وقتی قدم در کنگره گذاشتم جز آشفتگی و سردرگمی چیزی با خود نداشتم و تنها کاری که از دستم برمیآمد فرمانبرداری از آموزشها و راهنما بود در حالیکه در دل میگفتم: اوضاع هیچوقت خوب نمیشود؛ اما باز هم با همان اندک امیدی که در دلم زنده بود اطاعت میکردم و ادامه میدادم. فرمانبرداری برای من یعنی اعتراف به اینکه من نمیدانم و اجازه دادن به دانایی تا در جانم جاری شود؛ یعنی فروتنی، یعنی خالی کردن خویش تا حقیقت در من جای گیرد.
در این مسیر، بارها لغزیدم، بارها افتادم، بارها زیر بار مشکلات خم شدم و گاهی چنان قفل شدم که احساس کردم از همه سو زنجیرها مرا بستهاند؛ زنجیرهایی که نامش را اعتیاد گذاشته بودند اما بندهایش بر دستوپای من همسفر هم نشسته بود. هنوز به فرماندهی نرسیدهام و هنوز گاهی اسیر هستم، اما آموختهام که اگرچه زنجیرها سنگینند؛ ولی آموزشها کلیدهایی هستند که یکی یکی این قفلها را میگشایند و من هر بار که میلغزم دوباره برمیخیزم، هر بار که اشتباه میکنم یاد میگیرم و ادامه میدهم.
مولای ما حضرت علی(ع) فرمودهاند: «مَن مَلَكَ نَفسَهُ عَظُمَ قَدرُهُ» هرکه مالک نفس خویش شود جایگاهش بزرگ خواهد شد. من هنوز در میان راه فرمانبرداری هستم اما ایمان دارم روزی خواهد رسید که فرماندهی را تجربه میکنم؛ روزی که نهتنها خودم بلکه خانوادهام طعم رهایی را بچشند. این راه، راه همه ما همسفران است؛ راهی پر از اشک، پر از لغزش، پر از قفلها و زنجیرها؛ اما در دل همین تاریکی، نوری است که هرگز خاموش نمیشود و آن امید است.
نویسنده: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر ناهید (لژیون یازدهم)
رابط خبری: همسفر شیدا رهجوی راهنما همسفر ناهید (لژیون یازدهم)
ویراستار: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون بیستوچهارم)
عکس: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون هفتم)
ارسال: همسفر عالیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون هفدهم) دبیر اول سایت
همسفران نمایندگی شیخبهایی
- تعداد بازدید از این مطلب :
177