کمک شایانی به من کرد. تنها چیزی که راهنما در روز اول به من آموخت، "چشم گفتن" بود. من یاد گرفتم که در کنگره چگونه چشم بگویم.

کسانی که پیش از من این راه را رفته‌اند، به راهنماها و الگوهای این جلسه تبدیل شده‌اند. به خداوند قسم، من با نگاه کردن به هر یک از آنان، کیف می‌کردم و لذت می‌بردم. وقتی یک راهنما اینجا می‌نشست و صحبت می‌کرد، با خود می‌گفتم: «خدایا! آیا روزی خواهد رسید که من نیز بتوانم همچون استادی در جایگاه او بنشینم و چند کلمه حرف بزنم؟»

امروز، این اتفاق برای من افتاد. دلیلش این بود که "چشم گفتن در کنگره" را یاد گرفتم و آموختم که به دستورات راهنمایم عمل کنم. به خاطر شغلم، نمی‌توانستم هر روز به جلسه بیایم و محیط کار ما نیز به گونه‌ای بود که مرخصی به ما نمی‌داد. بنابراین، به خاطر بهبودی، شغلم را تغییر دادم، اما به درمان رسیدم. به خداوند قسم، ارزش این درمان، بسیار بالاتر از هر چیز دیگری است.

من بسیار خوشحال می‌شوم وقتی یک مسافر اولی به درمان می‌رسد. چیزی که من خودم قبلاً باور نداشتم. قبل از اینکه به سفر سه‌ یا چهارماهه بروم، وقتی بچه‌ها برای گرفتن رهایی به تهران می‌رفتند و بازمی‌گشتند، من به سویشان می‌رفتم، به آنان دست می‌زدم و می‌پرسیدم: «خوبید؟ حالتان خوب است؟ مشکلی ندارید؟» من تمام این جزئیات را زیر نظر داشتم و چک می‌کردم. دیدم که بهبودی برای آنان اتفاق افتاده است و برای من نیز به راحتی اتفاق افتاد.

امروز، تنها چیزی که برای من بسیار ارزشمند است، این است که هیچ‌گونه وسوسه‌ای نسبت به مواد مخدر ندارم. وقتی در ان‌جی‌اوهای دیگر بودم، جسم من درمان نشده بود و همیشه در حالت خماری و درد به سر می‌بردم. در آنجا به من می‌گفتند که ۹۷٪ مشکل تو روحی و ۳٪ جسمی است. اما وقتی به کنگره ۶۰ آمدم، دقیقاً برعکس آن را تجربه کردم. مشکل اصلی من جسمی بود. اگر مشکل من جسمی نبود، چرا وقتی مواد مخدر از بدنم قطع می‌شد، این همه درد و رنج به سراغم می‌آمد؟ پس مشکل اعتیاد من دقیقاً جسمی بود. من با مصرف مواد مخدر بیرونی، سیستم تولید مواد مخدر درون بدنم را که خداوند به بهترین شکل در وجودم قرار داده بود، از کار انداختم و به همین دلیل دچار اعتیاد شدم.

می‌دانید دوستان، معجزه‌ای که کنگره ۶۰ به من آموخت، همین "سفر" ده یا یازده‌ماهه است. این معجزه روزبه‌روز اتفاق می‌افتد. اگر من دقیقاً سر ساعت دارویم را مصرف کنم و به حرف راهنما گوش دهم، آن دارو و آن ساعت مصرف، تأثیر شگفت‌انگیزی دارد. امروز یاد گرفته‌ام که در کنگره چشم بگویم. اگر می‌خواهم به رهایی برسم خواه رهایی از اعتیاد، سیگار یا سایر مخدرها باید این اصل را رعایت کنم. اکنون در سفر دوم هستم و اینجا آمده‌ام تا آموزش ببینم. آقای مهندس، آموزش‌های بسیار نابی را برای ما در اینجا تدارک دیده‌اند.

مشکلاتی که امروز در زندگی و جامعه ما وجود دارد، با تداوم راه کنگره ۶۰ – که بدون شک تداوم خواهد یافت – حل خواهد شد. چرا که این راه، ریشه در حقیقت دارد. زیرا آقای مهندس خود به درمان رسیدند و سپس به زندگی شخصی‌شان نپرداختند، بلکه این راه را اشاعه دادند و به دیگر انسان‌ها کمک کردند. به همین دلیل است که می‌گویند: «احیای یک انسان، احیای کل جامعه است.» من واقعاً بابت این موضوع، خداوند را شکر می‌کنم.

جا دارد یک بار دیگر از راهنمای عزیزم، مرزبانان گرامی و آقا عباد که این فرصت خدمت را به من دادند، تشکر کنم. از همه شما نیز بسیار متشکرم.

برگزاری جلسه هماهنگی راهنمایان 

عکس: مسافر محمد- لژیون یکم 

تایپ و ارسال خبر: همسفر مسعود- لژیون دوم 

نمایندگی دلیجان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .