امروز با آمدن به کنگره حس عجیبی دارم. یک حس آرامش درونی، حسی که نه میتوان، توصیف کرد و نه میتوان بیان کرد. حس درونی است و میتوان، گفت؛ مثل: کسی که تازه متولد شده است. همین که میبینم عده کثیری دور هم گرد آمدهاند از مشکلات خود میگویند، حس میکنم؛ همه یک درد مشترک داریم و دوستان زیادی پیدا کردم. یک فضای معنوی است. وقتیکه وارد کنگره شدم؛ بعد از دو الی سه هفته، حس کردم درهای زیادی به رویم گشوده شدند. راههای مختلفی که به من نشان میدهد؛ چگونه زندگی کنم و پیشرفت کنم. من قبل از آشنایی با کنگره۶۰، زندگیام پر از آشفتگی و پریشانی بود.
نقطه تحمل من پایین بود، زود عصبانی میشدم و فکر میکردم؛ فقط خودم باید بار زندگی را به دوش بکشم، بلد نبودم؛ چهطور با یک فرد مصرفکننده برخورد کنم و درک درستی از شرایط مسافرم را نداشتم. مسافرم برای درمان اعتیادش به کنگره۶۰ میآمد. خدای بزرگ را شاکرم که من را لایق دانست تا این حس ناب را تجربه کنم. از وقتیکه به کنگره۶۰ آمدهام اعتماد به نفس و توان انجام کارهایم بیشتر شده است. روزی که خودم برای اولین بار، وارد کنگره۶۰ شدم، پر از تفکرات و قضاوتهای اشتباه بودم و همیشه با ناامیدی میگفتم: این مکان نیز همانند مکانهای دیگر است و مسافرم به هیچ نتیجهای نمیرسد.
با همه تفکرات و نگرانی که داشتم، سر جلسه نشستم. چیزی که برای من بسیار جالب بود، افرادی بودند که چندین ماه و چندین سال رهایی داشتند و اعلام سفر میکردند و این موضوع من را بسیار خوشحال میکرد؛ و با خودم گفتم؛ امیدوارم در کنگره۶۰ مسافر من هم به درمان برسد. بهترین چیزی که من از وادیها آموزش گرفتم، در مورد وادی سوم؛ «هیچ موجودی به میزان خود انسان، به خویشتن خویش فکر نمی کند» با تفکر، صبر، اقدام به حل مشکلات خود، به صورت تدریجی و پلهپله نمایم و هرگز امیدم را از دست ندهم. در نهایت از آقای مهندس دژاکام و خانواده محترم ایشان برای اینکه بستری مانند: کنگره۶۰ را برای نجات انسانهایی که مشکل اعتیاد دارند، فراهم نمودند؛ تشکر ویژه دارم و قدردانشان هستم.
نویسنده: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون یکم)
رابط خبری: همسفر شهلا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون یکم)
ارسال: همسفر پریناز رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون هفدهم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی حر
- تعداد بازدید از این مطلب :
146