چهاردهمین جلسه از دوره چهل و دوم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی صالحی تهرانپارس به استادی پهلوان محترم داوود و نگهبانی مسافر حامد و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه "وادی هفتم و تاثیر آن روی من" در روز دوشنبه 17 شهریور ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
خدا رو شکر میکنم که دوباره اینجا هستم و میتوانم این جایگاه را تجربه کنم، و از دوستانی که در تعمیرات و بازسازی شعبه کمک میکنند خیلی ممنون هستیم.
دستور جلسه وادی هفتم هست که دو قسمت دارد: یافتن راه، و من فکر میکنم خودم وقتی آمدم، حتماً راه را پیدا کردم. و هر کسی که اینجا حضور دارد، قطعاً راه را پیدا کرده است.
قسمت دوم به نظر من خیلی مهم هست، اون چیزی هست که برداشت میکنم. من الان راه را پیدا کردم، برداشتم چیست؟ من خودم همیشه به خودم میگویم هر وقت میام اینجا و خدمتی هست و با جون و دل خدمت میکنم، با حال خوب از اینجا می روم بیرون. هر خدمتی باشد، فرقی ندارد برایم؛ خدمت مالی باشد اصلاً کم نمیگذارم، خدمت جانی باشد و فیزیکی باشد، از جارو کردن دم در گرفته تا هر کاری از پسش بربیام، با تمام وجود صدِ خودم را میگذارم. اون حال خوبی که من دنبالش هستم، توی صور پنهان اتفاق میافتد.
من خودم فکر میکنم با خدمتم و عضویت در لژیون سردار، اون صور پنهان و حال خوش اتفاق میافتد. اوایل که آمده بودم، یکی از بچههای لژیون سردار صحبت میکرد، میگفت: «خیلی حالم خوبه. مشکلات زندگی زیاد هست و تغییری هم اتفاق نمیافتد مگر با درایت خودمون، ولی حالم خیلی خوبه.» باورش برام سخت بود، چون راه را یافته بودم، ولی چیزی که باید برداشت میکردم، درکی ازش نداشتم.

رفتهرفته آمدم جلو، وقتی وارد لژیون سردار شدم و درک کردم، یک چیزی فهمیدم. همونطوری که در بحث اعتیاد، موقعی که سفر اولی میخواهد از نیمهراه بگذرد، نیروهای منفی خیلی بهش فشار میآورند که رها نشود، لژیون سردار هم به نظرم همینطوری هست. یه وقتی میخواستم سرداری و دنوری اعلام کنم، خیلی دقت میکردم. میدیدم همون روزها هزار و یک گرفتاری ذهنم را مشغول میکرد. همهمون هم داریم. ولی اونجایی که میخواستم اعلام کنم، به موضوع فکر نمیکردم، چون نمیتوانستم اعلام کنم.
میخوام بگم که همونجوری نیرو منفی به دست و پامون میپیچد توی بحث لژیون سردار هم این نیرو منفی همینقدر قوی و جوندار هست. به محض اینکه قرار است توی ذهنت بچرخد، هزار و یک گرفتاری میاد جلو: قسطهام عقب است، ماشینم خراب است… میخوام بگویم از یک جایی به بعد اون باور و ایمان باید باشد تا به نگارش برسیم.
و میخواهم این را بگویم: یک کارگردان وقتی میخواهد فیلمی بسازد، از بهترین بازیگرا استفاده میکند. اگر قرار باشد هر کسی بیاد و برود و فقط در حد حضور باشد، توی فیلمها و جایگاههای بعدی قطعاً حضور پررنگی نخواهد داشت. امیدوارم نقشمون پررنگ باشد و بهترین بازی را بتوانیم از خودمون بهجا بگذاریم، که وقتی از این حلقه رفتیم، با حال آسوده بریم.من به نوبه خودم فکر میکنم اندازه نوک یک خودکار اثر خودم را گذاشتم.
تایپ: مسافر دانیال لژیون دهم
ویرایش: مسافر دانیال لژیون دهم
بارگزاری خبری: مسافر هادی لژیون نهم
مرزبان خبری: مسافر احمد
مرزبان کشیک: مسافر سعید
شهریور ماه ۱۴۰۴ شعبه صالحی (تهرانپارس)
- تعداد بازدید از این مطلب :
144