استاد امین در این سیدی فرمودند: «ساختارهایی را که نگاه میکنم به یک طرف گرایش پیدا میکنند یا خیلی قانونی میشوند یا خیلی دلی و هیچکدام به مقصد نمیرسند. ساختاری که تعادل را در قانونی بودن و دلی بودن برقرار کند ساختار متعادلی است؛ یعنی درحالیکه انسانهای مهربان و خوشخلقی هستند درعینحال انسانهای جدی و سختکوشی هستند و خیلی نتایج درخشان و خوبی به دست میآورند.»
این اتفاق نمیافتد مگر اینکه انسان به یک دانایی خوبی برسد و از درون پالایشهای لازم را انجام بدهد. خیلی وقتها انسانها مفاهیم را در ذهن و عقل خودشان آموختند؛ ولی به دلشان هنوز راه باز نکرده است و دانستن این میتواند خیلی به این موضوع کمک کند؛ چون تصور بلد بودن و دانا بودن خودش خطرناک است؛ همانطورکه استاد امین گفتهاند: «انسان بد انسانی است که فکر میکند خوب است و انسان خوب انسانی است که فکر میکند بد است؛ ولی انسان دانا و خوب همیشه این احتمال را میدهد که اشتباه میکند و بلد نیست و عذرخواهی کردن برایش راحت است.» به گفته آقای مهندس مدلها همیشه تکرار میشوند و این خیلی جالب و شگفتانگیز است وقتی که به انسان نگاه میکنیم، ساختمان جسم ما از انواع سلولها تشکیل شده و مهمترین آن سلولهای عصبی است که وقتی به آن نگاه کنیم شکل درخت است و همچنین برای جهان فیزیکی یک مثال زدهاند که جهان فیزیکی مثل این است که یک بذر گردو را کاشتهاند به این گردو یکسری انرژیها داده و شکافته شده بالا آمده و رشد کرده و جهان هستی را بهوجودآورده است؛ یعنی جهان فیزیکی هم شکل درخت است. نیروی تاریکی خودش نمیتواند رشد کند باید خودش را با درخت یا موجود زنده پیوند بزند تا بتواند از انرژی آن استفاده و رشد کند؛ اما چطور خودش را پیوند میزند؟ در مورد انسان نیروی تاریکی با یک ضربه روحی و عاطفی و در مورد درخت با شکافتن و تراشیدن پوست درخت پیوند میخورد. درختها همه شبیه هم نیستند، یک درخت به اسم سرو داریم که خیلی زیباست و در داستانها مثال زده میشود مستقیم بالا رفته و میوهای ندارد.
درختها را برای این هرس میکنند که درخت هم میوه بیشتری بدهد و هم کیفیت آن خوب باشد. درختها همیشه باید متقارن باشند؛ یعنی شاخههایشان باید صاف بالا برود تا نور بیشتری به آنها برسد و میوه بهتری بدهد. درختی که شاخههایش به یکسمت رفته است به جای ۲۰ صندوق سیب ۵ تا صندوق سیب میدهد؛ چون درخت هوشمند است و میداند؛ اگر بیشتر میوه بدهد میشکند.
برداشت من از این سیدی این است که از درخت الگوبرداری کنم؛ یعنی اگر من بخواهم یک آدم متعادل و موفق باشم باید در همه جنبهها رشد کنم؛ اگر فقط در یکجهت رشد کنم، مثل همان درخت سرو هستم که میوهای ندارد و فکر نکنم که من هیچوقت اشتباه نمیکنم؛ چون این خود نشانه کمخردی است و باید بدانم که هر چقدر هم دانا باشم باز امکان اشتباه کردن را دارم و باید عذرخواهی کردن را یاد بگیرم.
نکته اصلی این سیدی در هرس کردن است؛ یعنی انسان باید خود را مانند درخت از خیلی موارد ضدارزشی هرس کند، باید در همه شاخهها به صورت یکسان رشد کند مانند کسی که فقط به رشد خود در یک رشته هنری پرداخته است این شخص شاید در آن رشته موفق باشد؛ ولی برداشتهای کمی دارد؛ اما زمانی که به رشد خود در همه زمینه ها فکر کند و تلاش کند انسان متعادل و موفقی است.
برداشت دیگر من این است که اگر محبت زیادی به فرزندم بکنم نه تنها برای او مفید نیست؛ بلکه باعث بدبختی او نیز میشود؛ زیرا او دیگر آنقدر از محبت افراطی من سیراب میشود که هیچ تلاشی برای زندگی و رشد خود نمیکند و در مقابل مشکلات دوام ندارد، مانند درختی که اگر به آن آب زیادی بدهیم آن درخت دیگر هیچ تلاشی برای پیدا کردن آب نمیکند و ریشههایش سست میشود و استقامت ندارد.
نویسنده: همسفر فهیمه رهجوی راهنما همسفر اسماء (لژیون اول)
ویراستار: راهنما همسفر اسماء (لژیون اول)
ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اسماء ( لژیون اول) دبیر سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
56