آقای امین همیشه چراهای ما را جواب میدهند و در این سیدی خیلی قشنگ برای ما باز کرده که چرا خیلی از مسائل را نمیتوانیم به راحتی حل کنیم و به چه علت من همیشه دچار مشکل میشوم؟ در این سیدی از مبحثی به نام «هرس» نام برده شده و برای ما به خوبی این مطلب را بیان کرده، علت اینکه من دچار مشکل میشوم چیست؛ اکثر ساختارها تک قطبی هستند و یا قانونی یا خیلی احساسی عمل میکنند و هیچ تعادلی در کارهایشان نیست؛ ولی خدا را شکر ما در کنگره جهانبینی کار کردیم و فهمیدم برای اینکه به مشکل بر نخورم، باید هر کاری را در حد تعادل انجام دهم. برای اینکه به این موضوع برسیم؛ نیازمند این هستیم که دانایی داشته باشیم، ظرفیت لازم را در خودمان بهوجود بیاوریم و زمان را هم مدنظر داشته باشیم. خیلی وقتها مطلبی را میدانیم؛ مثلاً میدانم که منیت چیست و میدانم یک گره است ولی اصل موضوع این است که من بتوانم این را در درون خودم حل کنم؛ اگر این را حل کنم به معنی واقعی آن پیبردم در غیر این صورت این یک گره خیلی خطرناک برای من است و باید قدرت این را در وجود خودم پیدا کنم که این گره را باز و حل کنم. وقتیکه من یک کار اشتباهی را بدانم اشتباه است و آن کار را انجام ندهم؛ یعنی قدرت این را پیدا کردم که در برابر عمل ضدارزشی نه، بگویم و این یعنی رسیدن من به تعادل یا بتوانم اگر کار اشتباهی را انجام دادم، عذرخواهی کنم.
برای اینکه من به آن تعادل لازم برسم، باید چه کارهایی انجام بدهم؟ آقای امین توضیح دادند که همه جهان، چه در درون چه بیرون به یک شکل و یک مدل است، مهمترین بخش بدن یک انسان سلولها هستند که این سلولها شبیه به درخت هستند و دارای ریشه، ساقه و شاخههای متعددی هستند که هریک هدف مشخصی دارند؛ هستی هم از یک هسته شروع شد و تبدیل به درختی گردید ولی شاخههای آن مشخص نیست که به آن ماده تاریک گفته میشود. برای اینکه این سیستمها به تعادل مورد نظر برسند؛ باید کارهایی انجام دهند و این مدل دقیقاً شبیه ساختار یک درخت است. برای اینکه من انسان هم درست جهانبینی را انجام دهم؛ باید مدلی مد نظر داشته باشم که بهترین مدل، مدل درخت است برای اینکه میوه و ثمره خیلی خوبی دهد، اول از همه باید شاخههایی داشته باشه که شاخههایش متقارن باشد؛ یعنی اینکه همه درخت به یک اندازه شاخه داشته باشد، اینطور نباشد یک طرف درخت شاخههای قوی، بلند و پرپشت و طرف دیگر شاخههای ضعیف و نازکی داشته باشد.
برای اینکه درخت میوه زیادی داشته باشد، باید شاخهها را به یک اندازه و به موقع هرس کنیم؛ بعضی مواقع پیوندهایی داریم به نام پیوندهای نامیمون که به درخت پیوند داده میشود و باعث میشود که آن درخت ضعیف شود حالا چه اتفاقی برای آن درخت میافتد که ضعیف میشود؟ برای اینکه این پیوند اتفاق بیافتد؛ اول باید پوسته درخت زخمی شود و آن پیوند به درخت زده میشود. حالا اگر به آن شاخهای که به درخت پیوند زده بها و انرژی دهیم، وقت برایش بگذاریم و برای اینکه درخت جان بگیرد باید برایش زحمت بکشم، حتماً که آن شاخه تبدیل به یک شاخه قوی میشود و انرژی درخت را میگیرد و ثمره و میوه میدهد که قطعاً هم میوه آن میوه خوشمزهای نیست؛ بعضی وقتها اینقدر این شاخه قوی شده که با خود درخت قابل رقابت میشود و این دقیقاً برای یک انسان هم اتفاق میافتد آن تصوراتی که ما در ذهن خودمان داریم؛ اگر تصورات خوبی باشد، پیوندهای خوبی برای ما است و ثمره خوبی هم دارد ولی اگر این تصورات ما منفی باشد، پیوندهای نامیمونی برای ما دارد و این میشود که ما روز به روز ضعیف و ناامید میشویم، حالمان خرابتر میشود چرا؟ چون که اینقدر به این تصورات منفی خودمان بها دادیم و آنها را بزرگ کردیم که تمام انرژی ما را گرفتند؛ دقیقاً مثل همان شاخهای که ما اشتباه به درختمان پیوند زدیم ولی زمانی با آگاهی، دانایی و درایت میتوانیم جلوی رشد این شاخه و این پیوند نامیمون را بگیریم و آن زمانی است که آنقدر قدرت و دانایی پیدا کرده باشیم که وقتی فکر منفی سراغمان میآيد و ذهن ما را درگیر میکند، بتوانیم دکمه خاموشی ذهن خودمان را بزنیم و متوقفش کنیم. در واقع ما باید نیروی منفی را خیلی خوب بشناسیم اگر شناختیم میتوانیم، متوقفش کنیم ولی اگر این کار را نکنیم؛ اینقدر از ما انرژی میگیرد که ما را به نابودی میکشاند؛ پس اینجا متوجه میشویم که تصورات ذهنی انسان دقیقاً مثل آن پیوندی است که به درخت زده میشود، حالا میتواند آن پیوند میمون یا نامیمون باشد.
گاهی اوقات هم درختی است که خیلی زیبا و چشمنواز است ولی اصلاً ثمره و میوهای ندارد؛ اینها دقیقاً تمثیل انسانهای تک بعدی هستند که فقط در یک رشته میتوانند جلو بروند و نمیتوانند در زندگی خودشان تعادل را برقرار کنند. درخت برای رشد خودش هم به نور و هم به آب احتیاج دارد که اینجا برای یک انسان نور را داشتن علم و آب را محبت میداند؛ یعنی اینکه انسان برای اینکه رشد داشته باشد و به تعادل برسد؛ باید هم علم داشته باشد هم محبت و بتواند هر دو این شاخهها را رهبری کند.
اگر به درختی بیش از حد آب دهیم، آن درخت هیچگونه تلاشی نمیکند؛ چون میداند آب همیشه در دسترسش است و این باعث میمیشود که ریشههایی سست داشته باشد وقتی که ریشهها سست باشد؛ درخت خیلی هوشمند است و میداند اگر بخواهد زیاد میوه بدهد؛ توانایی این همه میوه را ندارد و ممکن است از ریشه کنده شود، میوه خیلی کمی میدهد یا اصلاً نمیدهد ولی هر چهقدر که ریشههای آن در عمق زمین فرو روند، درختی قویتر و پربارتر داریم. آب و نور برای درخت باید به یک اندازه باشد، به موقع شاخههای درخت هرس شوند تا درخت بتواند متقارن بالا بیاید و ثمره بسیار خوبی داشته باشد.
برداشت از سیدی:
از این سیدی من نتیجه میگیرم؛ اول از همه سختیها انسان را قوی میکند و باعث میمیشود، بتواند ازسختترین شرایط، بهترین استفاده را ببرد. در تمام زمینهها درست عمل کنم و انسانی تک بعدی نباشم؛ انسان تک بعدی در شرایط سخت، متضرر میشود و نمیتواند درست ارتباط برقرار کند و در ارتباطاتش تعادلی وجود ندارد، همیشه با مشکل برخورد میکند و این سوال برایش پیش میآید چرا این اتفاق افتاد؟ باید بتوانم درخت وجودی خودم را به موقع و به اندازه هرس کنم تا همیشه سرپا باشم، به یک سو نروم و شاخهها و ریشهای قدرتمند داشته باشم. در زندگی اگر مشکلی برایم به وجود آمد، ناامید نشوم و این را بدانم که با تلاش خودم و با زمان میتوانم آن مشکل را حل کنم؛ مثل همان درخت و گیاهی که اگر ضعیف شد؛ با رسیدگی ریشه و شاخههایش میتوان آن را قوی کرد به طوریکه ثمره خیلی قشنگی دهد.
منبع: سیدی «هرس» از آقای امین دژاکام
نویسنده: همسفر عاطفه راهنمای لژیون هشتم
ویرایش و ارسال: همسفر پرتو رهجوی راهنما همسفر آسیه (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی عمانسامانی شهرکرد
- تعداد بازدید از این مطلب :
48