سلام دوستان رضا هستم یک مسافر
اکثر انسان ها تصور میکنند که بهترین راه کوتاه ترین راه است و به درستی و نادرستی آن تفکر ندارند، در نتیجه راهی را میروند که زودتر به خواسته های خود برسند، لذا مشق هایشان همیشه ناتمام و بی محتوا باقی میمانند و مجبورند دوباره بنویسند، خیلی از انسان ها وقتی نمی توانند مسئله ای را حل کنند، آنرا پاک میکنند! مثال بارز این قضیه صورت مسئله اعتیاد بود که سالهای سال بدون جواب باقی مانده بود، در این میان فقط صورت مسئله اعتیاد پاک نشد بلکه تعداد زیادی از انسانهایی که مصرف کننده بودند از صحنه زندگی پاک شدند، از لذت زندگی جا ماندند، از خانواده جا ماندند، از جوانی جا ماندند و طعم خوش زندگی را نچشیدند، قشر مصرف کننده جامعه تبدیل به ابزار شد و هرکسی برای زودتر رسیدن به جواب خودش، از مصرف کننده به عنوان ابزار استفاده کرد ولی به درستی و نادرستی راه توجه نکرد، که تاوان نادرستی راه را فرد مصرف کننده پرداخت کرد، منظور افراد مصرف کننده ای که خواهان رهایی هستند، صورت مسئله اعتیاد سالها اشتباه بیان شد، صورت مسئله را خودخواهی مصرف کننده دانستند! لذت طلبی دانستند و در نهایت صورت مسئله را مسمومیت مزمن دانستند، درصورتی که مشکل عمده افراد مصرف کننده مشکل جسمی بود و اعتیاد جایگزینی مزمن است، جایگزین شدن مواد مخدر بیرونی به جای مواد طبیعی و شبه افیونی درون بدن که فرد مصرف کننده با مصرف مداوم در طول زمان این جایگزینی را رقم میزند و به جایی میرسد که مواد شبه افیونی خود بدن به حداقل میرسد و مواد مصرفی شخص به حداکثر میرسد و فرد نیاز مُبرمی به مواد مخدر برای ادامه زندگی پیدا میکند چراکه تمام بدن او را مواد مخدر گرفته است و حکم دارو را برای او پیدا کرده است پس در این شرایط دیگر مواد مخدر سم و اعتیاد مسمومیت مزمن نیست،
به لطف خدا و تدبیر آقای مهندس و کشف روش dst، عملیات معکوس این قضیه صورت میگیرد و با داروی مناسب و اندازه مناسب و زمان مناسب طبق پروتوکل خاص میتوان بدن را به حالت اولیه برگرداند، تجربه شخصی خود من در این زمینه این بود که در سالهای آخر مصرفم حتی کوچکترین کارهای روزمره خودم هم نمیتوانستم انجام دهم، خواب نداشتم، توان فیزیکی نداشتم، توان تصمیم گیری نداشتم و حتی جزئی ترین کارها که رغبت گفتن آنرا ندارم! چون تمامی مواد طبیعی درون بدن من از کار افتاده بود و مواد مخدر بیرونی هم دیگر سازنده نبود بلکه تخریب بیشتر روی من گذاشت، ولی خدا را شکر میکنم که با سفر dst ذره ذره نیروهای از دست رفته ام به من برگشت، البته لازم به ذکر است که در کنار داروی مناسب که شربت اپیوم هست، ابزارهای بسیار مهم و قدرتمندی مثل حضور در جلسات و لژیون، سیدی نوشتن و ورزش کردن کمک شایانی به من کرد چرا که درمان در سه ضلع جسم، روان و جهان بینی صورت میگیرد.
سلام دوستان داوود هستم یک مسافر
اعتیاد مثل تمام موضوعات یک صورت مسئله ای دارد که باعث و انگیزه شروع اعتیاد است، حالا هر کسی به طریقی شروع می کند
خود من در اول شروع اعتیاد، مصرف مواد را یک نوع بزرگ شدن و خودبرتربینی میدانستم و اگر در فامیل یکی تریاک میکشید، با یک اُبهتی اسمش را می آوردند!
ولی بخاطر ناآگاهی و کمبود ارزشها در زندگی و روی آوردن به ضد ارزش، مصرف تریاک شد یک ارزش برای من که از من هم به بزرگی اسم ببرند! تا اینکه به خودم آمدم دیدم بدهی اطرافم را گرفته چون بیشتر حقوقم میرفت پای مصرف، در آخر کار فقط مصرف می کردم تا آبرویم را حفظ کنم و بتوانم سر کار بروم، دیگر مواد و آن اعتبار پوچی که بصورت خود خوانده برای خودم بابت مصرف آنچنانی تریاک درست کرده بودم خیلی وقت بود رنگ باخته بود و حالا دیگر غرق در تاریکی بودم و راهی سراغ نداشتم که بتوانم خودم را نجات بدهم و بارها سراغ قرص و کپسول رفتم ولی فقط نوع مواد مصرفیم تغییر میکرد، به علت ترس از ترک یهویی هیچ وقت جرئت نکردم بروم کمپ ولی بالاخره فرمان الهی صادر شد و راه کنگره را توسط دوستی پیدا کردم و شکر خدا و لطف بی مثال و بی دریغ مهندس عزیز و راهنمای گرانقدرم الان تو ۶ ماه سفرم و رسیدم به ۱ سی سی که انشاالله از چنگال این غول بی شاخ و دم رها بشوم.
سلام دوستان ابوالفضل هستم یک مسافر
«پَرواز هایِ بِدونه بال»
در چندین سال تلاش پی در پی برای رهایی از بند تاریکی بی وقفه پیش میرفتم، غافل از اینکه مسیر اشتباه بود و مقصد خیالی شیرین و دست نیافتنی! پیچ و خم های زیادی را پُشت سر گذاشتم و زخم های زیادی را هم به تن برداشتم
تا روزی که به سرزمینی روشن به اسم کنگره ۶۰ رسیدم و آشنا شُدم، که تمام نامفهومی ها را برایم مفهوم کرد، نا معلوم ها را هُویدا کرد، تاریکی هایم رو پُر از نور کرد و دو بال پروازی که سال ها پِی آن میگشتم را بدونه چِشم داشت و بی قیمت به من هدیه کرد...
باشد تا با جان و دل این دُرِ گران را جبران کنم.
تنظیم و ارسال:مسافر رضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
95