English Version
This Site Is Available In English

وقتی وارد کنگره شدم فرمان بردار کنگره و راهنما شدم

وقتی وارد کنگره شدم فرمان بردار کنگره و راهنما شدم

جلسه چهارم از دوره یازدهم کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره۶۰ نمایندگی صالحی ۲ به استادی مسافر علی اصغر و نگهبانی مسافر علیرضاو دبیری مسافرعبدالله با دستور جلسه 《از فرمانبرداری تا فرماندهی 》روز شنبه مورخ۰۸شهریور۴۰۴ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

 

 

 

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان، علی‌اصغر هستم، یک مسافر.

خداوند را شکر می‌کنم که در این جایگاه هستم و از شما دوستان آموزش می‌گیرم.

آقای مهندس می‌گویند: بهترین هنر، هنر زندگی کردن است و بزرگ‌ترین علم، علم زندگی کردن است.

یعنی علمی که بتوانیم زندگی کنیم؛ به خودمان آسیب نرسانیم، راحت زندگی کنیم، به دیگران آسیب نرسانیم و خودمان هم زندگی راحت‌تری داشته باشیم و در آسایش و آرامش باشیم.

ایشان مسئله‌ی آسایش و آرامش را مطرح می‌کنند و می‌گویند آسایش با آرامش کاملاً فرق می‌کند. من قبلاً فکر می‌کردم هر کسی خانه‌ی آن‌چنانی یا ماشین لوکس دارد، دیگر انتهای آرامش و آسایش است. همه‌چیز را در پول می‌دیدم. اما وقتی به کنگره آمدم، یاد گرفتم که همه‌چیز پول نیست. البته آقای مهندس می‌فرمایند که مادیات خیلی مهم است؛ چون اگر پول نداشته باشیم، حتی یک پنیر هم صبح به ما نمی‌دهند، یک نان هم نمی‌توانیم بخریم. ولی باید از راه حلال همان مادیات را به دست بیاوریم تا بتوانیم به آرامش برسیم. آرامش داشته باشیم که شب بتوانیم راحت بخوابیم. این بهتر است از این‌که لحافی داشته باشیم که چند متر ابر داخلش باشد، ولی فکرمون درگیر جای دیگری باشد.

این آموزش‌ها به ما یاد می‌دهند که همیشه در حال زندگی کنیم. به گذشته فکر نکنیم که افسرده و مضطرب بشویم، به آینده هم زیاد فکر نکنیم که اضطراب بگیریم. در حال زندگی کنیم. خدا بزرگ است. برای آینده تلاشمان را بکنیم، اما زیاد فکر کردن به آن باعث اضطراب می‌شود. این‌ها چیزهایی است که خدا را شکر در کنگره یاد گرفتیم.

اما در رابطه با دستور جلسه «از فرمان‌برداری تا فرماندهی»:

من قبلاً وقتی از فرماندهی صحبت می‌شد، فکر می‌کردم فقط فرماندهی نظامی است؛ یعنی کسی که چند نفر زیردست دارد و به آن‌ها امر و نهی می‌کند. اما وقتی به کنگره آمدم، فهمیدم که به جسم خودمان هم باید فرمانده باشیم. مثلاً اگر بخواهم به دستم فرمان بدهم که این لیوان را بردارد، آیا می‌توانم این دستور را اجرا کنم؟ یا اگر بخواهم روی چیزی متمرکز بشوم، آیا می‌توانم فقط روی همان موضوع متمرکز بمانم یا حواسم این‌طرف و آن‌طرف پرت می‌شود؟

آیا فرمانده جسم خودم هستم یا نه؟

معمولاً در افرادی که اعتیاد ندارند، این موضوع کمتر دیده می‌شود، هرچند آن‌ها هم ممکن است درگیر افکار منفی باشند. اما در کسانی که اعتیاد دارند، این مسئله خیلی جدی‌تر است؛ چون آن‌ها فرمانده جسم خودشان نیستند. اگر بخواهند کاری انجام بدهند، اول باید شرطی را رعایت کنند: باید بروند مواد مصرف کنند. مواد به آن‌ها دستور می‌دهد که ابتدا این کار را انجام بده. مثلاً شب می‌خواهی بخوابی، باید اول مواد مصرف کنی؛ وگرنه نمی‌توانی بخوابی، پرش پا داری یا کابوس می‌بینی.

ولی خدا را شکر وقتی به کنگره آمدم و درمان شدم، توانستم فرماندهی جسمم را به دست بگیرم. اما در زمان اعتیاد، هر کاری می‌خواستم انجام بدهم، شرطش این بود که اول مواد مصرف کنم.

خدا را شکر وقتی وارد کنگره شدم، فرمان‌بردار شدم، فرمان‌بردار کنگره و راهنما. الحمدلله و باید همیشه همین‌طور باشد. در لژیون بنشینیم، فرمان‌بردار راهنما باشیم، از آموزش‌ها استفاده کنیم تا بتوانیم فرماندهی جسم خودمان را به دست بگیریم.

از این‌که به صحبت‌های من گوش کردید، متشکرم.

 

عکاس: مسافر وحید لژیون شیشم

تایپ: مسافر عبدالله لژیون چهارم

بارگذاری مطلب: مسافر مهدی لژیون یکم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .