بعد از رهایی کمکم فهمیدم، اینجا فقط یک مکان نیست؛ کنگره مدرسهای است که انسان را دوباره میسازد. اینجا به من یاد دادند که تاریکیها پایان راه نیستند؛ تاریکیها خود پلی هستند برای رسیدن به روشنایی.
فهمیدم که رهایی فقط ترک یک ماده یا یک عادت نیست؛ بلکه تولدی دوباره است. سفری از ندانستن به دانستن، از ناتوانی به توانایی و از ناامیدی به ایمان است.
هر آموزش و هر سیدی، هر جلسه و هر مشارکت برایم، مثل قطرهای بود که آرامآرام دریایی از امید را در وجودم جاری کرد.
آموختم که برای رسیدن به آرامش باید بهایش را بپردازم؛ باید صبر کنم، تلاش کنم و به قوانین الهی اعتماد داشته باشم.
کنگره به من آموخت که عشق؛ یعنی بخشیدن؛ یعنی دستگرفتن کسی که در تاریکی مانده؛ یعنی روشنکردن چراغی برای دیگری، حتی اگر خودت زخمی باشی.
اینجا انسانیت را با گوشت و خون لمس کردم؛ اینجا فهمیدم که هیچکس تنها نیست، و هیچکس برای همیشه در تاریکی نمیماند.
امروز وقتی به گذشتهام نگاه میکنم، میبینم کنگره مرا از ویرانهای پر از ترس و درد، به خانهای سرشار از آرامش و امید رسانده است. من دوباره متولد شدم؛ تولدی آگاهانه و پر از معنا اینجا، در کنار راهنماها و دوستانم، فهمیدم که زندگی میتواند زیبا باشد، حتی اگر سختیها تمام نشوند؛ چون نگاه من به سختیها تغییر کرده است.
کنگره برای من نهتنها یک مسیر درمان؛ بلکه یک مکتب زندگی است. مکتبی که در آن میآموزم چگونه انسان باشم، چگونه دوست بدارم و چگونه در برابر طوفانهای زندگی محکم بایستم. امروز از عمق وجودم، شاکرم که خداوند مرا به این راه هدایت کرد.
برای من کنگره خانهٔ دوم نیست؛ خانهٔ اول و آخر است. چون در این خانه روح من آرام گرفت، دلم سرشار از امید شد و زندگی دوباره لبخند زد.
نویسنده: همسفر پروانه رهجوی راهنما همسفر مهری (لژیون دهم)
ویرایش: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر رویا (لژیون هشتم) دبیر دوم سایت
تنظیم و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی زنجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
86