ششمین جلسه از دوره پنجاه و هفتم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمايندگی پروين اعتصامی اراک، با استادی همسفر یاسین، نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر بهنام با دستور جلسه «از فرمانبرداری تا فرماندهی» روز پنجشنبه سیزدهم شهریورماه ۱۴۰۴ ساعت: ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، یاسین هستم، یک مسافر.
ابتدا شاکر و سپاسگزار خداوند هستم که امروز در این جایگاه حضور دارم و میتوانم لحظاتی با شما همسفر باشم. اگر امروز حال خوشی دارم، اگر در مسیر رهایی قدم برمیدارم، همه از لطف پروردگار و آموزشهای کنگره است. از راهنمای عزیزم آقا حبیب تشکر ویژه دارم که چراغ راه من در این مسیر بودهاند و از آقا نبیالله، راهنمای لژیون هفتم، که اجازه دادند در این جایگاه تجربه و آموزش کسب کنم نیز قدردانم.
موضوع دستور جلسه «از فرمانبرداری تا فرماندهی» است. شاید در ظاهر این دو کلمه مقابل هم به نظر برسند؛ یکی فرمان دادن و دیگری فرمان بردن. اما در کنگره آموختم که اینها نه نقطه مقابل، بلکه دو بخش از یک مسیر هستند؛ مسیری که هر مسافر و همسفر برای رسیدن به آرامش و رهایی باید طی کند.
یادم هست در اوایل سفر، آقا منصور همیشه میگفت هر دستور جلسه یا وادی دو معنا دارد؛ یک معنای دلی که برداشت شخصی ما از آن است و یک معنای تحتاللفظی که بهصورت مستقیم بیان میشود. اگر این دو معنا را درست ببینیم، هم درونیتر درک میکنیم و هم در عمل میتوانیم اجرا کنیم.
فرمانبرداری یعنی اجرای دقیق دستورات، چه دستورات عقل و وجدان، چه فرامین الهی و چه راهنما. مثال سادهاش همین قوانین کنگره است؛ از پوشش سفید و حضور بهموقع گرفته تا نوشتن سیدیها و عمل به تغییر پلهها. این فرمانها شاید در ظاهر کوچک باشند، اما مجموع آنها نظم و ساختاری میسازد که ما را به حال خوش میرساند.
فرماندهی هم یعنی مدیریت و هدایت یک ساختار. سادهترین مثالش فرماندهی جسم خودمان است؛ بدنی که شاید هفتاد یا هشتاد سال همراه ماست. بعد فرماندهی خانه و خانواده، یا یک لژیون، و در سطح بالاتر فرماندهی مجموعههای بزرگتر. اگر بخواهم فرمانده خوبی باشم، باید ابتدا فرمانبردار خوبی باشم. همانطور که در ارتش، سربازی که دقیق و درست اطاعت میکند، کمکم ارتقا میگیرد و به درجات بالاتر میرسد.
قبل از ورود به کنگره، ما فرمانبردار نفس اماره بودیم؛ هرچه میگفت، اطاعت میکردیم. مصرف مواد، دروغ، قضاوت، غیبت و خیلی ضد ارزشهای دیگر، همه نمونه فرمانبرداری از نفس اماره بود. فرمانده ما در واقع تاریکی بود و ما فقط اجراکننده. اما در کنگره یاد گرفتم که باید فرمان را از عقل بگیرم، عقلی که در این مسیر در قالب راهنما، آموزشها و قوانین خودش را نشان میدهد.
.jpg)
وقتی راهنما میگوید: «راس ساعت در شعبه باش، با پوشش سفید، و سیدی بنویس»، اگر اطاعت کنم، نتیجهاش حال خوش است؛ اما اگر نافرمانی کنم، درست مثل یک سرباز در نظام که فرمان را اجرا نمیکند، جریمه و تنبیه خواهم شد. این قانون در زندگی هم جاری است. عقل به من میگوید «رشوه نگیر» ولی نفس اماره وسوسه میکند «اشکالی ندارد، بگیر». اگر فرمان عقل را اطاعت کنم، آرامش و برکت نصیبم میشود و اگر به نفس اماره گوش بدهم، فقط زیان میبینم.
هیچکس یکباره فرمانده نمیشود. همانند خلبان شدن است؛ باید مراحل آموزشی و عملی زیادی طی شود تا به جایگاه فرماندهی برسیم. در کنگره هم همینطور است؛ تا فرمانبردار خوبی نباشم، شایسته فرماندهی نخواهم بود.
خود من از همان روزهای اول آرزو داشتم روزی راهنما شوم. وقتی این را به راهنمایم میگفتم، همیشه یک جواب داشت: «یاسین، فقط فرمانبردار خوبی باش، بقیه راه خودش باز میشود.» تجربه نشان داد که وقتی فرمانبرداری کردم، آرامش و نتیجه خوبش را هم گرفتم.
برداشت من از این دستور جلسه این است که فرمانبرداری و فرماندهی دو مرحله از یک مسیرند. فرمانبرداری مقدمهای است برای رسیدن به فرماندهی. هر بار که در این مسیر درست فرمانبرداری کردم، ثمرهاش را دیدم و حال خوشی به دست آوردم. امیدوارم همه ما بتوانیم چه در صور آشکار و چه در صور پنهان، این آموزشها را اجرا کنیم تا به آرامش واقعی برسیم.
متشکرم که به صحبتهایم گوش دادید.
عکس و تایپ: مسافر مجید (لژیون سوم)
تنظیم: مسافرمحمد
«مسافران نمایندگی پرویناعتصامی اراک»
- تعداد بازدید از این مطلب :
142