سلام دوستان، هدی هستم، همسفر.
وقتی سخن از «فرماندهی» به میان میآید، در ذهنم تصویری باشکوه نقش میبندد؛ فرماندهای که اقتدارش نه از زور و جبر، بلکه از دانایی و عشق برمیخیزد. اقتداری که محصول نقشهی ذهنی عظیمی است؛ نقشهای دقیق و ظریف، که هر تار و پودش در هم تنیده شده. فرماندهای که با چشمانی باز به ریزترین جزئیات زندگی خود مینگرد و قلبی بیدار دارد که حقوق مادی و معنوی دیگران را محترم میشمرد. این فرماندهی واقعی، مثل باغبانی است که با دلسوزی از گلهای باغچهاش مراقبت میکند و همزمان به درختان همسایه هم توجه دارد، مبادا شاخهای بیاجازه سهم نور دیگری را بگیرد.
اما مهمتر از همه، این اقتدار ریشه در یک انقلاب درونی دارد؛ جبران ظلمهایی که به خودمان روا داشتهایم. چه دردی عمیقتر از ستم بر جسم، جان، روح و روان خویشتن؟ «سیستم ایکس» پنهانی که گاهی نادیدهاش میگیریم و زخمهایش را عمیقتر میکنیم. این زخمها تنها زمانی التیام مییابند که ذرهذره، قدمبهقدم از ظلمت نادانی به روشنایی آگاهی گام برداریم؛ از قهر با خود و جهان به سوی مهر و همزیستی.
آنگاه است که میتوانم با امید و توانمندی، بگویم: «من فرماندهای لایق برای کشتی وجودم هستم.»
خداوند را بینهایت شکر میکنم که امروز زیر پرچم پربرکت کنگره جای گرفتهام. هرچند من تنها قطرهای ناچیز از این اقیانوس بیکران معرفت و عشق هستم، اما همین قطرهها وقتی در بستر همدلی و محبت به هم میپیوندند، دریایی عظیم از انسانیت میسازند.
این پیوند یگانه، همان دریای عشق و محبت است که چون رودی خروشان در رگهای جان و جهان ما جاری میشود. اینجا هر قطره، نیروی اقیانوس را در خود مییابد و میفهمد که نه تنها گم نشده، بلکه در آغوش بیکرانه هستی به ابدیت پیوسته است.
نویسنده: همسفر هدی رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون دوم)
ارسال: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سنایی
- تعداد بازدید از این مطلب :
60