کنگره۶۰ برای من فقط یک مجموعه ساده نیست، بلکه خانهایست که دیوارهایش از مهربانی و درهایش همیشه به روی امید باز است. به یاد دارم روز اولی که پا به اینجا گذاشتم، چشمانی ترسان و قلبی پر از شکست داشتم؛ اما در نگاهتان چیزی دیدم که مدتها بود گم کرده بودم؛ امید. امیدی که نه قول راحتی، بلکه قول همراهی میداد. نه وعده بیدرد، بلکه وعده شنیدن درد را میداد.
اینجا یاد گرفتم که راه، با قدمهای کوچک اما پیوسته پیموده میشود، یاد گرفتم که اشک ریختن عیب نیست، بخشی از پاک شدن است. امروز با هر نفسی که میکشم قدردان این زندگی تازه هستم؛ قدردان هر راهنما و هر همسفر. اینجا کسانی بودند که دست مرا گرفتند، نه از روی ترحم، بلکه از روی درک، چون خودشان این راه را رفته بودند. پاینده باشید.
نویسنده: همسفر شبنم رهجوی راهنما همسفر عاصفه (لژیون پانزدهم)
ویرایش: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون دوم) دبیر سایت
ارسال: همسفر گندم رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ستارخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
52