اعتیاد به مواد مخدر، این بلای خانمانسوز چندین سال بود که زندگیام را درگیر خود کرده و باعث نابسامانی و غم و رنج فراوانی شده بود. اوایل ازدواج و تشکیل زندگی مشترک، متوجه اعتیاد مسافرم نبودم و هیچ شناختی درباره موضوع اعتیاد و مواد مخدر نداشتم؛ ولی بعدها فهمیدم که چه بلایی سر زندگیام آمده و با چه مشکل بزرگی روبرو شدهام. کاری از دستم ساخته نبود و به هر دری میزدم پوچ و بیثمر بود و ناامید سر خانه اول بودم.
مسافرم اصلاً قصد درمان نداشت و هر بار که از او میخواستم موادش را ترک کند، گوشش بدهکار نبود، همیشه از من اصرار و از او انکار و نتیجه بحثهای ما فقط قهر و دعوا بود. روزها، ماهها و سالها گذشت و مشکل اعتیاد عضو جدانشدنی زندگی ما و مسافرم شده بود و برای من یک امر عادی به حساب میآمد؛ چون تا زمانیکه مصرف نمیکرد؛ حتی قادر به بلند کردن یک لیوان نبود. دیگر خسته شده بودم و از توضیح دادن به دیگران برای غیبت مسافرم در مهمانیها و مجالس توانی برایم باقی نمانده بود.
مسافرم ۲۴ ساعت شبانهروز را به مصرف مواد، کار و خواب اختصاص داده بود و دیگر زمانی برای بودن در کنار من باقی نمیماند. سالها گذشت تا اینکه مسافرم تصمیم گرفت به دنبال راه چاره بگردد و با جستجو در اینترنت با کنگره۶۰، آشنا شد و کلید نور و روشنایی برایمان روشن شد. به لطف خداوند راه برای مسافرم نمایان و اذن ورود به کنگره برایمان صادر شده بود.
اوایل ورودم به کنگره، به دلیل ناآگاهی فکر میکردم من باید در کنگره باشم تا به مسافرم کمک کنم و حتی منت میگذاشتم که من به خاطر تو به کنگره میآیم تا بتوانی از بند اعتیاد رها شوی؛ ولی با قرار گرفتن در مسیر کنگره و فرا گرفتن آموزشها و راهنماییهای راهنمای خوبم، متوجه شدم که اشتباه میکنم، من اول باید به خودم نگاه کنم و ضدارزشیهایی که در دورن خود داشتم را شناسایی و در پی رفع آنها باشم.فهمیدم که قبل از مسافرم من نیاز به آموزش دارم تا به آرامش برسم، بهتر زیستن را یاد بگیرم و بال پروازی برای مسافرم باشم.
در کنگره من با علم اعتیاد آشنا شدم و صورت مسئله برایم روشن شد. شاکر خداوند هستم که در طول مدت سفر اول، من و مسافرم توانستیم با فرمانبرداری و رعایت قوانین کنگره، سفر سالم و بی دردسری را طی کنیم و به رهایی و وارد سفر دوم شویم. در ادامه با سعی و تلاش خود توانستم در آزمون راهنمایی قبول شوم و پیوند عشق و محبت در کنگره را با جان و دل لمس کرده و بتوانم ذرهای از دینی که به کنگره دارم را با خدمت کردن به خلق خداوند ادا کنم. هیچ وقت زمانی را که با استرس مشغول پیدا کردن نام خود در سایت بودم را فراموش نمیکنم و از این بابت بسیار خوشحال و مسرور هستم.
حال که به آن زمان فکر میکنم؛ حتی آن استرس برایم دلچسب و شیرینتر میآید. هر رودی از هر جایی که تراوش میکند با تمام تلاش، خود را به تخته سنگها و قلوه سنگها میزند تا راه را هموار نماید، راه سخت اما امکانپذیر است تا به بحر ملحق شود. من خواستم و با توکل و یاری خداوند توانستم آرامش و خوشبختی را در زندگیام جاری سازم. پایان هر نقطه سر آغاز خط دیگریست.
امیدوارم در سفر دوم با خدمت کردن و یاری رساندن به همنوعان خود بتوانم قطرهای ازلطف ومحبت اقیانوس عشق، آقای مهندس دژاکام را جبران کنم. در آخر از بزرگمرد کنگره آقای مهندس و خانواده محترمشان نهایت تشکر را دارم که این بستر را فراهم نمودند و برای نجات جان انسانها از بند اعتیاد و تاریکیها، از زندگی خود گذشتند، همیشه دعاگوی سلامتی و سرافرازی ایشان هستم. از خداوند متعال میخواهم راه کنگره۶۰ را برای مصرفکنندگان و خانوادهها در هر جایی از این جهان هستی که زندگی میکنند نمایان سازد تا زندگی شاد و سالمی را در کنار یکدیگر سپری کنند.
نویسنده: همسفر حنانه رهجوی راهنما همسفر پریا (لژیون سوم)
رابط خبری لژیون سوم: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر پریا (لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی صائب تبریزی
- تعداد بازدید از این مطلب :
141