به نام قدرت مطلق الله
پنجمین جلسه از دوره دوازدهم سری جلسات کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی شوشتر به استادی راهنمای محترم مسافر شهرام ،نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر منصور با دستور جلسه " از فرمانبرداری تا فرماندهی" در روز پنجشنبه مورخ 13/شهریور/1404 رأس ساعت 17:00 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد جلسه: سلام دوستان شهرام هستم یک مسافر، خداوند را شکر و سپاس که این توفیق به دست آمد تا یک بار دیگر خدمت شما عزیزان باشم در شعبه خوب شوشتر ، حس خوبتان را میتوانم از همین جا احساس کنم، چهرههای آشنای زیادی در اینجا هستند و انرژی خوبی دارید،قبل از هر چیز رهایی های شعبه را خدمت جناب آقای مهندس، ایجنت محترم شعبه و راهنمای عزیزشان آقا علی تبریک عرض مینمایم.
همچنین ۱۰ سال رهایی آقا علی راهنمای محترم را تبریک میگوییم و انشالله خیر و برکت زحمتی که میکشید در زندگیتان جاری و ساری باشد.
.jpg)
دستور جلسه در مورد فرمانبرداری تا فرماندهی میباشد، داشتم فکر میکردم و یک خاطره یادم آمد، آن موقعی که در تخریب بودم اصلاً قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت نمیکردم ، اگر جایی هم رعایت میکردم از ترس این بود که جریمه بشوم وگرنه هیچ ذهنیتی برایش نداشتم خلاف میرفتم ، چراغ قرمز را رد میکردم و.... وقتی سفرم را شروع کردم به خودم آمدم ، و دیدم این موارد را رعایت میکنم !
یعنی یواش یواش چراغ قرمز را رد نمیکنم ، و شاید گفتن این مطلب جالب باشد که من الان ۱۱ سال است که پشت سر ماشینی بوق نمیزنم و اگر جایی هم نیاز باشد صبر میکنم و حوصله میکنم تا آن مسیر باز شود. در شهرهای شلوغ اغلب رانندهها روی خط عابر پیاده میروند وقتی میآیی میبینی همه آنها روی خط عابر پیاده ایستادهاند ، عابر باید از لابه لای ماشینها راه خود را پیدا کند و جالب اینجا بود که من وقتی پشت خط چراغ قرمز میرسیدم قبل از خط توقف میکردم و پشت سر من رانندههایی که میرسیدند نیز در پشت خط توقف میکردند.
.jpg)
انسان برای تکامل زندگی خود از روش الگویی بهره میگیرد ، انسان در هر جا و مکانی که باشد اگر قوانین و فرامین و فرمانبرداری را درست انجام بدهد نفرات هم نیز این مهم را انجام میدهند، یعنی اینکه انسان الگوپذیر است. فرمانبرداری و فرماندهی دو جهت دارد ، یکی در جهت روشنایی و صراط مستقیم ، دیگری در جهت تاریکی و ضد ارزشها ، زمانی که من در اعتیاد بودم فرماندهی جسم من دست خودم نبود و فرماندهی دست نیروهای تاریکی و ضد ارزشها بود و من هم یک نیرویی از زیر مجموعه تاریکی بودم و مجبور بودم در یک جاهایی دروغ بگویم، چرا که اختیار در دست من نیست و وقتی من وارد تاریکی میشوم در اینجا دو مؤلفه شکل میگیرد «کفر و شرک» یعنی چه؟ یعنی اینکه در زمانی که نفس انسان وارد شرک میشود، اختیار کامل از دست انسان خارج میشود. در کفر پنهان کار میشویم، وقتی با نیروهای اهریمنی شریک شدیم دیگر از خودمان نیستیم و اگر در این در این زمان بخواهیم از شهری به شهر دیگر برویم اولین چیزی که به ذهنمان میآید این است که آنجا جایی برای مصرف مواد مخدر برای من هست؟
یک رهجو اگر میخواهد در مسیر سفر و کنگره موفق باشد باید روزی که وارد کنگره شد سرش را با سر راهنما عوض کند، شاید برایتان سوال باشد که معنی این جمله یعنی چه؟
یعنی اینکه ما باید فرمانبردار خوبی باشیم ،سی دی آموزشی را سر تایم بنویسیم ،دارویی که برای ما تعیین شده را طبق پروتکل مصرف کنیم و تمام قوانین و مقررات کنگره را به خوبی انجام دهیم تا بتوانیم طی ۱۰ الی ۱۱ ماه سفر به درمان قطعی اعتیاد برسیم و اگر فرمانبردار خوبی نباشیم قطعاً نمیتوانیم نتیجه بگیریم. من وقتی به درمان رسیدم قطعاً میتوانم فرمانده خوبی برای جسم خود و در ادامه فرمانده خوبی برای خانواده و تمام امورات و کارهای شخصی خود نیز باشم، خدا را شاکرم و باز هم میگویم خیلی خوشحال هستم که در خدمت دوستان عزیزی همچون شما میباشم. از اینکه به صحبتهای من گوش دادید متشکرم.
نگارش: مسافر حسن لژیون دوم
تایپ: مرزبان خبری مسافر رضا
گروه سایت نمایندگی شوشتر
- تعداد بازدید از این مطلب :
58