English Version
This Site Is Available In English

کنگره۶۰ امیدی در ناامیدی من شد

کنگره۶۰ امیدی در ناامیدی من شد

زندگی با سختی‌هاست که زیبا می‌‌‌شود و معنا می‌یابد. زندگی بدون ناهمواری‌ها کسل‌کننده و یکنواخت است. من هم طبق قانون زندگی با سختی‌های زیادی مواجه شدم، یکی از این سختی‌ها و دشواری‌ها زمانی بود که متوجه شدم مسافرم مصرف‌کننده است. خیلی شرایط سختی بود و تصمیم‌گیری برای من آسان نبود. ما روش‌های زیادی را برای ترک مسافرم امتحان کردیم و هیچ کدام به نتیجه نرسید. شرایط و مواد مصرفی هر سری بدتر از قبل می‌شد. با وجود عشقی که به همسرم داشتم؛ حتی فکر کردن به جدایی برایم شکنجه‌آور بود.

وجود جنگ درونی و  به‌هم‌ریختگی که در خود داشتم باعث شده بود تصمیم‌گیری برایم سخت شود و روش‌های غلط را مدام امتحان کنیم. فقط می‌خواستم به هر طریقی که شده مسافرم ترک کند اصلاً به راه و مسیر توجهی نداشتم که ببینم آن راه به هدف می‌رسد و پایان آن رهایی است یا خیر! همیشه از خدا گله و شکایت داشتم که چرا من؟ چرا راه نجات را به ما نشان نمی‌دهد؟ بعد از تلاش‌های زیاد خداوند راه درست را مقابل ما قرار داد و مسیر برای ما نمایان شد و ما وارد کنگره۶۰ شدیم و این شد امیدی در ناامیدی!

من دیرتر از مسافرم وارد کنگره شدم و هر سری که مسافرم از جلسه برمی‌گشت راجع به دستور جلسه‌ای که راهنمایش برایش صحبت کرده بود برای من صحبت می‌کرد و این موضوع باعث شد من هم رغبت پیدا کنم و وارد کنگره شوم.

حس مشترک بین افراد کنگره و آن عشق بلاعوضی که نسبت به هم داشتند باعث ماندگاری من در کنگره شد و الان این عشق در من هم شعله زده و حاضر نیستم با هیچ چیز در دنیا عوض کنم. با حرکت خوب مسافرم و فرمانبرداری از راهنمای خوبشان و راهنمایی و همراهی ایشان، با نگاه خدا ما از تاریکی خارج شدیم و نور را دیدیم و وارد سفر دوم شدیم. واقعاً سفر دوم هم سخت و هم سهل است. در کنار زیبایی‌ها سختی هم وجود دارد و آن سختی‌ها است که مسیر را لذت‌بخش‌تر و به یادماندنی‌تر می‌کند.

کنگره60 جایی بود که من طاهره را از جهالت نجات داد و به من آموخت؛ باید برای هدفم تلاش کنم و سختی‌ها را با جان دل بپذیرم و به من کمک کرد زیرساخت‌های فکری خودم را بازسازی کنم و شادی و طراوت را به کالبد یخ زده‌ام برگردانم. کنگره جایی است که انسان به خدا نزدیک و به آسمان عشق و امید متصل می‌شود و خود را برای سفرهای دیگر آماده می‌کند.

خداوند هر کدام از بنده‌هایش را که بیشتر دوست دارد با امتحان سخت‌تر می‌آزماید. خداوند را شاکر و سپاسگزارم که به من و مسافرم کمک کرد که از این امتحان سربلند بیرون بیاییم و واژه «من می‌توانم» را به زیبا‌ترین شکل ممکن به اجرا درآوریم. خواسته قلبی من این است که خودم و مسافرم با دریافت شال نارنجی بتوانیم خدمت بلاعوض و سرشار از عشق را تقدیم افرادی کنیم که در تاریکی قرار دارند و بتوانیم قدمی هر چند کوچک در مسیر توسعه کنگره60 برداریم. از آقای مهندس و خانواده سراسر عشقشان تشکر و قدردانی می‌کنم که اگر ایشان نبودند کنگره نبود و این همه انسان راه خود را نمی‌یافتند و در تاریکی و جهل زندگی می‌کردند.

نویسنده: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون بیست و هشتم)
رابط خبری: همسفر میمنت رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون بیست و هشتم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دوازدهم)
ویرایش و ارسال: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر هاجر (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی میرداماد اصفهان

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .