سلام دوستان مینا هستم همسفر.
((مرده بدم زنده شدم، گریه بدم خنده شدم، دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم )). انسانهای بزرگ همواره در اندیشه دیگرانند و دل در گرو خدمت مینهند! (خرم آن کس که درین محنتگاه، خاطری را سبب تسکین است) هفته باشکوه ایجنت و مرزبان را از صمیم قلب تبریک میگویم و دل نوشتهای را به مناسبت این هفته تقدیم میکنم: چند روزی بود که بابا اصرار میکرد که به یک محیط جدید برای آشنایی برویم. ابتدا فرصت نمیکردم. بعد از چند بار پیشنهاد بابا و دیدن شوق زیاد و اشتیاق بالای پدر، پذیرفتم.
عصر پنجشنبه وارد فضای کنگره60 شعبه باغستان، شدم. یک فضای ناشناخته. غرق در فکر بودم و افکار ذهنی خود را مرور میکردم: اینجا کجاست، بهراستی که هیچ کجا شبیه اینجا نبود! با حس لبریز از اشتیاق و کنجکاوی به محیط پیرامون، آدمها، فعالیتهایشان نگاه میکردم. افرادی با شالهای زرد رنگ برای استقبال از اعضا ایستاده بودند و به ما نیز خوشامد گفتند. من تازه وارد، پر از حس ابهام، شک و تردید، ترس، منیت، بیتعادلی بودم، که در همین لحظه نگاهم به نگاهی گرم، مهربان و صمیمی گره خورد و ضمن خوشامدگویی از من با آغوشی گرم استقبال کرد (اشاره دارد به مرزبان خانواده همسفر محترم خانم لیلا).
حالا با آن مهر و محبت و آغوش، حس اطمینان و حس امنیت در من ایجاد شده بود. روی صندلی نشستم! فضا و ساختار و محتوا، خاص بود. من فقط نظارهگر و غرق در ذهنیت و افکار خویش بودم. باز هم ذهن پرسشگر در سر من شروع به صحبت کردن نمود: اینجا فضای متفاوتی است! چقدر نظم و عشق و مهر و محبت و احترام خاصی در فضا موج میزند و یک فضای متفاوت از هر فضایی است! ... صدایی رشته افکارم را پاره کرد: حرمت کنگره 60، کنگره مکان امن و مقدسی است که . . . تا همینجا را شنیدم و باز غرق در افکارم گشتم. یکی، دوجلسه به همین منوال گذشت، در جلسات اول لغتهایی برایم ناآشنا بود: ایجنت، مرزبان، دبیر، نگهبان، اسیستانت، دنور و غیره و غیره.
اندکی صبر کردم، با گذشت زمان این محیط برایم قابل لمستر شد و اکنون میدانم و فهمیدم، که واژه ایجنت: یک کلمه لاتین به معنای نماینده است. در دنیا هیچ جایی وجود ندارد که بدون نماینده اداره شود یا نماینده نداشته باشد . واژه مرزبان: دو وظیفه بر عهده دارند، یکی مرز قوانین را هدایت میکنند و دیگری مرز جغرافیایی را و موردی که من با تمام وجودم لمس کردم: ایجنت و مرزبانان علاوه بر اجرای نظم و قوانین، عشق خالصانه و بی حد و مرز خود را بدون هیچ توقعی به اعضا میبخشند. همچون آفتاب و تابش نوری که ذره ذره بر یخ و سرمای وجودی مسافر و همسفرها میتابد و آن را آب میکند! شاید اگر این مهر و محبت و عشق دادن مرزبانان در عین احترام و نظم نبود، دیگر مسافر یا همسفری هم وجود نداشت و مجذوب شروع کردن و ادامه دادن راه و استمرار در آمدن به کنگره وجود نداشت.
اکنون میفهمم که ایجنت و مرزبانان خدمت گزاران کنگره60 هستند که با برکت وجودشان در آن فضا کنگره را مکانی امن و مقدس میکنند و تازه معنای امن و مقدس برایم مفهومی تازه پیدا میکند. مرزبانان عشق را به ما میدهند و باز پس میگیرند، که عشق پاداش عشق است.
نویسنده: همسفر مینا رهجوی راهنما همسفر نیره (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر نیره (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر سمانه (لژیون هشتم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی باغستان کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
85