از وقتی که وارد کنگره شدم، روزبهروز حالم خوب شد و به آرامش رسیدم. قبل از ورود به کنگره زود رنج بودم و زود از کوره در میرفتم و به طرف ضد ارزشها پیش میرفتم مثل (قضاوت، غیبت، تجسس) همیشه غر میزدم و ناله میکردم از زمین و زمان گله داشتم و درگیر گذشته و ناامیدی بودم. تخریبم خیلی زیاد بود و در تاریکی غرق بودم.
یک روز که در اوج ناامیدی بودم به خدا پناه بردم و با اشک و آه عاجزانه از خدای خود خواستم که خدا راهی، روزنهای پیش پایم بگذارد و قسم دادم به آبروی خوبان روزگار که از این همه ناامیدی که هیچ چیز دیگر خوشحالم نمیکرد نجاتم بدهد، خداوند که هیچ وقت از حال بندگانش غافل نیست، راه کنگره را به من نشان داد که فرمانبرداری کنم و از تمام قوانین کنگره پیروی کنم و در زندگی به آرامش واقعی برسم.
بسیار سپاسگزارم از راهنمای بزرگوارم همسفر مهین که مرا با لژیون سردار آشنا کرد و چون چیزی از لژیون سردار نمیدانستم عضو لژیون سردار شدم و اول ترس و دلهره داشتم که نکند نتوانم مبلغ تعهدیام را بپردازم ولی به خواست خدا برای اولین بار توانستم حس و حال لژیون سردار را تجربه کنم و خدا را شکر، خیر و برکت لژیون سردار در زندگی من جاری شد و معجزاتش را دیدم.
یک شب ساعت ۱۲ مسافرم حالش خیلی خراب بود و در حالت مستی با ماشین نیسان به بیرون زد و گفت که به روستا میرود، من هر چه تلاش کردم نتوانستم جلویش را بگیرم، دیگر از آمدنش کاملاً ناامید شدیم سر از یک روستای دیگر درآورده بود و وقتی به خودش آمده بود که موقع برگشتن به مسیر اصلی چون راه کوهستانی و پر پیچ و خم و خطرناک بود، چیزی نمانده بود که به ته دره پرت شود.
ولی انگار دستهایی از آسمان مسافرم و ماشینش را به طرف خاکی هدایت کرد، ماشین چپ شده بود اما دریغ از یک خراشیدگی در مسافرم، فقط خسارت مالی به ماشین وارد شده بود و مسافرم صحیح و سالم برگشت، اینها را از معجزات لژیون سردار میدانم و بسیار خوشحالم که عضو لژیون سردار هستم و در کنگره حضور دارم. خدا را هزاران مرتبه شکر.
نویسنده: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر مهین ( لژیون ششم)
تایپ و ویرایش: همسفر معصومه رابط خبری ( لژیون ششم)
ارسال: همسفر فرنوش رهجوی راهنما همسفر مهین ( لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی حکیم هیدجی
- تعداد بازدید از این مطلب :
126