خدا را برای هرآنچه که به من داده و چیزهایی که نداده است ؛ چرا که حتماً به صلاح من نبوده است شکر میکنم. شاکر خداوند بزرگ و منان که نه تنها اجازه نداد من و مسافرم در تاریکی اعتیاد بمانیم؛ بلکه اجازه خدمت به بندگانش را هم به ما داد. از آقای مهندس و خانوادهی محترمشان برای آموزشهای ناب و تمام اتفاقهای خوب و حسهای قشنگ و هر آنچه که به واسطه آمدن به کنگره 60 دریافت کردیم سپاسگزارم.
از راهنماهایم، راهنمای تازه واردین خانم پریسا و راهنمای سفر اول خانم فاطمه روشنایی و راهنمای سفر دوم خانم مریم کریم پور و همه عزیزانی که در این مسیر ، مرا همراهی و آموزش دادند، ایجنت محترم خانم محبوبه و مرزبانان عزیز خانم مریم و خانم سکینه عزیز و دیگر عزیزان خدمتگزار شعبه دامغان با تمام وجودم سپاسگزارم.
روزی من کور کورانه در تاریکیها دست به هر ریسمانی میانداختم که بتوانم راه درست و صراط مستقیم را پیدا کنم ولی بدون رب و مربی امکانپذیر نبود چرا که راهنماها چراغ راه و چراغی هستند که مسیر تاریک، را روشن میکنند تا ما بتوانیم راه را پیدا کنیم.
.jpeg)
امروز که من هم در این نقطه قرار گرفتهام که شال مقدس راهنمای شال نارنجی را دریافت نمودم؛ مدیون استادان بزرگواری هستم که بدون منت و دریافت مزد، با تمام وجودشان، من را راهنمایی و در مسیر روشنایی هدایت کردند، دست بوس این عزیزان هستم و امیدوارم و نهایت سعی خود را میکنم که هر آنچه در توانم است و آموزش گرفتم را انتقال دهم و رهجویان را در مسیر صراط مستقیم هدایت کنم و خودم هم کنارشان رشد کنم و آموزشهای بیشتری بگیرم.
زمانی که برای گرفتن شال، خدمت آقای مهندس، شرفیاب شدم، هر لحظهای که میگذشت برای من رویایی زیبا و حسی همچون قدم گذاشتن در بهشت بود، پاهای خود را احساس نمیکردم؛ گویی روی ابرها بودم، گلوی من پر از بغض و اشک نه از سر غم، اشکی از سر شوق داشتم؛ گویی خدا را می شود دید، خدایی که با هدیه دادن حسهای زیبا، به من یادآوری میکرد که چقدر دوستم دارد.
از صمیم قلبم این حس قشنگ، را برای همهی عزیزانی که خدمتگذار بودن را میخواهند از خداوند بزرگ خواستارم.
نویسنده : راهنما همسفر فرانک
ویرایش و ارسال: همسفر شقایق رهجو راهنما همسفر آرزو ( لژیون دوم)
همسفران نمایندگی دامغان
- تعداد بازدید از این مطلب :
69