English Version
This Site Is Available In English

نور امید

نور امید

یادم است، روز اولی که وارد کنگره شدم خودم، چنان اعتمادی به آن نداشتم که یک معتاد یا مصرف‌کننده بتواند در آنجا به درمان برسد با این‌که مسافرم با اصرار خودم به کنگره آمده بود. درباره کمپ و کلاس‌های NA و سم‌زدایی زیاد شنيده بودم و روزی نبود که در گوگل و اینترنت دنبال راه حل‌های ترک برای یک آدم معتاد نگشته باشم.  مسافر من با سه سال تخریب، کاری با زندگی و روح و روان من انجام داده بود که الان که در کنگره حضور دارم و مسافرهایی را می‌بینم که بالای ۲۰ یا ۳۰ سال هم تخریب داشته‌اند و به درمان رسیده‌اند. همیشه با خودم می‌گفتم من سه سال را نتوانستم دوام بیاورم و تحمل کنم این همسفرها  چه‌طور توانستند این همه مدت تحمل کنند.

یادم می‌آید، روز اول با حال خراب و چشمانی پر از اشک وارد شعبه‌ پاکدشت شدم نه چیزی را می‌دیدم نه حرف‌هایی را که می‌زدند درک می‌کردم؛ وقتی می‌دیدم با افتخار در مورد مصرف و تخریب‌های‌شان مشارکت می‌کردند و مورد تشویق هم قرار می‌گرفتند بیشتر گریه می‌کردم که چه کار شاقی انجام دادند که تشویق می‌شوند و آخر جلسه عمومی ما را راهنمایی کردند قسمت تازه‌واردین  و من پر بودم از حرف‌های ناگفته‌ای که در دلم تلنبار شده بود و به کسی نمی‌توانستم بگویم و فقط می‌خواستم آن‌ها به درد و دل‌های من گوش بدهند؛ ولی آن‌ها هم فقط در مورد آقای مهندس دژاکام و کنگره۶۰ و این‌که پذیرش داشته باشیم که ما مسافر داریم حرف می‌زدند و من در دلم می‌گفتم اینجا فقط تبلیغات آقای مهندس را انجام می‌دهند و چیزی هم حتما کاسب می‌شوند و نمی‌دانند درد من چیست و چه‌ها بر من گذشته است.

درحالی که همه کسانی که در کنگره حضور دارند خالصانه و از صمیم قلب پاکشان خدمت انجام می‌دهند بدون کوچک‌ترین چشم‌داشتی؛ چون خودشان هم این درد را چشیده بودند و با آموزش‌هایی که گرفته بودند در حال انجام خدمت به آدم‌هایی امثال من بودند تا من هم بتوانم از تاریکی که دچار  شده بودم بیرون بیایم. امروز که نزدیک به ۲ سال از حضورم در۰کنگره گذشته است، تازه فهمیده‌ام و آموزش گرفته‌ام که هدف از آموزش اولیه پذیرفتن این‌که من مسافر دارم و این‌که چگونه باید با مسافرم  برخورد کنم چه بوده است؟ الان خیلی از ترس‌ها و تاریکی‌هایی که داشتم، برایم تبدیل به روشنی شده است که فکر نمی‌کردم روزی دوباره آن را تجربه کنم. امروز غیر از این‌که من یک مادرم، با کلی از مسئولیت‌های مادرانه‌ام یک همسفر در کنار مسافرم هستم تا بتوانم آموزش‌هایی را از کنگره بگیرم که واقعاً من هم به این آموزش‌ها احتیاج داشته‌ام؛ شاید روزی جایی بتوانم من هم نور امیدی باشم برای کسانی که وارد کنگره می شوند و می‌خواهند آموزش‌های ناب کنگره را دریافت کنند.

رابط خبری: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر بهاره (لژیون چهارم)
نویسنده: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر بهاره (لژیون چهارم)
ارسال: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پاکدشت

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .