جلسه دوازدهم از دوره بیست و چهارم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ روزهای یکشنبه نمایندگی شیروان به استادی راهنمای محترم مسافر مجید ، نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافرمحسن با دستور جلسه "وادی هفتم و تأثیر آن روی من " در تاریخ 16 شهریورماه ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مجید هستم، یک مسافر. ابتدا از ایجنت محترم و گروه مرزبانی تشکر میکنم که این فرصت را به من دادند تا در این جایگاه قرار بگیرم و از شما عزیزان آموزش ببینم. ما در کنگره ۶۰، چهارده وادی داریم که بهمنزلهی قوانین راه برای ما هستند. اگر این قوانین را بهخوبی فرابگیریم و آموزشهای آن را به کار ببندیم، میتوانیم از سختترین گذرگاههای زندگی عبور کنیم. البته، فقط یادگیری قوانین مهم نیست؛ بهکارگیری و کاربردی کردن این اصول در زندگی از هر چیزی مهمتر است. همانطور که میگویند، هرچقدر هم آموزش ببینیم تا زمانی که آن را عملی نکنیم، بهقولمعروف “یک پاپاسی نمیارزد”!
همانطور که مستحضر هستید، ما در کنگره ۶۰ در حال درمان و گذراندن سفر اول هستیم؛ یک گذرگاه سخت که برای عبور از آن، نیاز داریم این قوانین را یکبهیک اجرا کنیم تا انشاءالله بهراحتی به رهایی، درمان و آن حقیقتی که مسئله مهمی است و در این وادی به آن اشارهشده، برسیم. کنگره ۶۰ چیزی نیست جز راهی برای رسیدن به خود، درمان، رهایی و تعادل.
شاید یک مصرفکننده، پیش از آمدن به کنگره ۶۰، پارها برای ترک اقدام کرده باشد اما موفق نشده است. دلیلش چه بوده؟ چون راه درستی را طی نکرده است. خود من هم خیلی سعی و تلاش کردم و اتفاقاً اراده بسیار قوی و عالیای داشتم، اما چون راه درستی را در پیش نگرفتم، درنهایت ثمری برایم نداشت.
وادی هفتم میگوید: “رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است: یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت میکنم.”
در مسئله اعتیاد، این وادی میگوید اگر میخواهی به حقیقت برسی… حقیقت چیست؟ حقیقت چیزی پنهانی است که از قبل بوده و همیشه خواهد بود. واقعیت با حقیقت تفاوت بسیاری دارد؛ واقعیت چیزی است که در حال حاضر وجود دارد و ممکن است صدسال دیگر نباشد، اما حقیقت همیشه بوده و خواهد بود، ولی در صور پنهان! باید رمز و رازش کشف شود تا ما در صور آشکار به آن برسیم.

مهندس دژاکام، از سال ۶۷ که اقدام به ترک کردند تا سال ۷۵، حقیقت برایشان پنهان بود؛ یعنی از کشف حقیقت محروم بودند؛ اما ایشان به این حقیقت محرم شدند! چرا محرم شدند؟ چرا کشف کردند؟ چون فرمانها را اجرا کردند، تزکیه و پالایش انجام دادند و در مسیر قدم گذاشتند. نتیجه این تلاشها این بود که در سال ۷۵، با الهام از ماه مبارک رمضان، روش درمان پیدا شد و در اختیار ما قرار گرفت.
من مسافری هستم که همهچیز برایم مهیاست؛ این مسیر نمایان و مشخص است. اما متأسفانه درصد خیلی کمی از ما در این راه ماندگار هستیم. در مورد “راز راه”، من که ده تا یازده ماه در مسیر هستم، فقط بهصورت روتین سه روز در هفته میآیم و میروم، در کارگاه، لژیون و پارک حاضری میزنم، سیدی مینویسم و در کارگاه مشارکت نمیکنم! این کافی نیست. آموزش را باید فرابگیرم و عملی کنم و زمانی که کاربردی کردم، به حقیقت میرسم. حقیقت چیزی جز تعادل و رهایی نیست.
اما مسئله مهمی که در این مسیر به من کمک میکند، “الگو” است. الگویی که در کنگره وجود دارد و منِ سفر اولی از آن استفاده میکنم تا به رهایی برسم، بهتر گام بردارم و برداشتهایم بیشتر شود. سفر اولیای که میآید، با ماندنش در کنگره، خودش را ضربدر کنگره» میکند؛ یعنی کنگره بهتنهایی چیزی نیست، کنگره یعنی همه ما. هرکدام از ما اگر خودمان را ضربدر سیستم بکنیم، سیستم قوی میشود؛ یعنی الگوها روزبهروز بیشتر میشوند.
وقتی تازهوارد و سفر اولی میآید، امیدش بیشتر میشود. مثلاً میگوید: آن سفر دومی که به رهایی رسیده، مصرفش خیلی بیشتر از من بوده یا تخریب خیلی زیادی داشته است، پس من هم میتوانم به رهایی برسم و خدمتگزار باشم و خودم را ضرب کنم. یعنی آنچه در توان دارم و از این مسیر در کنگره برداشت کردهام، خودم الان مسیری شوم برای دیگران. این نباید باشد که من با رهایی بروم دنبال کارم؛ این هیچ فایدهای ندارد، چیزی به دست نیاوردهام. باید طوری عمل کنم که دیگران مثل ستاره بدرخشند.
وادی هفتم میگوید: “رمز و راز کشف حقیقت، برداشتهای تو، ماندنهای تو، خدمت کردنهای تو و عمل کردن به آموزشهای تو است.”انشاءالله که در این مسیر همه ما ماندگار شویم و راهی برای رهایی دیگران باشیم.
مرزبان خبری: مسافر صادق
عکاس: مسافر مهدی لژیون پنجم
تایپ: مسافر رضا لژیون سوم
ویراستاری: مسافرمحمد لژیون چهارم
ارسال: مسافر محمدرضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
57