English Version
This Site Is Available In English

غم و بغض جای خود را به‌خنده و آرامش داد

غم و بغض جای خود را به‌خنده و آرامش داد

سلام دوستان سهیلا هستم یک همسفر:
 

این‌بار، از پایان قصه‌‌ای شروع می‌‌کنم که سیاهی‌‌اش بسان سراب، یکباره از بین رفت...غم و بغض، جای خود را به خنده و آرامش، بی‌‌سر‌‌و‌‌سامانی جای خود را به عزت و شکوه، خواری و خفت جای خود را به سرافرازی داد؛ تغییری که تبدیل آن، پر‌‌شکوه‌‌ شد.

آن‌‌قدر همه چیز زیبا و ذره‌ذره تغییر کرد که رویا،‌ به واقعیت پیوست، زندگی من و مسافرم، نه افسانه بود، نه قصه؛ بلکه واقعیتی بود که گره کورش به دستان پرشکوه مردی از تبار معرفت، ایمان و محبت باز شد، حالا که می‌‌نویسم بیشتر از هر لحظه قدر‌‌دان می شوم؛ قدر‌‌دان دستان خدمت‌‌گزاران زحمت‌‌کش کنگره۶۰، که جانانه برای ما ایستاده‌‌اند تا این آرامش، همیشگی باشد.

من و مسافرم از اعماق تاریکی بسیار عجیبی ‌‌خارج شدیم، وقتی پشت سرمان را نگاه می‌‌کنیم، هیچ چیز یادمان نمی‌‌آید، زندگی ما ۳ سال است که آغاز شده است؛ هرچند که فرزند ۱۱ ساله‌ای داریم.

چه چیز زیباتر و ستودنی‌تر از این است که یاد گرفتم عقل فرایزدی دارد؟ چه چیز بالاتر از این‌ که یاد گرفتم پایان هر نقطه سر آغاز خط دیگری‌ است؟ چه چیز بالاتر از این که بدانم خود، بوم زندگی‌‌ام را نقاشی می‌‌کنم؟

در این مکان برای تمام سؤالات من جواب بوده و هست، برای من که لنگر کشتی‌‌ام سال‌‌ها در باتلاق جهل و منیت فرورفته بود و دست‌وپای بیهوده می‌زدم، من روزهای تاریک را دیگر به‌خاطر نمی‌‌آورم، کابوس‌‌ها‌‌‌‌‌ دیگر به‌سراغ من نمی‌‌آیند و ترس، بارش را از زندگی من بسته و رفته است؛ همه این دل‌‌‌‌نوشته را تقدیم راهنما همچون فرشته‌‌ام می کنم.


نویسنده: همسفر سهیلا رهجوی راهنما لیلا (لژیون چهارم)

رابط خبری: همسفر کلثوم رهجوی راهنما لیلا (لژیون چهارم)

ویراستار: همسفر فاطمه رهجوی همسفر سمانه (لژیون دهم) دبیر اول سایت

ارسال: همسفر شهلا رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون چهارم) نگهبان سایت

همسفران نمایندگی دهخدا قزوین

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .