سلام دوستان رضا هستم مسافر، دستور جلسه این هفته لژیون ویلیام وایت همان دستور جلسه کارگاه عمومی از فرمانبرداری تا فرماندهی میباشد.
خیلی ساده اگر بخواهیم صحبت کنیم و زیاد سختش نکنیم این دستور جلسه میخواهد بگوید که شما تا زمانی که فرمانبردار نباشی نمیتوانی فرمانده شوی. حالا وقتی این دستور جلسه میآید ذهن آدم ابتدا به سمت پادگان و نظام و این چیزها میرود و فکر میکنی که ما همه آمدهایم در کنگره تا فرمانده شویم. مثل کسی که راهنما، ایجنت، مرزبان و یا خدمتگزاران فرمانده هستند، به عنوان مثال، راهنما فرمانده لژیون خود میباشد. ایجنت فرمانده کل شعبه است، مرزبانان نیز فرمانده اجرای قوانین هستند. ببینید بحث اینجاست ابتدا باید فرمانده جسم خود باشید، اولین مثال یا مدلی که در جزوه جهان بینی استاد امین زده، مدل چه بود؟ مدل شهر وجودی و بدن انسان را تشبیه کرده است به یک شهر بزرگ که در آن همه چیز پیدا میشود و موجود است، مثلاً در یک کارخانه، کارگر، سلول و نیروهای منفی، مثبت همه هستند و سلولها را تشبیه کرده است به این زمانی که شما مصرف مواد میکنید، فرماندهی این جسم یا شهر وجودی را کاملاً تسلیم کردهای به مواد و او برای تو تعیین میکند که چه بخوری، کجا بروی، کی بخوابی، چه کسی را دوست داشته باشی یا نداشته باشی و همه چیز را در دست گرفته و هر چیزی که خانواده یا جامعه از شما میخواهد تحت تاثیر این مواد میباشد، تصمیم گیرنده اول، مواد است. به عنوان مثال اگر بخواهی سیزده بهدر با اقوام بیرون بروی اول فکر خواهی کرد آیا میشود مواد مصرف کنی؟ اگر مقدور نباشد نمیروی.
حالا بحث کنگره۶۰ این است که شما باید فرماندهی شهر وجودی را خود در دست بگیرید، حال چگونه باید این کار انجام شود؟ جواب این است که فرماندهی از مواد گرفته و به عقل سپرده شود.
وقتی این کار انجام شد شما از فرمانبرداری رسیدهای به فرماندهی و این عمل مستلزم یک سری کارهاست همینطور که نمیشود بگویید: از امروزمیخواهم فرماندهی را از مواد بگیرم و انجام شود. باید اول برای آن فرمانبرداری کنی.
فرمانبرداری یعنی چه؟ یعنی اینکه به موقع و سر وقت به جلسه و لژیون ویلیام وایت بیایی، نه ساعت ۴:۱۵، ۴:۲۰، ۴:۳۰ یا بعد از راهنما بیایی، باید سر وقت سر ساعت ۴ و چند دقیقه زودتر نیز اینجا حاضر باشید. برای درمان اعتیاد، لژیون جونز و ورزش در پارک نیز همینطور میباشد. باید به موقع و سر وقت حضور داشته باشید سیدیها را بنویسی، به موقع داروی خود را مصرف کنی و حرف راهنمای خود را تمام و کمال گوش کنی.
.jpg)
در لژیون ویلیام وایت آدامس خود را مصرف کنی، سیگار نکشی، صداقت داشته باشی، با خود و راهنما رو راست بوده، به شهر وجودیت دروغ نگویی و به راهنمای خود فقط چشم بگویی، ۱۰ الی ۱۱ ماه سرت را با سر راهنما عوض کنی و اگر این کارها را کردی، فرمانبرداری را انجام داده و بعد از این مدت میتوانی بگویی من چون فرمانبرداری خوبی کردم قاعدتاً فرمانده خوبی هم هستم، حالا تازه فرمانده جسم خودت شدهای و اینکه بخواهی بروی و فرمانده یک عده دیگر مثل لژیون ویلیام، راهنما شوی یا اگر بخواهی ایجنت، مرزبان یا خدمتگزار شوی باید برای آن بیشتر تلاش کنی. یکسری آزمون و مراحل دارد که باید آنرا طی نمود تا به آن جایگاه نیز برسی ولی مهمتر از آن جایگاه، شال گرفتن و فرماندهی قسمتی این است که باید ابتدا فرماندهی جسم خود را به دست بگیری.
شرط اینکه فرمانده خوبی شوی این میباشد که ابتدا باید فرمانبردار خوبی باشی اینها را برای شما توضیح دادم تا اشتباه نشود، میگویم که اینجا نه پادگان است نه نظام که ما بخواهیم فرمانده باشیم و به شما دستور بدهیم و شما بگویید چشم تا فردا بشوید فرمانده. اینجا مهم این است که ما همه خدمتگزاران اعم از راهنما، ایجنت، مرزبان، قسمت اوتی، سایت و یا هر خدمتگزاری، کمک کنیم به یک تازه وارد تا بتواند فرماندهی جسم خود را به دست بگیرد، نمیخواهیم که نظامی تربیت کنیم و فردا بیاید اینجا دست به کمر زده و دستور بدهد.
میخواهیم اول فرماندهی جسم خود را به دست بگیرد بعد فرمانده شدن وی در سفر دوم لذا مستلزم این موضوع است که در سفر اول فرمانبردار خوبی بوده باشد. حال اینکه از پادگان مثال میزنند یا از فرمانده و سرباز و... مهندس در صحبتهایشان فرمودند: دژبان ممکن است یک سرباز باشد و او امکان دارد به یک فرمانده یا سرهنگ یا تیمسار نیز گیر بدهد و به عنوان مثال بگوید: کفشهایی که پوشیدهای باید تعویض شوند یا دکمه لباست باز است آنرا ببند یا کلاهت را نباید زیر بغلت بگذاری و آنرا به سرت بگذار، آن دژبان این اختیار را دارد، حال دلیل آن چه میباشد؟ به خاطر نظم آنجا است وباید وجود داشته باشد و مهم نیست که آن شخص دژبان، از شما پایینتر است مهم این است که جایگاهش از شما بالاتر است و جایگاهش دژبانی است. حالا جایگاه مرزبانی در اینجا هم مانند آنجا است و میتواند به همه ما خدمتگزاران سفر دومیها یا اولیها اعم از راهنماها و دیگران دستور بدهد و ما باید بگوییم چشم. وقتی این چشم گفتن را یاد بگیری فردا میتوانی از زیردستهای خود نیز این انتظار را داشته باشی و اگر این را انجام نداده باشی قاعدتاً از زیردستهای خود نیز نمیتوانی این انتظار را داشته باشی. پس اینجا مهم این است که اول به فرماندهی جسم خود برسیم و چطور میشود که به آن برسیم؟ وقتی از فرامین کنگره که از آقای مهندس صادر میشود و پله پله میآید تا میرسد به ما راهنماها و ما نیز منتقل میکنیم به رهجوها، شما وقتی از این فرامین تبعیت و اطاعت کردی انشاالله میتوانی در آینده به فرماندهی جسم خود، فرماندهی جهانبینی، فرماندهی روان خود و به تعادل خوبی برسی. ممنون هستم که به صحبتهای من گوش کردید.
.jpg)
عکس و تایپ: مسافر یوسف (لژیون ششم)
تنظیم و ارسال: مسافر محمدرضا (لژیون هشتم) نگهبان سایت باباطاهر همدان
- تعداد بازدید از این مطلب :
46