ضمن عرض تبریک و خیرمقدم ، به مناسبت هفته ایجنت، حضور شما در نمایندگی شیروان را خوشآمد میگویم. میگویند درخت هرچه پربارتر باشد سربهزیرتر و افتادهتر خواهد بود، من این مثل رو در مصاحبه با دستیاردیدهبان محترم راهنمایان ؛ جناب آقای مسافر محمود درک کردم و از این مصاحبت لذت بردم، امیدوارم که شما هم از این گفتوشنود استفاده لازم را ببرید.
۱) لطفا خودتان را به رسم کنگره معرفی نمائید.
سلام دوستان، محمود هستم یک مسافر.تخریب: ۱۴ سال، آخرین آنتیایکس مصرفی: شیره و حشیش.سفر اول: ۱۱ ماه به طول انجامید.داروی درمان: OT خوراکی به روش DST.راهنما: جناب آقای رضا ترابخانی.رهایی از مواد: تقریباً ۱۴ سال.سفر نیکوتین نیز با راهنمایی جناب آقای بابک لطفی داشتم و تقریباً ۱۱ سال است که از نیکوتین رها هستم.
۲) شما در کنگره ۶۰ جایگاههای مختلفی را تجربه کردهاید. تفاوت خدمت در جایگاه ایجنت با سایر جایگاهها چیست؟
به نظر من، جایگاه ایجنتی در میان تمام جایگاههایی که در کنگره ۶۰ وجود دارد، به صورت متمرکز و در یک تخصص ویژه قرار نمیگیرد؛ بلکه ایجنت باید بر تمام امور شعبه نظارت داشته باشد. مثلاً یک سفر اولی خدمتش فقط میتواند حضور به موقع و تلاش برای رهایی و درمان باشد. مسئول پذیرایی، مسئول صوت، کمکراهنما و حتی مرزبانان، نگاهشان معطوف به یک “پارهخط” یا بخش خاصی از کار است. اما ایجنت باید حواسش به تمام قسمتها باشد؛ از رفع و رجوع مسائل مربوط به سفر اولیها گرفته تا رسیدگی به امور راهنماها، مرزبانها و ارتباط با دفتر مرکزی. به همین دلیل، به نظرم ایجنتی یکی از بزرگترین جایگاههایی است که میتواند نصیب هر شخصی در زمینه مدیریت و راهبری سیستم شود. این جایگاه، دیدگاهی جامع و کامل نسبت به همه ابعاد کنگره به شما میدهد.
۳) لطفاً مسئولیت و وظایف ایجنت در هر شعبه را توضیح دهید.
وظایف ایجنت در شرح وظایف مشخصی تعریف شده است. ایجنت، رابطی میان دفتر مرکزی (یعنی کنگره دیدهبانان) و شعبهای است که در آن خدمت میکند. وظیفه اصلی او این است که قوانین و اصولی را که در کنگره تعیین و مطرح میشود، به طور کامل در شعبه خود اجرایی کند. میتوان گفت که ایجنت، فردی امین و مأمور به خدمت است که از طرف کنگره دیدهبانان به شعبه اعزام میشود. در داخل شعبه نیز، او راهنمای لژیون مرزبانان است؛ یعنی هرگاه مرزبانها که بالاترین قدرت اجرایی شعبه را دارند، به مشکلی بربخورند یا اختلاف نظری پیش بیاید، ایجنت باید با استفاده از تجربه خود، آنها را راهنمایی کند تا کارها به بهترین شکل ممکن انجام شود. ایجنت مثل یک قطبنما، مسیر حرکت شعبه را در راستای اهداف کنگره تنظیم میکند.
۴) انتظارات شما از اعضای خدمتگزار در کنگره چیست؟ آیا برآورده شدهاند؟
حقیقتاً در کنگره ۶۰ هیچ انتظاری نیست، حداقل من جایگاهی ندارم که از کسی انتظار داشته باشم. اما اگر نظر من را به عنوان یک خدمتگزار بخواهید، خدمتگزار خوب کسی است که “خدمت را برای خود خدمت” انجام دهد؛ فارغ از هر دیده شدن یا دیده نشدن، یا گرفتن و نگرفتن شال. خدمت برای نفسِ انجام فعلِ خدمت! اگر بخواهم خلاصه بگویم، هر کسی که در هر جایگاهی هست و هر کاری را انجام میدهد، سعی کند “خوبش باشد” و صد خود را در آن جایگاه بگذارد. به نظر من، اگر با این نگاه باشیم، همه اعضای کنگره، همیشه جزو بهترین خدمتگزارها خواهیم بود، حال در هر قسمت و مقطع سفرمان که باشیم. این نگاه، نیروی محرک اصلی در کنگره است.
۵)به نظر شما چه عاملی برای ماندگاری در کنگره ۶۰ اهمیت دارد؟
قطعاً “خدمت” و “وصل بودن به آموزشها”. ما آموزش میگیریم تا درمان شویم و بعد از درمان، فقط خدمت کردن است که بند ما را به این ساختار وصل میکند و باعث ماندگاری ما در این مسیر میشود. خدمت کردن مثل یک گاردریل عمل میکند که ما را از مسیر خارج نمیسازد. طبق پیام سردار هم، همه ما با جهت خدمت و آموزش به کنگره آمدهایم. به نظر من، این دو موضوع، یعنی خدمت و آموزش، از مهمترین عوامل ماندگاری هستند.
.jpg)
۶) اگر صحبتی برای سفر اولیها و سفر دومیها دارید، بفرمایید.
امیدوارم که انسانها، همین جمله آقای مهندس را به خاطر بسپارند: همه ما، نه سفر اولی و نه دومی، حتی خود من، بتوانیم واقعاً قدر زمان حال را بدانیم. یک سفر اولی باید از این طی طریق و از این سفر اولش بیشترین استفاده را بکند. یک سفر دومی نیز باید از این آزادی و رهایی که به دست آورده، نهایت استفاده را ببرد. وقتی به صحبتهای آقای مهندس نگاه میکنم، جملاتی به ظاهر ساده اما بسیار عمیق میبینم. به نظر من، اگر همه ما که اعضای کنگره هستیم، مخصوصاً سفر اولیها و سفر دومیها، این را بدانیم که بالاترین مرتبه کار ما همین است که هر کدام از ما در زمان حال و در حال زندگی کنیم و قدر داشتههایمان را بدانیم و از آنها لذت ببریم و سپاسگزار خالق و مسببان آن، از جمله آقای مهندس دژاکام باشیم، راه درست را رفتهایم.
۷)لطفا خاطرهای از دوران ایجنتیتان بیان کنید؟
راستش، دوران ایجنتی من همهاش خاطره است! چون من از یک استان و شهر دیگر به این شهر میآمدم و این برایم خیلی جالب بود؛ اختلاف فرهنگ! فکر نمیکردم در این مسافت ۲۰۰ کیلومتری، این همه اختلاف وجود داشته باشد. برای همین همیشه برایم خاطره بود.من واقعاً هر طور که به موضوعات نگاه میکنم، باز هم به آموزشها و جملات آقای مهندس دژاکام میرسم؛ اینکه میگوید واقعاً بزرگترین قدرت و توان، “محبت” است. من در اوایلی که به شیروان آمده بودم، حداقل هفتهای یک بار تهدید به زد و خورد میکردند. و جالب اینکه میگفتند تو از مشهد آمدهای و در شهر ما فلان میکنی! اما من میدانستم برای چه میآیم و با چه حس و نیتی میآیم و همیشه قوتم همین جملات آقای مهندس بوده است: “محبت شمشیر برندهای است.” بعد از گذشت مدتی، جالب است بدانید که آن اوایل هیچ کس به سراغم نمیآمد، حتی حال و احوالی هم نمیکرد، بغلم نمیکرد و چای تعارف نمیکرد. اما به مرور زمان و با گذشت چند ماه، واقعاً این محبت کار خودش را کرد. انسانها به آدمهای رها تبدیل میشوند یا به انسانهای آرام، متین، مؤدب و با محبت نزدیک میشوند. برای همین است که من از این دست معجزات خیلی دیدهام.
در کنگره ۶۰ اگر بخواهم از خاطرهها بگویم، خیلی از مریضیهای لاعلاج در همین نمایندگی و در دوره خود من آمدند و همین امشب که آمدیم، مسافری گفت یک هفته دیگر رها میشود و کاملاً خوب شده است. میتوانم بگویم از بزرگترین و اصلیترین خاطرههای من همین است که شخصی در دوره من پذیرش شد و الان رهایی گرفته، از بیماری شفا گرفته و الحمدلله حال خودش و خانوادهاش خوب است. این برای من کافی است.
۸) از نظر شما ویژگیهای یک ایجنت و مرزبان خوب چیست؟
به تجربه خود من، به نظرم هر کدام از این اعضا، یعنی ایجنت و مرزبان، باید دقیقاً حد و مرز خودشان را بدانند و درست کار کنند. یعنی اگر ایجنت بخواهد به تمام کارها نظر بدهد و دخالت کند، قطعاً کار درست از آب درنمیآید؛ یا مرزبانها چه کمتر و چه بیشتر از حدود خود عمل کنند، تعادل به هم میخورد. مرزبانها باید در چهارچوب خودشان و ایجنت به عنوان راهنما در مسائل و حیطه خودش عمل کند. به نظر من، این بهترین تیمی است که خدمتش را کامل انجام میدهد. چون قطعاً یک نفر اگر به تنهایی کار کند، نمیتواند همیشه خوب باشد و خروجی خوبی داشته باشد. اما اگر هر کسی در جای خودش خوب باشد، قطعاً یک خروجی موفق، مثبت و عالی خواهد داشت. مثل یک ارکستر سمفونیک، هر ساز جای خودش را میداند و با هم یک هارمونی زیبا خلق میکنند.
۹) شما یک شخصیت آرام و باحوصلهای دارید. آیا قبل از ورود به کنگره هم آرام و باحوصله بودید؟
اگر به این مسئله نگاه کنیم که در کنگره ۶۰ خیلی تغییرات انجام میشود، باز هم از صحبتهای آقای مهندس وام میگیرم که میگوید یک انسان، یک مصرفکننده وقتی درمان میشود، مثل آن سیمرغی است که خاکستر شده و از خاکسترش ققنوس به وجود آمده. قطعاً، قطعاً این گونه بود، چون من بنا به مصرفم که شیره بود، بسیار عصبی، کمصبر و پرخاشگر بودم. اگر بخواهم بگویم یکی از معجزات در کنگره، قطعاً برای من همین است که از آن آدم عجول، عصبی، خشمگین و پر از فریاد، امروزه به جایی رسیدهایم که حالا از نظر شما آرام وبا حوصله هستم، برای خود من یکی از اساسیترین تغییراتی که در کنگره برای من رخ داده است، همین آرامش و صبر است. این کنگره واقعاً سیمرغپرور است!
۱۰) آقامحمود، با توجه به اینکه شما در مشهد ساکن بودید، بعد مسافت برایتان مشکل نبود؟ و چه حس و انرژی پشت این قضیه وجود دارد؟
حقیقتاً از نظر من، مسافت در کنگره از بین رفته است؛ یعنی چیزی به عنوان بعد مسافت و کیلومتر و راه و متر وجود ندارد! چرا که اصولاً مسیرها و قدمهای ما در کنگره به گونه دیگری است. واقعاً من از روزی که قبول کردم و این افتخار نصیبم شد که این جایگاه خدمتی را قبول کنم، تا روزی که تمام شد، نفهمیدم این سه بار در هفته که از مشهد به شیروان میآمدم و برمیگشتم، چطور گذشت. واقعاً برای تنها کسی که سخت نبود، خودم بودم. شاید از منظر دیگران کار خیلی سنگینی به نظر برسد، ولی واقعاً نبود.نمیدانم که چرا، ولی همین را فهمیدم که ما مأمور به انجام هستیم. وقتی جایی، جایی که همه هستیات به تو داده شده، جایی که خودت را به خودت داده، اصلاً تو چیزی برای انتخاب کردن نداری. آن مسئولیتی که به تو سپرده شده، یک تکلیف داری که آن را به درستی انجام دهی… من فکر میکنم زحمت من همین بود که بپذیرم و باقی دیگرش را من نفهمیدم که چگونه شد و چطور بود و بسیار هم لذتبخش بود و خیلی زود تمام شد. انشاءالله باز هم طوری رفتار کنم که باز مورد اعتماد باشم و بتوانم در جایگاههای دیگر و مسئولیتهای دیگر مشغول باشم.
اما کلام آخر:
در کنگره ما کلام آخر نداریم! چون این مشعلی که روشن شده، انتها ندارد؛ این مسیر آخری ندارد، نقطهای ندارد. اما اگر بخواهم از تجربه خودم چیزی را در میان بگذارم، ما انسانها باید خیلی راحتتر از این گفتگو کنیم. به عنوان اعضای شعبه میگویم: هر کدام از ما هرچه هستیم، آن وظیفه خودمان را به درستی انجام دهیم. در مورد مسئولیتهای دیگران نظرندهیم، اصلاً قضاوت دیگران به ما ربطی ندارد که خوبند یا بدند. ما خیلی هنرمند هستیم، هر کدام از ما واقعاً بنشینیم و خودمان را “شخم بزنیم”، به درونمان نگاه کنیم و باز هم به جمله خلاصهاش میرسیم: سعی کنیم هر کدام از ماها، در هر جایگاهی که داریم، “همان خوبش باشیم” و صد خودمان را بتوانیم بگذاریم که انشاءالله حال خودمان از این بهتر و بهتر بشود. الان هم توصیه و کلام خاصی نیست و امیدوارم که خداوند به آقای مهندس طول عمر با عزت و با برکتی بدهد و ما هم بتوانیم همچنان از آموزشهای به روز ایشان استفاده کنیم و قدر این نعمت را بدانیم. انشاءالله.
مرزبان خبری : مسافرصادق
تهیه گزارش : مسافرصادق
تایپ : مسافر نظیر
ویراستاری : مسافر محمد
طراح سوال و ارسال : مسافر محمدرضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
171