خوشا به حال کسی که بیمنت عشق میورزد، و خدمت به خلق میکند و منتظر بازپس گرفتن نیست. آقایمهندس در مورد جایگاه مرزبانی فرمودند: «مرزبانی یعنی پای برهنه راه رفتن روی گداختههای آتش و درست حرکت کردن در مسیر است».
حرفی که از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند. زمانی که ما گرسنه هستیم، احساس و ادراک ما با زمانی که گرسنه نیستیم فرق میکند. من قبل از ورودم به کنگره، غرق در تفکرات منفی، قضاوت، پر از کینه، نفرت و تنفر زندگی میکردم و همه چیز را سیاه و تاریک میدیدم. از همه چیز ناامید شده بودم و به همه پرخاشگری میکردم؛ اما وقتی خداوند اذن فرمودند و من به کنگره آمدم، نور امید در تمام زندگی من متجلی شد. آن عینک بدبینی از چشم من برداشته شد. جهان اطرافم را جور دیگری دیدم، همه چیز؛ حتی انسانها را در حال تغییر دیدم.
دانستم صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است. تا از خود نگذری، به خود نرسی. من قبل از اینکه وارد کنگره شوم، فکر میکردم همه چیز میدانم و بر همه چیز مسلط هستم و در تمامی امور زندگی خود همهکاره هستم؛ اما بعد از اینکه وارد کنگره شدم، از آموزشهای ناب آن بهرهمند شدم، و راهنمای خوبم به من آموزش دادند، به این آگاهی رسیدم که آدرس خودم را به خودم دادند؛ یعنی هر شاگردی روزی ممکن است معلم شود و هر معلمی روزی قطعاً شاگرد بوده است. امیدوارم من هم مثل تمام افرادی که در این مسیر قرار گرفتند، یک خدمتگزار واقعی باشم و خدمت کنم.
مگر میشود دلت به خدا گرم باشد و باز هم از ناامیدیها و یأس بگویی؟ با خدا همه چیز ممکن است. من از خدای مهربانم سپاسگزارم که مسیر کنگره را برای ما باز کرد و معلمی در اختیار ما قرار داد و نکتههای مهمی که باید بدانم، مثل: صبر، صداقت، مهر، محبت، ایمان، شجاعت و عشق را به من آموخت. در حال حاضر سعی میکنم این آموزشها را در زندگی خود کاربردی کنم و عشق به دوستانم هدیه کنم. چیزهایی که قبلاً حتی؛ به آنها فکر هم نمیکردم. خدا را شکر میکنم که اجازه خدمت کردن به من دادند تا خدمت کنم و آموزش بگیرم.
روزی که پیوند زندگی را با مسافرم، شریک زندگی خود، شروع کردم، غافل از این بودم که او با مواد مخدر ازدواج میکند و به جای دوستان صالح، دچار دوستان ناباب میشود و در تاریکیها فرو میرود و تحت فرمان اهریمن قرار میگیرد. او حتی از بزرگ شدن فرزندانش و از تحصیلات آنها اطلاع چندانی نداشت. در آن روزها که مسافرم درگیر مواد بود، ما در هفته؛ حتی دو روز هم برای صرف غذا دور هم جمع نمیشدیم. زندگی تاریک و بیروح بود؛ ولی اکنون بعد از درمان شدن، خانه من پر از نور خدا شده است. شعری هست که میگوید: یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور؛ کلبهی احزان شود روزی گلستان غم مخور.
انسان در مراحل مختلف حیات، درخت دانایی خود را پرورش میدهد و روشن و آشکار است، با پرورش درخت دانایی، تمام خصوصیات ضدارزشی، از میان خواهد رفت. این آموزشها را آقای مهندسدژاکام به ما میدهند. ایشان دانشمندی است که کلید اعتیاد را پیدا کردند و در اختیار مسافران و انسانهایی که از یاد رفته بودند، قرار دادند و آنها را احیا کردند. همانگونه که مسافر من دوباره با روش DST به زندگی بازگشت و ما نیز به حال خوش رسیدیم.
مهمترین قانون زندگی این است که بدانی زندگی جاری است؛ یعنی همه چیز در حال حرکت است. ناامیدیها را نباید به دل راه داد. وقتی که وارد این مکان مقدس شدم، حالم روزبهروز بهتر شد و به درمان ایمان پیدا کردیم و به لطف خدا به درمان رسیدیم. روزی که قدم به نمایندگی هاتف گذاشتم و سفیدجامگان مرزبانان را دیدم، باورم نمیشد. آنها با عشق و محبت همسفران را در آغوش میگرفتند و با محبت به کارهای آنها بدون هیچ هزینهای رسیدگی میکردند، یک صندلی در اختیار ما گذاشتند و با چای از ما پذیرایی کردند.
این لطف خدا بود. من سالها در درگاه خداوند متعال راز و نیاز میکردم تا مسافرم راه خود را بیابد. خدا را هزاران مرتبه شکر میکنم، در زمانی زندگی میکنیم که جزو شاگردان آقایمهندس هستیم و این راه را برای ما باز نمودند. این حال خوش را از کنگره و آقایمهندس دریافت کردیم که کشتی نجات بشریت هستند. ایشان مسافرم را از یخبندان عبور دادند، اتومبیل او را به مقصد راستین هدایت کردند و به درجه عالی راهنمایی کردند. من بعد از آن تازه لذت یک مسافرت و یک مهمانی را چشیدم اینکه دیگر سر وقت به مهمانیها میرسیم و دیگر از قهر و سر و صدای بیهوده خبری نیست.
در پایان این نکته را بیان کنم: هر چیز بهایی دارد و ما آن بها را تجربه کردهایم. در کنگره هستیم و به حال خوش رسیدیم، جوانی ما گذشت؛ اما ارزشش را داشت. اگر مسافرم یک مصرفکننده نبود، من هم در این مکان مقدس نبودم. از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان سپاسگزارم بابت این عمل عظیم. شکر، شکر، شکر. امیدوارم همه کسانی که در دام اعتیاد هستند به کنگره بیایند و این آتش ویرانگر را در خانواده خود مهار کنند.
نویسنده: مرزبان پارک همسفر طوبی رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)
عکس: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر پروا (لژیون پانزدهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر عفت (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی هاتف
- تعداد بازدید از این مطلب :
142