سیزدهمین جلسه از دوره سی ام کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی اسبیکو، با استادی مسافر احمد، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر مسلم با دستور جلسه (از فرمانبرداری تا فرماندهی)یکشنبه 9 شهریور ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کارکرد
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان احمد هستم یک مسافر؛
از نگهبان محترم و دبیرشان ممنونم که فرصت دادند من در این جایگاه قرار بگیرم آموزش بگیرم و خدمت کنم، متشکرم از آقای مهندس و خانواده محترمشان بابت فراهم کردن این بستر برای ما وتشکر میکنم از آقا رضا راهنمای عزیزم که به من کمک کردند که فرمانبردار خوبی باشم و حال خوش را تجربه کنم.
اما موضوع دستور جلسه "از فرمانبرداری تا فرماندهی" است، من قبلاً فکر میکردم فرمانبردار وفرمانده کسانی هستند مانند فرماندهان نظامی که بالای سر چند سرباز و یا افرادی با درجه پایینتر هستند و دستور میدهند آنها هم باید مطیع فرمان باشند و اطاعت کنند، البته این درست است و بیرون از کنگره همه ما با آن آشنا هستیم، اما زمانی که من وارد کنگره شدم فهمیدم بهترین فرمانده کسی است که بر روی خودش فرماندهی کامل داشته باشد و به نظرم فرماندهیای بالاتر از این وجود ندارد.
اگر من بخواهم خودم را مثال بزنم قبل از ورودم به کنگره هیچ فرماندهی روی خودم نداشتم و نمیدانستم فرمانده کیست و فرمانبردار کیست، و هیچ قانونی نبود که از آن تبعیت کنم و نمیدانستم که باید چکار کنم، یک سری مسائل و اطلاعات باری به هر جهت داشتم و به واسطه آنها یواش یواش سر از دنیای اعتیاد و حال خرابی درآوردم و باعث شد کار من به جایی برسد که روی کارم، جسمم، تصمیماتم و زندگیام هیچ تسلطی نداشته باشم.
.jpg)
فرماندهی من در اصل دست مواد مخدر بود و مواد مخدر تعیین میکرد که من کجا بروم و چکار کنم تا جایی که یکی از نزدیکان من مریض بودند در دوران اعتیاد و من برای ترس از خماری و اینکه ممکن است نتوانم موادم را تهیه کنم نتوانستم به ایشان سر بزنم چون فرمانده من مواد مخدر بود.
حال ما باید چکار کنیم که این فرماندهی را به دست بگیریم و روی برنامهها و افکار خودمان تسلط داشته باشیم چون مواد مخدر افکار و روان را به هم میریزد، زمانی که من نمیتوانم خودم را کنترل کنم و سریع از کوره در میروم و با مردم درگیر میشوم این نشان میدهد فرمانده روان خودم هم نیستم و هیچ تسلطی ندارم این مواد مخدر است که برای من تصمیم میگیرد و فرمانده است که البته فرمانده بدی هم هست و آدم را به نابودی میکشاند.
زمانی به کنگره آمدم در سیدی وظایف رهجو آقای مهندس همه مسائلی که برای شروع سفر لازم بود را توضیح دادند، آنجا متوجه شدم که باید فرمانبردار باشم. ولی تاثیر این فرمانبرداری چه بود؟ باعث میشود که فرد آرام آرام دی طی ده ماه به درمان و رهای از دام مواد برسد، فرمانبرداری نباید طوری باشد که تا کنار راهنما هستم چشم بگویم و وقتی بیرون از کنگره رفتم طور دیگری باشد، فرمانبرداری باید بی قید و شرط باشد، با تمام وجود و با قلب باشد تا بتوانیم آن مسیر را به درستی طی کنیم.
مسیر اعتیاد مسیری است بسیار پر پیچ وخم و با توجه به تمثیل کتاب 60 درجه تمام حسها یخ بسته و کار نمیکند و ما نمیدانیم کجا میرویم، اینجاست که لازم است یکنفر کارکشته کار بلد دانا به نام راهنما مسیر را به خوبی بلد است ومیتواند دست ما را بگیرد لذا ما باید به حرف راهنما اعتماد کنیم و شک نکنیم، فرمانبردار باشیم و تمام دستوراتش را دقیق انجام دهیم تا نهایتاً به حال خوب برسیم، کسی که فرمانبردار است کنترل نفس خود را در دست میگیرد.
از اینکه به صحبتهای من گوش کردید ممنون و متشکرم .
تایپ و تنظیم : مسافر حسین لژیون پنجم
عکس : مسافر امیر لژیون ششم
- تعداد بازدید از این مطلب :
167