English Version
This Site Is Available In English

فرماندهی برای آرامش و امنیت

فرماندهی برای آرامش و امنیت

همسفر ژاله

فرمان‌هایم بوی درد می‌دادند و غم. فرمان‌هایم از اعماق سوخته‌ام می‌آمدند و می‌سوزاند اطرافیانم را. کشتی زندگی‌ام در طوفان اعتیاد درگیر موج‌های سهمگین شده بود و من در این بحبوحه نه خاطره خوبی از فرمانبرداری در اعتیاد(اعتیاد پدرم) داشتم و نه تجربه قشنگی از فرماندهی در اعتیاد( اعتیاد همسرم).

بعد از چندی با افسردگی و حالی نزار، جسم بی‌رمقم را به کنگره60 کشاندم تا شاید مرا رهنمون شوند، آنانی که به سلامت به ساحل رسیده‌اند. آنجا بود که فهمیدم؛ باید قوی باشم و برای قوی بودن باید بیاموزم. آنجا بود که فهمیدم؛ باید دانا باشم و برای دانا بودن باید بیاموزم. آنجا بود که فهمیدم باید شاد باشم و برای شاد زیستن باید بیاموزم. سال‌های اول ورودم به کنگره60 را فقط و فقط آموختم و فرمانبردار علم کنگره 60 و آموزش‌های مهندس دژاکام و راهنمای عزیزم خانم مهری شدم.

فرمانبردار قوانین حاکم بر کنگره و همین طور فرمانبردار مجریان این قوانین. تا این‌که در یکی از بهترین روزهای خداوند، شالی خوشرنگ و مقدس گردن آویزم شد و به واسطه آن به من اذن فرماندهی دادند. شدم فرمانده نفس خودم و همین‌ طور فرمانده همسفرانی که مرا برای همراهی در سفرشان برگزیدند. حالم خوب بود و می‌توانستم حالشان را بهبود ببخشم؛ چون درونم با آموزش‌ها آرام شده بود، می‌توانستم طوفان درون همسفران لژیونم را فرو نشانم.

الان که دارم این دلنوشته را می‌نگارم به این می‌اندیشم که چه خوب شد در کنگره60 فرمانبردار خوبی‌ها و ارزش‌ها شدم، تا این‌که حالا بتوانم برای خود و فرزندانم و حتی برای دیگرانی که شاید برهه‌ای هر چند کوتاه در کنارم هستند فرمانده‌ای باشم که لااقل اندکی از درد درونشان بکاهم و مرهمی باشم بر زخم‌هایشان.کماکان در این اندیشه‌ام که بیاموزم و بیاموزم و فرمانبردار باشم تا اگر خواستم در گوشه‌ای از این دنیا لحظه‌ای گذرا فرماندهی کنم سهمم برای آنها آرامش باشد و امنیت.

نویسنده: ایجنت همسفر ژاله (شعبه امیر)

رابط خبری: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون پنجم)

تنظیم و ارسال: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون نهم) دبیر سایت

همسفران نمایندگی پروین اعتصامی اراک

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .