English Version
This Site Is Available In English

ما هر روز باید ،جایگاه خود را تعیین کنیم

ما هر روز باید ،جایگاه خود را تعیین کنیم

جلسه یازدهم از دوره بیست و پنجم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی شیروان به  استادی دستیار دیده بان مسافر محمود ، نگهبانی مسافر فرشید و دبیری مسافر مصیب با دستور جلسه " هفته ایجنت و مرزبان " پنج‌شنبه  27  شهریورماه  ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.



خلاصه سخنان استاد:
کلام در دهان جاری می‌شود و حقیقت و عدالت نمایان می‌گردد. آن‌کس که می‌بیند و می‌شنود، اگر انسان باشد، با شهر و بلد ما آشنا می‌شود و در پی کشف حقیقت برمی‌آید.
سلام دوستان، محمود هستم یک مسافر. خداوند را شاکر و سپاسگزارم که زمینه حضور در جمع محبت‌آمیز اعضای نمایندگی شعبه شیروان را برایم فراهم کرده‌اند. تبریک ویژه به ایجنت محترم نمایندگی و لژیون مرزبانی که بنده را لایق دانستند و به این جایگاه دعوت کردند. امروز، حاصل هفته‌ای است که ایجنت و مرزبان در آن فعالیت داشته‌اند و هر آنچه که آموختیم و فهمیدیم را انجام دادیم.
این سفر تمام می‌شود و می‌رود تا سال آینده، که مشخص نیست کجا هستیم و کجا نیستیم. بحث‌های یکشنبه و سه‌شنبه در مورد ایجنت و مرزبان بوده و برای من چیزهای زیادی باقی نمانده است. فکر کردم که امروز، که روز آخر است، بیاییم مروری بر افرادی که خدمت‌هایی انجام می‌دهند، داشته باشیم. به صورت کلی، این اسم‌ها و افراد و اعضا چه کارهایی انجام می‌دهند و چه نقشی برای من به عنوان مسافر، سفر اول و دوم و همچنین اعضای شهر نمایندگی دارند.
قبل از شروع، من برای خودم تصوری از جشن‌های همسفر، راهنما، مرزبان و ایجنت داشتم. این به این معناست که وقتی می‌خواهیم از شهر خارج شویم، همیشه دو جاده وجود دارد: یکی از جاده‌ها کمربندی است که عوارضی دارد. با ورود به این جاده، باید بهایی را پرداخت کنیم. اما در عوض، چه اتفاقی می‌افتد؟ تا پایان این بزرگراه ۱۰۰ درصد مطمئن هستی که هیچ ماشینی از روبرو به تو شاخ به شاخ نخواهد آمد. هزینه‌ای که پرداخت می‌کنی به این معناست که در دو طرف بزرگراه هیچ ورود و خروجی وجود ندارد و هیچ دوربرگردانی نیز نیست. بدین ترتیب، این بها را می‌دهی و مطمئن هستی که گاردریل‌ها تو را محافظت می‌کنند و سرعتت به‌طور قابل توجهی بیشتر از جاده‌های دیگر خواهد بود. این مسیر امتیازاتی دارد؛ از جمله حفظ جان و صرفه‌جویی در وقت و زمانت.اما اگر نخواهی این عوارضی را پرداخت کنی، می‌توانی از جاده‌های دو طرفه استفاده کنی. در این جاده، ممکن است تراکتور، موتور و ماشین از هر جایی بیایند یا یکی دور بزند، یکی از روبرو بیاید یا  راننده یک ماشین خواب باشد. همچنین در این مسیر، مناطق مسکونی وجود دارد و هزاران دغدغه و فکر باید در نظر گرفته شود تا از این مسیر عبور کنی.
مسیر تزکیه و پالایش، مسیری است که ما را به سمت کنگره‌مان هدایت می‌کند. جمعیت احیای انسانی به ما یادآوری می‌کند که باید این مسیر را یاد بگیریم. اساس این جشن‌ها به ما این است که قدردان باشیم. تمام مشکلات از بنده‌های ناسپاس ناشی می‌شود. اگر هر یک از ما به خودمان برگردیم، به این می‌رسیم که با خانواده‌ها، پدر و مادرها، همکاران و در هر جا که هستیم، نیاز به توجه و تغییر داریم.اگر به روز اول برگردیم و ببینیم که چگونه در اینجا تغییر می‌کنیم، متوجه خواهیم شد که کنگره طبق گفته‌های آقای مهندس، می‌خواهد درس زندگی را به ما بیاموزد. یکی از درس‌هایی که این هفته واحدش را پاس کردیم، قدردانی و سپاسگزاری است. در ساختار کنگره ۶۰، ما یک نگهبان داریم که آقای مهندس دژاکام هستند؛ خالق و ابداع‌کننده این روش.

پس از آن، به کنگره ۱۴ نفره دیدبانان می‌رسیم که هر کدام مسئولیت ۱۰ تا ۱۲ شعبه را بر عهده دارند. این افراد مسئولیت هدایت و مدیریت این شعبات را به عهده دارند. امروز در این مکان، شخص دیگری به نام ایجنت وجود دارد. ایجنت، همان‌طور که از نامش پیداست، رابط بین نمایندگی و دفتر مرکزی است؛ یعنی چشم و گوش کنگره، دیده بان و آقای مهندس دژاکام، شخص مورد اعتماد.
این افراد قبل از انتخاب، کارشان چیست؟ ما در کنگره ۶۰ می‌گوییم که مرز بین کفر و ایمان، یک موی باریک است. شخصی که ایجنت و مسئول نمایندگی می‌شود، دوست ندارد که آمارش ضعیف باشد، خروجش زیاد باشد و رهایی‌اش کم باشد. او می‌خواهد یکی از پرراندمان‌ترین‌ها باشد؛ اما سختی کارش اینجاست که وقتی شما وکیل می‌شوید و مورد اعتماد قرار می‌گیرید، مسئولیت‌های بزرگی بر دوش شما خواهد بود از یک سفر اولی گرفته تا فردی که مسئولیتی را بر عهده می‌گیرد، مانند این است که ما یک انبار را تحویل می‌دهیم. مثلاً دو پاکت بیشتر تحویل می‌دهیم یا هزینه‌ای از آن نمی‌گیریم. این اقدامات، پوششی برای کمک و دلسوزی است. در اینجا کسی نیست که پیگیر این مسائل باشد، اما آقای مهندس یاد داده‌اند که باید آنچه را که هست، به‌صورت سالم گزارش کنیم.
پس ایجنت ما، ارقامی را ارسال می‌کند که در شعبه ۱۰۰ موجود است و اینجا وظیفه ماست. من تمام تلاشم را می‌کنم تا این شعبه را به سطح مطلوبی از راندمان و خروجی برسانم که خودم از آن راضی باشم و مورد تأیید دفتر مرکزی باشد.
در کنگره ۶۰، جیب‌های جدا یا مسیرهای مجزا نداریم. ما ۱۷۰ شعبه داریم که همه با هم یکی هستند. هزینه‌هایی که ما انجام می‌دهیم، ممکن است از شعبه تبریز تأمین شود. بنابراین، همه ما نسبت به انسان‌هایی که هرگز ندیده‌ایم، دیندارو مدیون  هستیم.نقش ایجنت این است که فردی با تجربه‌تر باشد که بخواهد به آرزوهای خود برسد.

در این مسیر، برخوردها و رفتارهای زیادی وجود دارد که باید به‌سرعت در کنگره اجرا شوند. این مسائل گاهی تناقضاتی دارند. اگر بخواهیم دسته‌بندی کنیم، ایجنت‌ها، سفر اولی‌ها، سفر دومی‌ها، راهنماها و افراد دیگر وجود دارند. اگر حساب کنیم، بالغ بر ۱۰۰ نفر هستیم، اما در یک خانواده چهار نفره هم نمی‌توانیم همه یک نظر و یک فکر داشته باشیم. چه برسد به یک کنگره با ۱۰۰ نفر که هر یک از فرهنگ‌ها و جوامع مختلف آمده‌اند.
کاری که در اینجا انجام می‌دهیم، بسیار دشوار است و به نظم و آرامش نیاز دارد. هیچ‌کدام از برخوردها و لحن‌هایی که در بیرون مشاهده می‌کنیم، در اینجا وجود ندارد. ایجنت به‌نوعی تنظیم‌کننده حس‌های یک شعبه است که باید حس "یک‌بودن" را در آن ایجاد کند.
در بخش اجرایی، مرزبانی داریم که شامل نیروهای اجرایی کنگره ۶۰ هستند. این افراد، دیده‌بانان و مرزبانانی هستند که پیمانی می‌بندند تا حافظ مسافران باشند. مهم است که هرچه زودتر به آرمان خود در شعبه برسیم. به عنوان مرزبان شعبه، من هیچ خصومت شخصی با کسی ندارم و مرزبان نیز با من دشمنی ندارد. اگر پایم را کج بگذارم، از اصول خارج می‌شوم و این وظیفه مرزبان است که جلوی این مسئله را بگیرد.
وظیفه مرزبان این است که مراقب باشد و سوگند خورده است که به من تذکر دهد و در موقع لزوم جلوی من را بگیرد. اگر من این را درک کنم که مرزبان برای حفظ امنیت من است، مسئولیت بزرگی را بر عهده دارد. در صورتی که مقررات رعایت نشود، ممکن است این مکان توسط برخی ادارات پلمپ شود. وقتی اخبار حقیقی را کنار بگذاریم، او می‌آید و می‌بیند که شال زرد مرزبانی دارد و فکر می‌کند چه خبر است.
مرزبان هر هفته سه روز باید به اینجا بیاید و از ساعت ۱۲ ظهر به کار خود ادامه دهد. وقتی شما از ساعت ۵ می‌آیید، سالن باید خنک باشد، چای داغ آماده باشد و نامه‌های مربوطه ثبت شده باشد. من به عنوان مسافر باید همیشه قدردان باشم، چه با کلمات و چه با نگاه محبت‌آمیزم. از همه مهم‌تر این است که احساسی را به آنها منتقل کنم، به طوری که متوجه شوند چه کار می‌کنند.
متاسفانه، گاهی اوقات ما مانند طلبکار برخورد می‌کنیم و یکی نیست که بگوید اگر این کارها در بیرون از اینجا برای شما انجام شود، باید ماهی ۲۰ تا ۳۰ میلیون تومان هزینه کنید. اما مرزبان‌های ما بدون مزد و منت، در این مسئولیت‌ها با تمام وجود عمل می‌کنند. آنها با خودشان و خدای خودشای پیمان بسته‌اند.
ما هر روز باید جایگاه خود را تعیین کنیم. در سفر اول، فرد باید به درستی سفر کند و در سفر دوم، باید خود را برای خدمتگزار شدن آماده کند. سفر دومی که انجام می‌دهد، تعیین‌کننده این است که در آینده به عنوان مرزبان یا راهنمای تازه‌واردین فعالیت کند.
امروز من هم در حال تعیین جایگاه خود هستم و به سمت هدف‌ها و حاشیه‌ها می‌روم. ما بارها در کنگره گفته‌ایم که چرا به این حاشیه‌ها توجه کنیم. در نهایت، هر کدام از ما که به اینجا می‌آییم، دو یا سه جلسه را شرکت می‌کنیم و پس از ۲۰ الی ۴۰ روز، اگر منطق و تفکر اینجا را پذیرفتیم، باید آنچه را که تکلیف است انجام دهیم؛ وگرنه جای ما اینجا نیست.
متاسفانه می‌بینم برخی افراد نه مسافرند و نه می‌روند؛ فقط احساسات منفی را می‌آورند و این به عنوان مکمل لازم است، اما واقعاً وقت تلف می‌شود. اگر ما به این حاشیه‌ها میدان بدهیم و توجه کنیم، قطعاً سال‌ها و روزهایی را به صورت بیهوده از دست می‌دهیم.
امیدوارم روزی برسد که وقتی سفر اول یا دوم یک نفر تمام می‌شود، دلتنگ خدمتگزاری و جایگاه خود شود. وقتی کسی از شعبه‌ای می‌رود و می‌بیند دیگران خوشحال هستند، نشان از عمل صالح دارد. بعضی اوقات، ظاهر عمل صالح ناخوشایند به نظر می‌رسد، اما راهنما که به رهجوی خود آزادی می‌دهد، گاهی ممکن است ظاهرش ناخوشایند به نظر برسد و مانند یک خواب دردناک باشد، اما در نهایت به رشد و بهبود حال آنها ختم می‌شود. بنابراین، بیایید طبق چهارچوب‌ها و گاردریل‌هایی که مشخص شده‌اند، درست حرکت کنیم تا در امنیت و صداقت قرار بگیریم. اگر حس‌هایمان تزکیه نشود و مثبت نگردد، هیچ صفتی تغییر نخواهد کرد، حتی اگر حس‌های تصفیه را به فرد بدهیم.
حس خوب در این شعبه به این معناست که سال آینده، ظرفیت ما دو برابر و تعداد راهنماها افزایش یابد. در کنگره، هیچ جایی برای منیت وجود ندارد. هفته قبل، جناب مهندس گفته بودند که ما از نظر مالی در وضعیت خوبی هستیم و این به خاطر شماهاست. بنابراین، هیچ منیتی در کار نیست. این جمله‌ای ساده است، اما نیاز به تفکر زیادی دارد تا به نمایندگی برسیم.
ما باید به پای یکدیگر نوشته شویم و هرچقدر که ممکن است از منیت‌ها رها شویم و به سمت هدف و مقصد پیش برویم. ان‌شاءالله که این تلاش‌ها به تعالی و تکامل ما منجر شود. در پایان صحبت‌هایم، آرزوی بهترین‌ها را برای نمایندگی دارم و با یقین می‌توانم بگویم که من می‌فهمم، اجرا می‌کنم و دارم می‌بینم که مشهد و شیروان در کجا قرار دارند و اینکه هفته‌ای سه بار رفت و برگشت انجام می‌شود. هیچ جا این حس را نداریم، اما اگر ما ۱۰۰ نفر بتوانیم این حس‌ها را درک کنیم و قابل فهم باشد که شما صد را گذاشته‌اید، قطعاً به نتیجه خوبی ختم می‌شود.
از این به بعد، می‌توانیم در مکان امنی قرار بگیریم و حال دلمان، امیدهایمان و زندگیمان‌ به سمت خیر، برکت، نور و گرما حرکت کند. ان‌شاءالله که خداوند بر اساس شایستگی‌ها مزد و زحمات آنها را عطا فرماید.
از اینکه در این جمع هستم، از تک‌تک این عزیزان سپاسگزارم. امیدوارم بتوانم در جایی، مکانی و زمانی جبران کنم، هرچند زحمات این عزیزان قابل جبران نیست. به ویژه از آقای نجار، آقا صادق ، آقا عباس ، آقا علیرضا و آقا مهدی  تشکر ویژه دارم. ان‌شاءالله که همیشه حال دل شما خوب باشد و قدم‌هایتان به سمت خیر و هدفی باشد که به بهبود زندگی انسان‌ها و خانواده‌ها کمک کند.
زیرا خداوند خدمت به بندگانش را به هر کس نمی‌دهد. کسانی که در حال خدمت به دیگران هستند، جزو منتخبین هستند و این فرصت به آنها داده شده تا از آن به بهترین شکل استفاده کنند و بتوانند به چند نقطه وصل شوند.
پوزش می‌خواهم که صحبت‌هایم طولانی شد و از شما که با سکوت و توجه به صحبت‌های من گوش دادید، قدردانی می‌کنم. از همه شما سپاسگزارم.


مرزبان خبری: مسافر صادق
تایپ:  مسافربهرام لژیون پنجم
عکاس: مسافر صادق 
ویراستاری و ارسال: مسافر محمدرضا

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .