جلسه سوم از دوره پنجم جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی خمین با استادی دنور همسفر فاطمه و نگهبانی همسفر زیبا و دبیری همسفر فیروزه با دستور جلسه «از فرمانبرداری تا فرماندهی» در روز یکشنبه ۹ شهریور ماه ۱۴٠۴ راس ساعت ۱۵: ۳۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را سپاسگزار و شاکرم که امروز در این جایگاه قرار دارم. خیلی خوشحالم که روی ماه تک تک شما را میبینم. از نگهبان لژیون سردار همسفر زیبا، دبیر و خزانهدار تشکر میکنم همینطور از ایجنت شعبه و یک تشکر ویژهتر دارم از استاد سردار عزیز و مهندس و خانواده محترم ایشان که این بستر را فراهم کردند تا من بتوانم امروز در این جایگاه آموزش بگیرم.
دستور جلسه《از فرمانبرداری تا فرماندهی》 امروز برای من بسیار سخت است که در این جایگاه صحبت کنم چون عزیزانی که در پیش روی من حضور دارند همه در مسیر رشد و آگاهی، علمآموزی و آموزش بوده و من قطرهای از دریای بیکران علم و آگاهی در برابر شما دوستان هستم. میگویند: پر از هراس و امیدم، هیچ حادثهای شبیه آمدن عشق ناگهانی نیست. در هستی موجودات زیادی وجود دارند که فرمانبردار هستند، اما همه به مقام فرماندهی نمیرسند. مثل چهارپایان و بهایِم فرمانبردارتر از چهارپایان هیچکجا نداریم اما آنها هرگز به مقام فرماندهی نخواهند رسید. همچنین در عالم ماوراء ملائکه را داریم که با وجود فرمانبرداری محض آنها نیز هیچ وقت ارتقاع جایگاه پیدا نمیکنند چون مانند ماشینی که یک برنامه به آنها داده شده است عمل میکنند و در واقع موظف به اجرای این برنامه هستند.
اما انسان هنگامی که فرمانبردار شود به مقام فرماندهی میرسد چرا؟ به دو علت؛ ۱) انسان دارای "اختیار" است و میتواند راه خود را از بین خوب و بد تشخیص دهد و انتخاب میکند این انتخاب کار سادهای نیست فکر نمیکند حالا من این راه را بروم راه خیلی خوبی است؛ نه! میخواهد بین آتش قدم بگذارد. زمانی که حربن ریاحی در کربلا خواست راه عشق را انتخاب کند باید اول از جان خود میگذشت از اموال، خانواده و هر آنچه که داشت، سپس به طرف عشق رفت. ما در مسیر زندگی با دو راهیهای بسیاری مواجه میشویم که گاهی خوب و گاهی بد هستند. اینجاست که میگویند:«کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا»
وقتی ما راه خوب را انتخاب میکنیم آن وقت سره را از ناسره تشخیص میدهیم. خداوند در کلام الله فرموده: "آیا مردم پنداشتهاند که با گفتن این که ایمان آوردیم رها میشوند و هرگز مورد آزمایش قرار نمیگیرند" بله آنقدر مورد آزمایش قرار میگیریم تا مشخص شود چند مرده حلاجیم.
۲) ویژگی دیگر وجود "آموزش" برای انسان است. خداوند تمام اسامی را در روز ازل به انسان آموخت. زمانی که ما علم و آگاهی میآموزیم نه اینکه میآموزیم، بلکه آنها را به یاد میآوریم، وقتی من میخواهم زبان انگلیسی یاد بگیرم در واقع آن را به یاد میآورم. پس《اختیار و آموزش》باعث میشود که من در مسیر خود به فرماندهی برسم.
اما از چه کسی باید فرمانبرداری کنم؟ آیا میتوانم از هر کسی، حالا کم یا زیاد فرمانبرداری کنم؟! قطعاً نه؛ من باید از حق پیروی کنم همانطور که در کلام الله مجید آمده است که؛ از حق پیروی کنید و از شیطان، طاغوت و باطل پیروی نکنید. خداوند در آیهای از قرآن میفرماید: "یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأَمْرِ مِنْکمْ" یعنی؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید از رسول خدا و از اولی الامر که صاحبان فرمان هستند پیروی کنید. صاحبان فرمان کسانی هستند که امر ایشان جاری میشود و به اجرا در میآید. آنها میتوانند یک مقام دینی، یا یک مقام شرعی، قانونی و عرفانی باشند.
به نظر من در این برهه از زمان و در این سده و قرن کسی اولیالامر نیست جز آقای مهندس، آیا کسی که هزاران نفر را از دام اهریمنی اعتیاد نجات داده است جزو اولیالامر محسوب نمیشود؟! خداوند را شاکر و سپاسگزارم که در این دوره نفس میکشم و میتوانم از آموزشهای ناب کنگره استفاده کنم.
هنگامی که به مقام فرماندهی رسیدیم باید چه کار کنیم؟ آیا وقتی به این مقام رسیدیم و فارغ التحصیل شدیم دیگر نباید هیچ کاری انجام دهیم و دست روی دست بگذاریم تا دیگران به ما بله قربان بگویند؟! یا بایستی سعی و تلاش کنیم و روز به روز بر معلومات خود بیفزاییم و از آموزشها استفاده کنیم. حتی برنامههای گوشی موبایل یا کامپیوتر روز به روز آپدیت و به روز رسانی میشوند حالا منی که انسان هستم چطور میتوانم با افکار پوسیده ۱۰ سال قبل خود زندگی کنم؟
در اوایل ورودم به کنگره مشاهده میکردم که تمام راهنمایان سیدی مینویسند این برای من خیلی جالب بود، چون فکر میکردم فقط رهجوها باید سیدی بنویسند زمانی تعجب من بیشتر شد که دیدم ایجنت شعبه و حتی دیدهبانان نیز سیدی مینویسند. این نشان میدهد که همه ما همیشه نیاز به آموزش داریم و انسان هیچ گاه نباید از علم آموزی دست بکشد.
مطلب دیگر اینکه اگر من فرمانده باشم آن وقت میتوانم بر اعضاء و جوارح خود فرماندهی کنم اما اگر به اعضا، جوارح و نفس خود فرمان ندهم مثلاً نگویم که دست من دست درازی به مال مردم نکن! گوش من آنچه که لغو و بیهوده و تهمت است نشنو! چشم من آنچه که نباید ببینی نبین! هیچ وقت نمیتوانم فرمانده خوبی باشم. یا به نفس اماره خود فرمان ندهم که ای نفس اماره با بخشش هیچ چیزی از من کم نمیشود. آن چیزی که باعث میشود من دستم را به طرف جیبم نبرم همین نفس اماره است که من را میترساند از فقر، فلاکت و از نداری و خیلی چیزهای دیگر . . .
خیلی از آدمها در درون خود یک شرک خفی دارند اما این را متوجه نمیشوند. چون ممکن است در ریزترین و در لایههای زیرین وجود ما باشد. پس پناه میبریم به خداوند از شر آن. ممکن است فکر کنیم اگر ببخشیم نکند که به نداری و فقر برسیم، اینجا نفس اماره است که باعث میشود این اتفاق بیفتد.حالا من چطور میتوانم فرمانده خوبی باشم؟ اینکه در مسیر روشنایی و علمآموزی قدم بگذارم و به نفس خود فرمان درست بدهم و توکل کنم به قدرت مطلق و از بخشش نترسم.
میگویند:
گر بر سر نفس خود امیری مردی
گر بر دگران خورده نگیری مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتادهای بگیری مردی
تایپیست: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر مهتاب (لژیون دوم)
عکاس: همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر مهتاب (لژیون دوم)
تنظیم و ارسال: همسفر فهیمه رهجوی راهنما همسفر مهتاب (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خمین
- تعداد بازدید از این مطلب :
137