سومین جلسه از « هفته ایجنت و مرزبان » با استادی ایجنت محترم مسافر رضا ، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر محمد در روز پنجشنبه بیست و هفتم شهریورماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ در محل دانشگاه خوارزمی قشم آغاز به کار کرد .


خلاصه سخنان استاد ؛
خدا را شکر که دوباره این فرصت نصیب من شد تا در این جایگاه خدمت کنم و در جمع شما حضور داشته باشم. ابتدا شکر خداوند را به جا میآورم و این روز را به همه مرزبانان، ایجنتها و تمام کسانی که در مسیر تکامل شخصی و خدمت به دیگران قدم برمیدارند ، تبریک عرض میکنم.
در مورد دستور جلسه امروز ، تجربه من این است که وقتی آدم آنچه را میبیند و لمس میکند ، به زبان بیاورد ، خیلی بیشتر در دلها مینشیند. یادم است روزهای اول خودم هم مثل خیلیها میگفتم : « همین که رها بشوم ، دیگر نمیمانم ؛ شاید هفتهای یک بار سر بزنم و بعد خداحافظ » اما واقعیت این است که ماندم ؛ چون وقتی دیدم دیگران با چه اخلاص و فروتنی ، بدون هیچ چشم داشتی خدمت میکنند ، فهمیدم اینجا چیزی فراتر از حضور عادی است — اینجا خدمت با دل و جان معنا پیدا میکند . موضوع فقط تشکر یا انتظار مادی نیست ، وقتی عزیزانی که تازه وارد میشوند را می بینم یاد خودم میافتم روزی که قدم اول را گذاشتم هیچ چیز نمیدانستم ؛ اما امروز همان افراد را میبینم که پس از مدتی با اخلاص مشغول خدمت کردن هستند و این دیدنها برای من بزرگترین درس است ، درسی که ایمانم به راه و حقانیت کنگره را عمیقتر میشود .
این جمعیت « جمعیت احیای انسانی» است واقعاً کجا میشود چنین تغییر بزرگی در انسانها دید؟ امام علی (ع) میفرمایند : « اگر دیدی کوهی جابهجا شد ، تعجب نکن ؛ اما اگر دیدی ایمانِ کسی تغییر کرد ، شگفتزده شو » ما در کنگره شاهد همین تغییر هستیم ؛ آدمهایی که روزی بیثبات و گرفتار بودند امروز خالصانه در حال خدمت هستند خودِ من هم قبل از کنگره آدم با ثباتی نبودم و هیچ وقت فکر نمیکردم روزی با عشق این همه وقت در کنگره حضور داشته باشم .
شگفتی باعث حرکت میشود ؛ اگر کسی دچار شگفتی نشود ، حرکت هم شکل نمیگیرد ، خیلی از مسافران میگویند « همسفر ما نمیآید » دلیلش این است که تعجب نکرده اند . من سالهاست این را تجربه کرده ام که روز به روز اشتیاقم برای خدمت بیشتر شده و همین اشتیاق را در دیگران هم دیدهام . از طرف دیگر ، برگزاری جشن ها و یادبودها فرصتی فراهم کرده تا من مسافر قدردانی کنم و سهمی در این حرکت بزرگ داشته باشم.
تغییر حقیقی ابتدا باید در خودم رخ دهد . من روزی مصرف کننده بودم و نسبت به خدمت بیتفاوت ؛ اما اینجا روزهایی گذاشتهاند تا قدردانی کنیم . خدمتگزاران بدون چشم داشت خدمت میکنند ؛ نه توقعی دارند و نه نتیجه میطلبند . با این حال بر من واجب است که تشکر کنم از ایجنت و مرزبانان عزیز...
اگر شما نبودید ، ما به چه کسی خدمت میکردیم ؟ اگر مسافری نبود ، تازه وارد نمیآمد ، ما چگونه میتوانستیم خدمت کنیم ؟ باید جبران کنیم و شکرگزار خدا باشیم.
بیایید شکرگزار بنیانی باشیم که این جمعیت را بنا کرد ؛ جمعیتی که باعث این همه تغییر و این همه فرصت خدمت در اختیار من گذاشته است. همین قدردانی یعنی بیداری ، احیا و زنده شدن ؛ امروز یکی از آن روزهای زیباست که این زنده بودن را در همه اعضای کنگره میتوانیم لمس کنیم . شادیِ امروز با مشارکتهای شما عزیزان کاملتر میشود .



ویرایش و تایپ : مسافر سجاد
- تعداد بازدید از این مطلب :
70