در دستور جلسه "از فرمانبرداری تا فرماندهی"، مسیری مشخص میشود که نشان میدهد چگونه باید حرکت کنیم تا به هدف فرماندهی برسیم. فرماندهی یک مفهوم عمومی است و میتواند شامل موضوعات متنوعی باشد. برای اینکه در هر حوزهای صاحبنظر شوم و به جایگاه فرماندهی برسم، باید بهطور کامل فرمانبرداری را بیاموزم. معمولاً فرماندهی در ذهنها به معنای فرمانده نظامی ارتش است که به سربازان دستور میدهد. در کنگره ۶۰، موضوعات را به دو صورت آشکار و پنهان تقسیم میکنیم. صورت پنهان فرماندهی در درون انسان وجود دارد؛ بهعنوان مثال، زمانی که میگویم دستم این لیوان آب را بردارد و دستم عمل میکند، در واقع توانستهام فرماندهی را اجرا کنم اما اگر بخواهم در ذهن خود تصویر خاصی ایجاد کنم و در عین حال چیزی دیگر جایگزین شود، این نشاندهنده ناقص بودن فرماندهی من است.
تمام کارهای یک فرد سالم منظم است و او بهموقع میخوابد و بیدار میشود. کارها و خواستههای خود را بهخوبی انجام میدهد؛ اما فردی که به بیماری مبتلا میشود، ممکن است توانایی فرماندهی او آسیب ببیند و نتواند مانند گذشته بهدرستی عمل نماید. همه ما تمایل داریم در درون خود فرماندهی داشته باشیم و زمانی که این جایگاه بهخطر میافتد، حاضر میشویم بهای سنگینی برای حفظ آن پرداخت نماییم.
فرمانبرداری در تمام مراحل زندگی وجود دارد و مختص اعتیاد نیست. اگر نتوانیم فرمانبردار خوبی باشیم، قطعاً نمیتوانیم فرماندهی مؤثر برای اداره زندگی و درون خود داشته باشیم.
فرماندهی معانی عمیقی دارد و بهمعنای جایگاهی است که اختیار میتواند در آن معنا پیدا کند. کسی که بخواهد بدن خود را از وضعیت بههمریخته خارج کند و نیروهایی که ممکن است در اثر اعتیاد یا عوامل دیگر از دست داده باشد را دوباره بهدست آورد، باید اختیار خود را در دست بگیرد و به خود بگوید متمرکز شو. برای این کار، لازم است که فرمانبرداری کنیم.
استاد امین فرمودند: «لذتی که ما در زندگی میبریم تحت تأثیر قانونی حرکت میکند که در مسائل مختلف، فرماندهی ما تکمیل شود.» اصولاً وقتی به انجام عملی میپردازیم یا به نیرویی که قبلاً برای ما ناشناخته بود، شناخت پیدا میکنیم و به آن مسلط میشویم، آن نیرو از انسان تبعیت میکند و در ما انرژی شادی زیادی بهوجود میآورد. برعکس، وقتی یک نیرو مانند بلند کردن وزنه یا قدرت دیدن و درک کردن از دست ما خارج شود، بازنده میشویم؛ مانند مصرف مواد که این توانایی را دارد و بهنحو احسن انجام میدهد.
فرماندهی بدین معنا است که انسان بر یکسری نیروها، چه در درون و چه بیرون، احاطه داشته باشد. کسی فرمانده میشود که قادر باشد کاری را که از دیگران میخواهد، خود نیز انجام دهد. وقتی انسانی توانایی انجام کار یا عملی را دارد، یقیناً به دانایی مؤثر رسیده است؛ زیرا در دانایی مؤثر، آموزش وجود دارد و چیزی به انسان انتقال میدهد. طبق آیه شریفه: «قل الروح من امر ربی»، روح طبق امر رب است و روح از جنس علم میباشد. شرط فرماندهی این است که انسان استاد داشته باشد.
من باید فرمانها را اجرا نمایم، هرچند که کار چندان سادهای نیست. ممکن است به مرحلهای برسم که بگویم فرمانها را اجرا میکنم؛ اما در عمل این کار آسان نخواهد بود. شرط فرمانبرداری من این است که استاد خود را قضاوت نکنم؛ به این معنا که در مورد دانش او نظری نداشته باشم و نمره ندهم. اگر بتوانم این نکات را بهدرستی انجام دهم، میتوانم فرمانبرداری را بهاجرا درآورم و مراحل لازم را رعایت کنم تا به جایگاه خود برسم. راهنما کسی است که در گذشته فرمانبردار خوبی بوده و اکنون به مقام فرماندهی رسیده است.
نویسنده: همسفر حمیده، رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون دوم)، رشته ورزشی بسکتبال
رابط خبری: همسفر نرگس، مرزبان خبری پارک کاجستان بیرجند
ارسال: همسفر معصومه، رهجوی راهنما همسفر مریم، لژیون دوم، نمایندگی شیخبهایی (دبیر سایت)
گروه ورزش همسفران کنگره ۶۰
- تعداد بازدید از این مطلب :
45