"به نام قدرت مطلق اللّه"
سلام دوستان امیرحسین هستم یک مسافر

کنگره ۶۰ تنها یک نام نیست؛
برای بسیاری، یک خانه است، یک نقطهٔ بازگشت، و مرزبانانش نگهبانان این خانه. دلنوشتهای از زبان یک مرزبان یا یک مسافر این راه میتواند اینگونه باشد:
از خطی که زندگی را دوباره تعریف میکند
اینجا، پشت این میز کنار این تلفن، یا در آن سالنی که بوی چای تازه میآید، من فقط یک مرزبان نیستم. من یک نقشهخوان راههای گمشدهام.
پیش از این، مرز برای من یک خط باریک و تاریک بود که یک "من" شکستخورده را از "من"ی که میخواست باشد، جدا میکرد. آن سوی مرز، آرامش بود و من در این سو، در طوفان.
اما کنگره ۶۰ مرز را برای من تعریف کرد. اینجا مرز، خط ترس نیست؛ خط آغاز است. خطی است که وقتی از آن عبور میکنی، میپذیری که تنها نیستی. صدایی که در انتهای خط میگوید "کنگره شصت، با شما گوش میدهم"، فقط یک جمله نیست؛ یک طناب نجات است. یک دست اطمینانبخش روی شانهات است که میفهماند: "همه چیز درست میشود."
گاهی که نگاه میکنم به چشمانی که برای اولین بار وارد میشوند، ترس و امید را با هم میبینم. همان نگاهی که روزی در آینه داشتم. و میدانم که دارم نه فقط با آنها، که با خود دیروزم صحبت میکنم. هر بار که به یکی از برادران یا خواهرانم کمک میکنم تا قدم اول را بردارد، گویی به خود دیروزم دست میدهم تا از آن خط بگذرد.

مرزبانی در کنگره ۶۰، یعنی ایستادن در کنار خط زندگی و مرگ و گفتن به هر رهگذر خسته: "اینجا، مسیر درست است. قدم بگذار، ما با تو هستیم." یعنی بخشی از زنجیرهای باشی که درد را به درک، و تاریکی را به روشنی پیوند میزند.
این مرز، نه با سیمخاردار، که با "عشق" و "خدمت" تعیین شده است. و من، نگهبان این عشق هستم.
قوی باشیدلطفا🌹
مسافرامیرحسین- مرزبان خبری
نمایندگی دلیجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
566