سیزدهمین جلسه از دوره دوم لژیون سردار خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی بنفشه شیروان با استادی پهلوان همسفر مریم، نگهبانی مسافر مریم و دبیری مسافر ثریا با دستور جلسه: «وادی هفتم و تأثیر آن روی من» روز شنبه ۱۵ شهریورماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۳:۳۰ برگزار گردید.
سخنان استاد:
سلام دوستان، مریم هستم یک همسفر.
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که مرا در مسیر درست کنگره قرار داد و از استاد عزیزم جناب آقای مهندس تشکر میکنم که با کشف متد DST و شربت OT، راه درمان اعتیاد را گشودند. همچنین خدا قوت میگویم به ایجنت محترم خانم مریم، کادر مرزبانی و تمامی خدمتگزاران لژیون سردار.
واقعاً خوشحالم که امروز این توفیق نصیبم شد تا در کنار شما عزیزان باشم. این جایگاه برای من یک افتخار، یک نعمت بزرگ و یک سعادت الهی است. همه میدانیم که جناب آقای مهندس، دستور جلسات را طوری تنظیم میکنند که مانند قطعات یک پازل، مکمل یکدیگر باشند. دستور جلسه امروز وادی هفتم است: «رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است؛ یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت مینماییم.»
من هر طور که فکر میکنم، میبینم زندگی همه ما به همین دو واژه مربوط میشود: یکی یافتن راه و دیگری، برداشت ما از این راه. یافتن، به این معناست که باید سعی و تلاش کنم و راه درست را بیابم؛ چرا که اگر در مسیر نادرست حرکت کنم، هرگز به نتیجه مطلوب نخواهم رسید. اما مسئله فقط یافتن راه نیست؛ بلکه «برداشت صحیح» از آن نیز بسیار مهمتر است.
برداشت صحیح یعنی درست استفاده کردن از آموزشهای آقای مهندس، خدمت کردن صادقانه و در نهایت تغییر واقعی در درون و رفتار خودم. عضویت در لژیون سردار هم یکی از مصادیق همین برداشت صحیح است.
به نظرم رمز، مانند کلیدی است که با یافتنش میتوان به حقیقت دست یافت و راز، حقیقتی است که پنهان است. اگر بخواهیم مثالی از طبیعت بزنیم، مثل درخت سیبی است که راز آن در این است که میوههای شیرین بدهد. اما رمز رسیدن به این میوه چیست؟ بذر سالم، آبیاری بهموقع، هرس مناسب و مراقبت درست، که همگی نیازمند صبر هستند.
حال اگر من بذر را نکاشته باشم و فقط دعا کنم، هرگز نتیجهای حاصل نمیشود. مثل این است که در لژیون سردار فقط حضور داشته باشم و آرزو کنم کنگره بماند؛ اما هیچ حرکتی نکنم، این راز هرگز برای من آشکار نمیشود.
راز لژیون سردار، آرامش و برکت است. و رمز رسیدن به آن، امروز در دستان من است؛ امروز من باید با رشد و آگاهی خود، کنگره را برای آیندگان حفظ کنم. شاید روزی فرزند من نیز به این مکان نیاز داشته باشد. پس باید از خودم بپرسم: من برای کنگره چه کردهام؟ فقط میآیم، آموزش میگیرم و میروم؟ آیا تغییری در من ایجاد شده؟ آیا سهمی در لژیون سردار دارم؟
روزی را به یاد میآورم که زندگیام پر از آشفتگی و خانوادهام در دل تاریکی بودند. هر تلاشی برای نجات آنها بینتیجه بود، چون راه را اشتباه میرفتم. نصیحت، دعا و گریه، هیچکدام کارساز نبودند. تا اینکه فهمیدم حقیقت این نیست که دیگران را تغییر دهم، بلکه حقیقت این است که از خودم شروع کنم.
در لژیون سردار فقط از مال و ثروت صحبت نمیشود، بلکه از زندگیهایی صحبت میشود که خودمان به جهنم تبدیل کرده بودیم و اکنون آمدهایم تا آن را به بهشت تبدیل کنیم. یاد گرفتهایم ببخشیم؛ چه با مال، چه با زبان، چه با انرژی، چه با محبت.
امروز دیگر منتظر نیستیم کسی دست ما را بگیرد؛ خودمان دست دیگران را میگیریم. از فکر فقط خودم بودن بیرون آمدهام؛ امروز میخواهم کمک کنم تا دیگران راه را پیدا کنند. یادم هست پارسال نزدیک جشن گلریزان، مبلغی پسانداز کرده بودم برای خرید ماشین؛ اما وقتی با وادی هفتم روبرو شدم، فهمیدم راز حقیقت در جای دیگری است. پولی را که برای آسایش خودم بود، صرف لژیون سردار کردم؛ چون فهمیدم این ماشین زمان لژیون سردار است که مرا به روشنایی میرساند.
شاید اگر آن پول را صرف ماشین کرده بودم، امروز آن ماشین فرسوده یا فروخته شده بود. اما حالا چیزی دارم که تا ابد در دل و روح من باقی خواهد ماند. در گذشته، دنبال خوشبختی، آرامش، حال خوب بودم ولی مشارکتی نداشتم. حال خوب امروزم، نتیجه همان خدمتی است که در تازهواردین انجام دادم. اما پهلوانی واقعی، سهم من از لژیون سردار بود.
در لژیون سردار، مبلغ مهم نیست؛ پنجاه هزار تومان باشد یا پانصد میلیون، مهم عشق، ایمان و بخشش است. وادی هفتم میگوید: حقیقت دور نیست؛ حقیقت همینجاست، در لژیون سردار. اگر بیدار نباشیم، ممکن است دیر شود. انشاءالله قدر این مکان، حال خوش و جایگاهمان را بدانیم و در جشن گلریزان جبران کنیم.
سپاسگزارم که با سکوتتان به صحبتهای من گوش دادید.
صحبتهای اسیستانت سردار مسافر پریسا:
سلام دوستان، پریسا هستم یک مسافر.
من هم بسیار خوشحالم که امروز در جمع شما هستم. مدتی بود قرار بود به شعبهتان بیایم، اما سعادت حاصل نشد. امیدوارم به لژیونتان شعاع اضافه شود و بچهها به آن آگاهی و بیداری لازم برسند.
خانم مریم پهلوان از اصفهان، خانم هاجر پهلوان و اسیستانتهای عزیز از تهران، حضورشان برای ما افتخار است. خانم مریم، دستور جلسه را عالی بیان کردند. من نیز دوست دارم از تجربه شخصیام در مورد وادی هفتم بگویم: وادی هفتم در زندگی من بسیار مؤثر بود.
زندگیام روزبهروز به ناکجا آباد کشیده میشد، چرا که راه را پیدا نکرده بودم. برای ترک همسرم، برای بیماری خودم، راههای زیادی را رفتیم، اما هیچ نتیجهای حاصل نشد. چه هزینهها که ندادیم، چه دعاها که نکردیم، چه راههایی که امتحان نکردیم. اما به نتیجه نرسیدیم.
تا اینکه خداوند درهای کنگره را به روی من و خانوادهام باز کرد. در کنگره فهمیدم که آن راههایی که میرفتم اشتباه بود؛ چون هیچ «برداشتی» نداشتم. در کنگره فهمیدم که یک سیستم شبهافیونی در بدن من وجود دارد که با متد DST و داروی OT قابل ترمیم است؛ این شد حقیقت درمان.
امروز جهان در برابر این متد، حیرتزده است. آقای مهندس با این تفکر والا، تحولی در درمان اعتیاد، سیگار، چاقی و حتی بیماریهای لاعلاج ایجاد کردهاند. اما این درمان، رایگان نیست؛ هزینه دارد. سؤالم این است: چند نفر از شما به این حقیقت پی بردهاید؟ چند نفر عضو لژیون سردار هستید؟ در این نمایندگی از ۷۵ نفر، فقط ۹ نفر عضو لژیون سردار هستند و ۱۱ نفر انصراف دادهاند. این یعنی چه؟ یعنی آگاهی نبوده، فقط شور بوده.
ما باید بیدار باشیم. شاید یک نفر قبل از ما هزینهی درمان ما را داده باشد؛ ولی ما بدون توجه به اینکه سفره را چه کسی پهن کرده، فقط غذا خوردهایم. باید قدردان باشیم.
شما در تاریکی بودید و نوری دیدید و آمدید؛ اما چقدر قدر این نور را میدانید؟ شما تعهد ۱۳۰ میلیون دادهاید، ولی ۵۰ میلیون آن پرداخت نشده است. آیا واقعاً هوشیار هستید؟ آیا واقعاً در مسیر حقیقت هستید؟
اگر یک سال برای تعهد سرداریتان پسانداز نکردهاید، یعنی هنوز آموزش و آگاهی لازم را نگرفتهاید. هیچکدام از سفر اولیهای شما عضو لژیون سردار نیستند! پس بپذیریم که هنوز بیدار نیستیم. آموختههای کنگره باید در عمل ما دیده شود؛ نه فقط در حرف. یاد بگیریم که بخشش، فداکاری و عشق را زندگی کنیم و انشاءالله در جشن گلریزان، حداقل نیمی از اعضای شما به لژیون سردار بپیوندند.
بازبینی و ارسال: همسفر سولماز
- تعداد بازدید از این مطلب :
21